حجاب و مبارزه با منافق، استکبار و شياطين در وصاياي شهدا (4)
... و از خواهرانم مي خواهم که هميشه حجاب خود را رعايت کنيد چون حجاب شما مشت محکمي است بر دهان دشمنان اسلام.
Monday, February 2, 2015
حجاب و پرورش و تربیت فرزندان در وصایای شهدا
همسرم، دخترانم را زینب گونه درس درستی و استقامت بیاموز و آنان را انسانهایی نیکوکار برای جامعه اسلامی تربیت کن و همیشه در حفظ عفت و حجاب خود و...
Monday, February 2, 2015
حجاب و مبارزه با منافق، استکبار و شياطين در وصاياي شهدا (2)
... و شما اي خواهرانم، حجاب خود را فراموش نکنيد و ادامه دهنده راه همه شهدا باشيد که حجاب شما مشت محکمي است بر دهان ياوه گويان شرق و غرب. و زينب...
Monday, February 2, 2015
حجاب و مبارزه با منافق، استکبار و شياطين در وصاياي شهدا (3)
به خواهران عزيزم وصيت مي کنم بعد از شهادتم زينب گونه رفتار نموده و با حجاب خود و متانت خود مشت محکمي بر دهان دشمنان اسلام بزنند.
Monday, February 2, 2015
حجاب و مبارزه با منافق، استکبار و شياطين در وصاياي شهدا (1)
... و اي خواهر مهربانم از شما مي خواهم که مانند زينب کبري (سلام الله عليه) صبر را پيشه خود سازيد و صبور باشيد و با حجابتان مشت محکمي بر دهان...
Monday, February 2, 2015
تأکید بر برتری حجاب از خون شهید در وصایای شهدا
از خواهران محترمه می خواهم که حجاب اسلامی خود را رعایت بکنند، زیرا حجاب شما کوبنده تر از خون من است.
Monday, February 2, 2015
احوال پرسي از صد سخنراني بهتر است!
من هنگام محاصره ي آبادان از سوي دشمن، در محور فياضيه ي آبادان با برادر علي معمار آشنا شدم. با اولين برخورد احساس کردم سالهاست ايشان را مي شناسم....
Sunday, February 1, 2015
تبسم در چهره براي شادماني افراد
يکي از بچه هاي همسايه يقه ي لباسش را گرفته بود و به او توهين مي کرد، اما حميد هيچ عکس العملي نشان نمي داد. فقط به او گفت: «اشتباه گرفتيد. تحقيق...
Sunday, February 1, 2015
بايد اول دست پدر و مادرت را ببوسي
با گفتن يا الله يا الله وارد شدند؛ محمد با چندين بچّه ي دبستاني. زخمي بودم و توان بلند شدن نداشتم. يک يک سلام کردند و دور و برم نشستند. محمّد...
Sunday, February 1, 2015
خيال نکني کسي شده اي!
مدتي مسؤوليت ستاد مبارزه با مواد مخدّر نهبندان را به عهده داشت. يکي از اقوام نزديک، پيغام داده بود: «به رجبعلي بگوييد کسي را که دستگير کرده اي...
Sunday, February 1, 2015
پايه ي تربيتش محبت بود
نشسته بوديم داخل اتاق. مهمان داشتيم. صدايي از داخل کوچه آمد. ابراهيم سريع از پنجره نگاه کرد. شخصي موتور شوهر خواهر او را برداشته و در حال فرار...
Sunday, February 1, 2015
حسن ظن و نگاه مثبت
داشت براي من از شيطان حرف مي زد و از رسوخ هاي پنهاني اش. مي گفت: «اوايل جنگ، روز به روز مسؤوليتهاي بالاتري به من مي دادند. اين طرف و آن طرف گاهي...
Sunday, February 1, 2015
توصیه به حجاب فاطمی و زینبی در وصایای شهدا
امیدوارم برای من خواهرانی زینب صفت و زهرا گونه باشید، صبور و مقاوم در برابر ناملایمات و سختی های زندگی باشید و همیشه و در همه حال حیا و حجاب...
Sunday, February 1, 2015
وصایای شهدا پیرامون لزوم حفظ حجاب
خواهرم از تو می خواهم که در همه حال و همیشه حجاب خود را حفظ کنی و با امر به معروف و نهی از منکر تمامی خواهران را به این کار تشویق کنی و با این...
Sunday, February 1, 2015
بچه ها بياييد گردوها را برداريد
چند سالي که در اهواز زندگي مي کرديم، وقتي از خط مقدم جبهه برمي گشت و مي ديد که مشغول کار هستيم با من همراه مي شد. حتي در آشپزي به من کمک مي کرد....
Saturday, January 31, 2015
عيد واقعي
سال 58، به دليل وضعيت خاصي که بر جامعه حاکم بود، معمولاً نيروهاي پاسدار بيشتر اوقات را در پادگان بودند و هر وقت مرخصي مي خواستند، بايد از مسؤول...
Saturday, January 31, 2015
دهانت بخاطر حرف زشت بو مي دهد!
اوايل مهر بود. کم کم هوا داشت سرد مي شد. روستاي سرخ ده بوديم. در اين فصل بيشتر ساکنان کوچ مي کردند و تقريباً روستا خالي از سکنه مي شد. يک روز...
Saturday, January 31, 2015
سيرت خوبان
وقتي نيروهاي جديد به جبهه و گردان اعزام مي شدند زود با سيد اُنس مي گرفتند چرا که اثرات اخلاق و معنويت او به قدري زياد بود که روي ديگران تأثير...
Saturday, January 31, 2015
حرمت خاطي را نگه داريد!
روزي سوار بر خودروي ايشان از خيابان شهداي ورامين عبور مي کرديم. حاج مصطفي قصد گردش به چپ داشت و راهنماي سمت چپ را زده بود، ناگهان موتورسواري...
Saturday, January 31, 2015
عاشق کتاب و کتاب خواني
در پاسگاه گرمک مستقر بوديم. نيروها حدود سه ماه آنجا به انتظار عمليات مانده بوديم ولي عمليات انجام نشد. حوصله شان سر رفته بود. کمي هم براي تغذيه...
Saturday, January 31, 2015