المسیر الجاریه :
تابآوری در برابر بحرانها؛ آموزههای معصومین برای قدرتبخشی به جامعه
خلاقیت و نوآوری در مشکلات و سختی ها
پیام ها و هشدارهای قرآنی: راهکارهای مبارزه با دشمن در زمان جنگ
آشنایی با تعقیبات نماز صبح روز جمعه
آیات پیروزی: تبیین آیات تقویت تابآوری و اعتماد به قدرت مومنان در مواجهه با دشمنان
فراتر از شایعه و ترس: درس قرآن برای تابآوری در برابر واقعیتهای تلخ جنگ
ایران مقاوم: حفظ روحیه همبستگی ملی در مقابل حملات و جنگ روانی دشمن
آیا سالمندی کامیاب بر اساس بهزیستی معنوی، خودپنداره مثبت و امید به زندگی قابل پیش بینی می باشد؟ ( 1 )
مدیریت بهتر حقوق و دستمزد تعمیرکاران با نرم افزار حسابداری تعمیرگاهی
نجات در دل بحران: راهنمای جامع اقدامات شهروندان در جنگ، حملات هوایی و بمبگذاری
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
آموزش نصب روبیکا روی آیفون
سرباز و سه خواهر
پیش شماره شهر های استان گیلان
همه چیز درباره فردو
آموزش نصب و راه اندازی نرم افزار روبیکا
شهر خامنه کجاست؟ از پیش شماره این شهر تا مناطق گردشگری و مشاهیر آن
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
همه آنچه که باید درباره روستای فردو بدانید
متن کامل سوره یس با خط درشت + صوت و ترجمه

نکتهاي دلکش بگويم خال آن مه رو ببين
عقل و جان را بسته زنجير آن گيسو ببين نکتهاي دلکش بگويم خال آن مه رو ببين
گفت چشم شيرگير و غنج آن آهو ببين عيب دل کردم که وحشي وضع و هرجايي مباش

چون شوم خاک رهش دامن بيفشاند ز من
ور بگويم دل بگردان رو بگرداند ز من چون شوم خاک رهش دامن بيفشاند ز من
ور بگويم بازپوشان بازپوشاند ز من روي رنگين را به هر کس مينمايد همچو گل

شنيدهام سخني خوش که پير کنعان گفت
شنيدهام سخني خوش که پير کنعان گفت فراق يار نه آن ميکند که بتوان گفت
حديث هول قيامت که گفت واعظ شهر کنايتيست که از روزگار هجران گفت

بالابلند عشوه گر نقش باز من
کوتاه کرد قصه زهد دراز من بالابلند عشوه گر نقش باز من
با من چه کرد ديده معشوقه باز من ديدي دلا که آخر پيري و زهد و علم

کرشمهاي کن و بازار ساحري بشکن
به غمزه رونق و ناموس سامري بشکن کرشمهاي کن و بازار ساحري بشکن
کلاه گوشه به آيين سروري بشکن به باد ده سر و دستار عالمي يعني

حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت
حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت آري به اتفاق جهان ميتوان گرفت
افشاي راز خلوتيان خواست کرد شمع شکر خدا که سر دلش در زبان گرفت

ساقي بيا که يار ز رخ پرده برگرفت
ساقي بيا که يار ز رخ پرده برگرفت کار چراغ خلوتيان باز درگرفت
آن شمع سرگرفته دگر چهره برفروخت وين پير سالخورده جواني ز سر گرفت

شربتي از لب لعلش نچشيديم و برفت
شربتي از لب لعلش نچشيديم و برفت روي مه پيکر او سير نديديم و برفت
گويي از صحبت ما نيک به تنگ آمده بود بار بربست و به گردش نرسيديم و برفت

ساقي بيار باده که ماه صيام رفت
ساقي بيار باده که ماه صيام رفت درده قدح که موسم ناموس و نام رفت
وقت عزيز رفت بيا تا قضا کنيم عمري که بي حضور صراحي و جام رفت

گر ز دست زلف مشکينت خطايي رفت رفت
گر ز دست زلف مشکينت خطايي رفت رفت ور ز هندوي شما بر ما جفايي رفت رفت
برق عشق ار خرمن پشمينه پوشي سوخت سوخت جور شاه کامران گر بر گدايي رفت رفت