قافله را بین شام می‌بینم
عبور قافله را بین شام می‌بینم و در حوالی آن ازدحام می‌بینم مگر چه چیز تماشایی است در اینجا حضور این همه فرد بنام می‌بینم کجاست؟ شهر یهود است...
Wednesday, November 4, 2015
شام یعنی
شام یعنی انتهای خستگی شهر آزار خدای خستگی شام یعنی گوشه ویرانه‌ها مدفن شمع و گل و پروانه‌ها شام تسکین دل شیطان بود زینت سر نیزه‌اش قرآن بود
Wednesday, November 4, 2015
سر می‌آورد
با این شتاب فكر كنم سر می‌آورد! با این شتاب ، حوصله را سر می‌آورد می‌تازد و غنیمت جنگ غروب را از چنگ سی هزار نفر ، درمی‌آورد حس می‌كنم كه داخل...
Wednesday, November 4, 2015
سخن از زینب و دروازه شام
هر جا سخن از زینب و دروازه شام است ساکت به تماشا منشینید حرام است دستی که به سر می‌زنی از این غم عظمی یادآور فرق سر و سنگ لب بام است یک سر به...
Wednesday, November 4, 2015
رأس حسین را بریده‌ای
اندر سریر ناز تو خوش آرمیده‌ای شادی از آنکه رأس حسین را بریده‌ای مسرور و شاد و خرم و خندان به‌روی تخت بنشین کنون که خوب به‌ مطلب رسیده‌ای جاداده‌ای...
Tuesday, November 3, 2015
دلم به تمنای نیزه‌ات
پر می‌کشد دلم به تمنای نیزه‌ات دنیای دیگری شده دنیای نیزه‌ات جانی بده دوباره... به من نه به دخترت تا جان نیامده به لبش پای نیزه‌ات ترسانده است...
Tuesday, November 3, 2015
خیر مقدم
مردم که روی ماه تو بر هم نشان دهند چون خیر مقدم است که بر میهمان دهند زخمی بود که بر تن مجروح من رسد با هر اشاره‌ای که سرت را نشان دهند ای سر...
Tuesday, November 3, 2015
دستان باد موی تو را شانه می‌کند
دستان باد موی تو را شانه می‌کند خون بر دل پیاله و پیمانه می‌کند از داغ جانگداز جبین شکسته‌ات زخمی عمیق بر جگرم خانه می‌کند رگ‌های حنجر تو به...
Tuesday, November 3, 2015
خون چشم
بگذار ، خون چشم تو ، به اشک خود بشویم که مگر شود میسر ، نگهی کنی به سویم بگذار ، تا توقف بکنند نیزه‌داران که دمی بیاد طاها ، گل روی تو ببویم...
Tuesday, November 3, 2015
جهان تنگست
برادر بی تو در چشمم جهان تنگست می‌نالم فلک را بی سبب با من سر جنگست می‌نالم بصید آشیان گم کرده مرغ بی پر و بالی زهر سو دامن قومی پر از سنگست...
Tuesday, November 3, 2015
پشت سر نیزه‌ات
پشت سر نیزه‌ات سینه زنان می‌دوم با غل و زنجیرهام ، ناله‌کنان می‌دوم پیر شدم از غمت لیلی افسانه‌ها خوب اگر بنگری قد کمان می‌دوم زلف پریشان تو...
Tuesday, November 3, 2015
بی گل رویت
بی گل رویت پدر از زندگی دل برگرفتم دست شستم از دو عالم چون تو را دربر گرفتم یاد داری قتلگه نشناختم جسم شریفت خم شدم بابا نشانت را ز انگشتر گرفتم هر...
Tuesday, November 3, 2015
به سوی شام و کوفه‌ام
به سوی شام و کوفه‌ام، چه دل شکسته می‌برند ببین که زینب تو را ، غریب و خسته می‌برند همان وجود نازنین ، خدای صبر در زمین تمام رکن قامتش ، ز هم...
Tuesday, November 3, 2015
بشنو از نی
بشنو از نی چون حکایت می‌کند کوفه را امشب روایت می‌کند کوفه یعنی شهر نیرنگ و ریا رأس شاه دین به روی نیزه‌ها کوفه یعنی سرزمین فتنه‌ها مرکز زخم...
Monday, November 2, 2015
آهم ز صحن سینه
آهم ز صحن سینه اگر پرکشیده است اشکم به شوق دیدن رویت دویده است بغضی گرفته سخت ره حنجر مرا پیش سر بریده صدایم بریده است مانند پیکرت که طپیده به...
Monday, November 2, 2015
آیینه زاده‌ام
آیینه زاده‌ام که اسیر سلاسلم هجده ستاره بر سر نیزه مقابلم ما را زدند مثل اسیران خارجی دارم هزار راز نگفته در این دلم چشم همه به سمت زنان یا به...
Monday, November 2, 2015
آن همه رخسار روی نیزه‌ها
یک فروغ و آن همه رخسار، روی نیزه‌ها شد تماشایی خدا ، انگار روی نیزه‌ها! می‌طپد پیش نگاه مرده‌ی نا مردمان عشق صد آیینه در تکرار روی نیزه‌ها! آسمان!...
Monday, November 2, 2015
آفتاب می‌ماند
غروب می‌رود و آفتاب می‌ماند و همچنان به دلم اضطراب می‌ماند چه دیر سرزدی ای ماه من . . . نگفتی که چه چشم‌ها که به شوقت ز خواب می‌ماند تنور وضع...
Monday, November 2, 2015
الشام الشام
ذکر مصیبت می‌کند: الشام الشام تا یاد غربت می‌کند: الشام الشام منزل به منزل درد و داغ و بی‌کسی را یک جا روایت می‌کند: الشام الشام موی سپید و چهره‌ای...
Monday, November 2, 2015
این همه بالا ببینمت
عیسی شدی که این همه بالا ببینمت بالای دست مردم دنیا ببینمت بعد از گذشت چند شب از روز رفتنت راضی نمی‌شود دلم الا ببینمت
Monday, November 2, 2015