مقاومت تا پای جان
فرمانده گردان داد می زد: « شیمیایی، ماسک ها تونو بزنید» و می دوید. رفتیم توی یکی از سنگرهایی که تازه گرفته بودیم. حاج حسین آنجا بود.
Sunday, May 25, 2014
فرمانده کار مکروه نباید بکند
سیلی های حاج احمد شاید معروف ترین یادگارهای او باشد. راستش سیلی زدن به گوش افراد خاطی، شدیدترین تنبیه از طرف ایشان محسوب می شد. علاوه بر دشمنان...
Sunday, May 25, 2014
نفوذ در عمق و شناسایی دقیق
در همین کربلای پنج، توی 113 M با حاج نبی و چند نفر دیگر نشسته بودیم که گلوله ای خورد جلوی 113 M. حاج نبی و دو سه نفر دیگر زخمی شدند. حاج نبی...
Sunday, May 25, 2014
نفوذ در قلب ها
سربازی داشتیم که مسئول تدارکات یکان بود. دوره ی کوتاهی را در بهداری طی کرده بود و با کمک های اولیه آشنا بود. یک بار در حین حمل غذا متوجه می شود...
Sunday, May 25, 2014
متانت و سعه ی صدر
مرحله ی دوم عملیات رمضان فرا رسید؛ قرار شد گردان ما با یکی از گردان های برادران ارتشی تلفیق گردیده و عملیات را به صورت مشترک انجام دهیم. این...
Sunday, May 25, 2014
پختگی و رازداری
قله ی 182 در اطراف شهر شوش از نظر نظامی موقعیت ویژه ای داشت. آقا حبیب بعد از عملیات فتح المبین مأمور تسخیر آن قله شد. چاره کار در این بود که...
Sunday, May 25, 2014
خاکریز انحرافی
در کشاکش عملیات بدر، آماده ی فروپاشی پاسگاه شناوری از دشمن بودیم؛ پاسگاهی که در مسیر آبراه قرار داشت و برای تردد قایق های موتوری و نفرات اصلی...
Sunday, May 25, 2014
سخت کوش و مسئولیت پذیر
همیشه آرزو می کرد که خداوند او و رزمندگان دیگر را در شرایط سخت امتحان کند. او می گفت: « شنیده ام که در صدر اسلام، به ویژه محاصره ی اقتصادی مسلمانان...
Saturday, May 24, 2014
فرمانده ی بحران ها
اسحاق بسیار شکیبا بود و هیچگاه عصبانی نمی شد. اگر چیزی موجب عصبانیّت او می شد، به اتاقش می رفت و مدّتی را به خواندن قرآن یا کتاب می پرداخت. عصبانیّت...
Saturday, May 24, 2014
عذرخواهی از نیرو
تابستان شصت و دو بود؛ قبل از عملیّات والفجر مقدماتی. حسین در حال صحبت با یک نفر بود. به طرفش رفتم. ناگهان دیدم سیلی محکمی به صورت شخصی که جلویش...
Saturday, May 24, 2014
خودش عامل به حرفش بود
در یکی از عملیّات ها حاج قاسم در عین پیشروی مشغول سازماندهی و هدایت نیروهای تحت فرمانش بود و نظر خاصی بود تا هم ارتباط خود را با سایر نیروها...
Saturday, May 24, 2014
سدی جلوی دشمن
رباط یکی از پاهای حسین، آسیب دیده بود و نیمه های راه بود که گفت: من دیگر نمی توانم راه بیایم! آقای طاهری که به عنوان بهیار، ما را همراهی می کرد،...
Friday, May 23, 2014
دیگر کسی حرفی از مرخصی نزد
شهید حاج عباس کریمی می گفت: « یک شب با شهید حاج همت برای هدایت بچه های جزیره ی مجنون رفتیم. آتش دشمن خیلی سنگین بود. هر چه به حاجی می گفتم برگرد،...
Friday, May 23, 2014
لیاقت های جنگی
روزی، فرمانده ی شهید « عبدالحمید صالح نژاد» - فرمانده ی گردان حمزه از « لشگر هفت ولی عصر (عج) - را دیدم که قبل از عملیّات « فاو» در یک صبح خیلی...
Friday, May 23, 2014
دیگر کسی حرفی از مرخصی نزد
شهید حاج عباس کریمی می گفت: « یک شب با شهید حاج همت برای هدایت بچه های جزیره ی مجنون رفتیم. آتش دشمن خیلی سنگین بود. هر چه به حاجی می گفتم برگرد،...
Friday, May 23, 2014
لیاقت های جنگی
روزی، فرمانده ی شهید « عبدالحمید صالح نژاد» - فرمانده ی گردان حمزه از « لشگر هفت ولی عصر (عج) - را دیدم که قبل از عملیّات « فاو» در یک صبح خیلی...
Friday, May 23, 2014
سرکشی به صورت ناشناس
یک بار تیر به سرم اصابت کرد و مجبور شدم بیایم مسجد جامع که بخیه و پانسمان کنم. یک بار چند نفر زخمی به مسجد جامع آوردیم. یک بار هم برای محور عماره...
Friday, May 23, 2014
خودش، لشگری بود
خستگی عملیات و سرمای شب بر تنم چیره گشته بود و بدن خیسم همراه با لباس غواصی احساس سرما را مضاعف می کرد. به دنبال جای گرمی بودم که ...
Friday, May 23, 2014
همه فن حریف
رابطه ی مردانی با نیروهایش رابطه ی فرماندهی و نیروهای تحت امر نبود، اگر بنا بود شب را برای شناسایی یا رزم شبانه و یا خشم شبانه بروند، همان ابتدای...
Friday, May 23, 2014
لوله بخاری و قبضه خمپاره
چند روزی بود که او در فکر فرو رفته بود. فهمیدیم برنامه هایی در سر دارد. سرانجام چند روز بعد آستین ها را بالا زد و دست به کار شد. برای هر روحانی...
Friday, May 23, 2014