چاقی کودکان، باید از سوی خانواده مورد توجه و درمان قرار بگیرد.
نقش والدین در درمان چاقی کودک
بعضی از والدین برای ساکت کردن کودکان خود به آنها غذا می دهند، در حالی که نمی دانند به روش های دیگر نیز می توانند کمبود محبت آنها را جبران کنند و حمایت عاطفی لازم را از آنها بکنند.
سوزی دختر چاق سه ساله، با وجود اینکه مادرش وی را تحت رژیم غذایی سختی قرار داده بود، ولی به هیچ وجه وزن کم نمی کرد. بالاخره مادر متوجه شد که هر وقت با شوهرش جر و بحث می کرده، به سوزی یک جعبه بیسکویت می داده است.
رابطه زناشویی آنها بسیار بد و اغلب قهرآمیز بود به طوری که مادر هرگز راضی نبود، زمانی که با شوهرش دعوا می کند سوزی حضور داشته باشد. والدین سوزی نه تنها احتیاج به اصلاح روابط زناشویی خود دارند، بلکه باید این نکته را درک کنند که هنگام جر و بحث آنها، سوزی احتیاج به حمایت و درک عاطفی و همدلی دارد. او پیش از این هر وقت احساس ناراحتی می کرد به غذا خوردن روی می آورد.
تجزیه و تحلیل شیوه استفاده از غذا در تعیین نوع درمان از اهمیت ویژه ای برخوردار است. هدف از درمان در مورد کودکان این نیست که آنها همانند بزرگسالان وزن کم کنند، بلکه هدف این است که آنها وزن خود را در تعادل نگهدارند و یا کمی پاییتر از وزن طبیعی (دیتز، ۱۹۸۴). همزمان با رشد کودک، هماهنگی مناسب بین قد و وزنش به وجود می آید.
هنگامی که والدین نسبت به دیدن کودکان چاق علاقه مند می شوند، عوامل اجتماعی و فرهنگی در این زمینه تعیین کننده تر است. ممکن است چاقی کودک و تمایل نسبت به آن، از طرف والدین نمایانگر کمبود و محرومیتی باشد که خودشان هنگام کودکی داشته اند. در انگلستان دیدگاه های اجتماعی در حال تغییر هستند، به طوری که دیگر امروزه کودکان چاق چندان مورد توجه و محبت قرار نمی گیرد. ولی با این حال، تعداد معدودی از افراد هنوز هم علاقه دارند که کودکان باید خوب تغذیه شوند و در این زمینه آزاد گذاشته شوند.
سوزی دختر چاق سه ساله، با وجود اینکه مادرش وی را تحت رژیم غذایی سختی قرار داده بود، ولی به هیچ وجه وزن کم نمی کرد. بالاخره مادر متوجه شد که هر وقت با شوهرش جر و بحث می کرده، به سوزی یک جعبه بیسکویت می داده است.
رابطه زناشویی آنها بسیار بد و اغلب قهرآمیز بود به طوری که مادر هرگز راضی نبود، زمانی که با شوهرش دعوا می کند سوزی حضور داشته باشد. والدین سوزی نه تنها احتیاج به اصلاح روابط زناشویی خود دارند، بلکه باید این نکته را درک کنند که هنگام جر و بحث آنها، سوزی احتیاج به حمایت و درک عاطفی و همدلی دارد. او پیش از این هر وقت احساس ناراحتی می کرد به غذا خوردن روی می آورد.
تجزیه و تحلیل شیوه استفاده از غذا در تعیین نوع درمان از اهمیت ویژه ای برخوردار است. هدف از درمان در مورد کودکان این نیست که آنها همانند بزرگسالان وزن کم کنند، بلکه هدف این است که آنها وزن خود را در تعادل نگهدارند و یا کمی پاییتر از وزن طبیعی (دیتز، ۱۹۸۴). همزمان با رشد کودک، هماهنگی مناسب بین قد و وزنش به وجود می آید.
هنگامی که والدین نسبت به دیدن کودکان چاق علاقه مند می شوند، عوامل اجتماعی و فرهنگی در این زمینه تعیین کننده تر است. ممکن است چاقی کودک و تمایل نسبت به آن، از طرف والدین نمایانگر کمبود و محرومیتی باشد که خودشان هنگام کودکی داشته اند. در انگلستان دیدگاه های اجتماعی در حال تغییر هستند، به طوری که دیگر امروزه کودکان چاق چندان مورد توجه و محبت قرار نمی گیرد. ولی با این حال، تعداد معدودی از افراد هنوز هم علاقه دارند که کودکان باید خوب تغذیه شوند و در این زمینه آزاد گذاشته شوند.
ویار (آشغال خوری)
ویار زمانی است که کودک به طور مرتب و مکرر اشیای نامناسب نظیر آشغال، ذغال، سنگ، خاک و مواد دیگر را می خورد.
ماریا دختر پنج ساله ای که مقادیر زیادی از مواد مختلف را می خورد، او لباس هایش، لباس خوابش، عروسکش و وسایل خانه را می خورد. هنگامی که او را روی صندلی می گذاشتند، آن قدر با پارچه رومبلی ور می رفت تا سوراخی در آن ایجاد کند و نخ و رشته های آن را بیرون بکشد تا بخورد. این نوع خوردن، مشکل روده ای شدیدی را برایش ایجاد کرده بود، که منجر به خارج کردن مقادیر زیادی از مواد در هم تنیده، با دست از مقعد وی شده بودند.
او تنها فرزند مادری تنها و بیوه بود که سعی می کرد خود و کودکش را با کار کردن تمام وقت و همچنین یک کار شبانه دیگر که سه روز هفته بود، تأمین و اداره کند. ماریا بعدازظهرها را در یک مرکز تفریحی در مدرسه اش می گذراند و بعد از آن هم به وسیله همسایه ها نگهداری می شد.
او غالبا تنها بوده و به تماشای تلویزیون مشغول می شد. او همیشه ناشیانه بازی می کرد و اکثر مواقع محرک و انگیزه کافی برای فعالیت نداشت. مادرش نمی دانست که یک کودک چقدر به زمان و توجه نیاز دارد، زیرا خود او دوران کودکیش را با محرومیت سپری کرده بود که می بایست همیشه از برادران و خواهرانش مراقبت می کرد و هرگز به خاطر ندارد که والدینش برای یکبار هم شده با او بازی کرده باشند.
هنگامی که مادر مار با قبول کرد که از کار دومش دست بکشد و مراقبت و توجه بیشتری به دخترش معطوف دارد، ویار ماریا قطع شد. که البته این تصمیم بسیار مشکلی بود، چون آنها یکی از منابع درآمدشان را از دست می دادند. این دو (مادر و دختر) احتیاج داشتند که یاد بگیرند چگونه باید با هم بازی کنند و از وجود یکدیگر لذت برند. تجربه مادر در زمان کودکی به او یاد داده بود که خودکفا باشد، ولی به حمایت و تمرین زیاد احتیاج داشت تا یاد بگیرد چگونه احتیاجات عاطفی و اجتماعی ماریا را برآورده سازد.
کودکان اغلب چیزهای مختلفی را به دهان می برند، می جوند و گاز می زنند. لذت تحریک دهانی کاملا روشن است، اما اکثر کودکان این اشیا را نمی خورند. خوردن اشیا اگر به صورت مکرر و همیشه باشد باید با توجه خاصی درمان شود. بدان علت که رفتاری غیرطبیعی است و اغلب نشانه محرومیت های اجتماعی بسیار شدید است. این مشکل در بین کودکان عقب مانده ذهنی بسیار شدید و رایج تر است، که بهترین روش درمان سرگرم کردن و مشغول کردن کودکان است.
ماریا دختر پنج ساله ای که مقادیر زیادی از مواد مختلف را می خورد، او لباس هایش، لباس خوابش، عروسکش و وسایل خانه را می خورد. هنگامی که او را روی صندلی می گذاشتند، آن قدر با پارچه رومبلی ور می رفت تا سوراخی در آن ایجاد کند و نخ و رشته های آن را بیرون بکشد تا بخورد. این نوع خوردن، مشکل روده ای شدیدی را برایش ایجاد کرده بود، که منجر به خارج کردن مقادیر زیادی از مواد در هم تنیده، با دست از مقعد وی شده بودند.
او تنها فرزند مادری تنها و بیوه بود که سعی می کرد خود و کودکش را با کار کردن تمام وقت و همچنین یک کار شبانه دیگر که سه روز هفته بود، تأمین و اداره کند. ماریا بعدازظهرها را در یک مرکز تفریحی در مدرسه اش می گذراند و بعد از آن هم به وسیله همسایه ها نگهداری می شد.
او غالبا تنها بوده و به تماشای تلویزیون مشغول می شد. او همیشه ناشیانه بازی می کرد و اکثر مواقع محرک و انگیزه کافی برای فعالیت نداشت. مادرش نمی دانست که یک کودک چقدر به زمان و توجه نیاز دارد، زیرا خود او دوران کودکیش را با محرومیت سپری کرده بود که می بایست همیشه از برادران و خواهرانش مراقبت می کرد و هرگز به خاطر ندارد که والدینش برای یکبار هم شده با او بازی کرده باشند.
هنگامی که مادر مار با قبول کرد که از کار دومش دست بکشد و مراقبت و توجه بیشتری به دخترش معطوف دارد، ویار ماریا قطع شد. که البته این تصمیم بسیار مشکلی بود، چون آنها یکی از منابع درآمدشان را از دست می دادند. این دو (مادر و دختر) احتیاج داشتند که یاد بگیرند چگونه باید با هم بازی کنند و از وجود یکدیگر لذت برند. تجربه مادر در زمان کودکی به او یاد داده بود که خودکفا باشد، ولی به حمایت و تمرین زیاد احتیاج داشت تا یاد بگیرد چگونه احتیاجات عاطفی و اجتماعی ماریا را برآورده سازد.
کودکان اغلب چیزهای مختلفی را به دهان می برند، می جوند و گاز می زنند. لذت تحریک دهانی کاملا روشن است، اما اکثر کودکان این اشیا را نمی خورند. خوردن اشیا اگر به صورت مکرر و همیشه باشد باید با توجه خاصی درمان شود. بدان علت که رفتاری غیرطبیعی است و اغلب نشانه محرومیت های اجتماعی بسیار شدید است. این مشکل در بین کودکان عقب مانده ذهنی بسیار شدید و رایج تر است، که بهترین روش درمان سرگرم کردن و مشغول کردن کودکان است.
نویسنده: یو داگلاس
منبع: کتاب «اصلاح رفتار کودکان»