المسیر الجاریه :
میر علی تبریزی از مفاخر بنام خوشنویسی ایرانی در دوره ایلخانی
علاءالدین تبریزی استاد خوشنویسی در دوره صفویه
عبدالباقی تبریزی استاد خوشنویسی و کتیبهنویس زبردست دوره صفوی
نور عفاف: طراحی استراتژی رسانهای برای ترویج فرهنگ عفاف و حجاب
محمدحسین تبریزی نستعلیقنویس صاحب نام قرن دهم هجری
اظهر تبریزی نستعلیقنویس صاحبنام قرن نهم هجری
مهدی بیانی خوشنویس و کارشناس نسخههای خطی فارسی
ابراهیم بوذری خوشنویس
بدیعالزّمان تبریزی نستعلیقنویس معروف سده یازدهم هجری
مرتضی برغانی نستعلیق نویس قاجاری
متن کامل سوره یس با خط درشت + صوت و ترجمه
چرا ابراهیم بن مالک اشتر به کمک امام حسین(ع) نیامد؟
پیش شماره شهر های استان تهران
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
نماز قضا را چگونه بخوانیم؟
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
نحوه خواندن نماز والدین
طریقه خواندن نماز شکسته و نیت آن
اهل سنت چگونه نماز می خوانند؟
پیش شماره شهر های استان گیلان

آغوش شقایق
بلبل روح از قفس تن پرید غنچه گریبان خودش را درید تا گل رخسار تو از باغ رفت
رنگ بهار از رخ گلشن پرید

آسمان آبی
در فصل غربت از دل خود یاد می کنم باور مکن که دلهره ایجاد می کنم شیرین ترین صنوبر این باغ سبز را فردا فدای تیشۀ فرهاد می کنم

آری خدا تو را به سوی خویش خوانده بود
ای پیشوای آینههای زمین، امام! آیینه شکسته ما را ببین، امام ! بعد از تو با حریم شهیدان چه میکنند؟ بعد از تو چیست طالع این سرزمین، امام؟

آخرین بهار
این چندمین بهار، ولی بی تو میگذشت این اوج انتظار ولی بی تو میگذشت صبحی که بیحضور تو از راه میرسید عیدی پر از غبار ولی بی تو میگذشت

آخرین بدرقه
ای سرآغاز شب پوچ پریشانی من آخرین بدرقه ات در تب حیرانی من تو گرمای نگاهت من و سرمای صدا کی به خورشید رسد ذهن زمستانی من

ای مهربان
فریاد موهومی رسید از آسمان امشب خشم است و آتش گسترای کهکشان امشب از وحشت این لحظه های گنگ و بی احساس چشمم نمی خوابد بیا با من بمان امشب

ای که در بالا بلندی شهرهای
ای زمین فریادهامان بی صداست ریشۀ غم هایمان بی انتهاست ما زنسل درد و داغ و غربتیم حیرتی دیرینه با ما آشناست

ای بزرگ آفتاب آینه پوش
چهره شاهدان غبار گرفت عشق را موج انفجار گرفت چفیه، پوتین، پلاک، سنگر کو؟
زیر رگبار، دیده تر کو؟

اوج کهکشان
گلی به نام تو را تا به ما نشان دادند به مردۀ دل ما ساحرانه جان دادند تمام آنچه که به یک قرن نوع انسان داشت

او مظهر سادگی بود
شب بود و داغ شقایق، در کوچهها موج میزد قعر سکوتی سترون، مرگ صدا موج میزد دلهای غریب و شکسته، در انتظار بهاری