المسیر الجاریه :
پایتخت همه کشورهای جهان به تفکیک قاره ها
داستان کوه گنبد باز نطنز چیست؟
آشنایی با تنها کوهی در جهان که قله ندارد
خواص اعجاب انگیز به برای زنان باردار
شهر بیچشم، دل بینا؛ از عصای سفید تا جامعه آگاه
با کوه های آتشفشانی ایران آشنا شوید
کوه های اساطیری ایران و جهان
«دوستی با پیامبر(ص): از اطاعت خدا تا نورانیت بندگی»
حافظ در اندیشه رهبر انقلاب؛ راز پیوند جاودانه قرآن، هنر و هویت ایرانی
قانون هوش مصنوعی اتحادیه اروپا - فصل 3؛ ماده 9: نظام مدیریت ریسک
مزار حضرت یعقوب (علیه السلام)
حمامی که تنها با یک شمع گرم می شد
مهاجرت حیوانات
دل نوشته هایی در بزرگداشت حافظ
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
مخترعین معروف و اختراعات آنان
متن کامل سوره یس با خط درشت + صوت و ترجمه
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
پیش شماره شهر های استان گیلان
نصوح کیست؟ و توبه نصوح چیست؟

جنگ تحميلي دات کام
جنگ ايران و عراق درفضاي مجازي درمقايسه باديگر جنگ هاي مهم قرن بيستم جاي خيلي زيادي را به خود اختصاص نداده
مساله جنگ چقدر براي يک جامعه اهميت دارد چقدر براي فرهنگ سازي و اطلاع رساني درباره يک جنگ درآن...

سنگرخوب و قشنگي داشتيم ...
اگرلابه لاي ذهنتان را چنگي بيندازيد يادتان مي آيد که روزگاري نواها و موسيقي هايي بوده که جنگ را به ما گوشزد مي کرده زمان جنگ موسيقي سر وشکل امروزي اش را نداشت موسيقي آن روزها بيشتر کلام بود تا آهنگسازي...

روشنتراز برف
سرما تا ريشهى استخوانهايم نفوذ ميكرد. دستهايم يخ زده بود.نميتوانستم اسلحه را در دست بگيرم. برف ميباريد. تا چشم كار ميكرد همه جا سفيدپوش بود. كوههاي بلند اطراف مريوان باعظمتترازقبل به نظر ميرسيد....

گوني را بگذاراين طرف
علاقه زيادي به درس خواندن داشت. درسش خيلي خوب بود.چند روز قبل از امتحان، مرخصي ميگرفت و از جبهه ميآمد. يك صندلي ميگذاشت زير درخت نارنگي وسط حياط.آن چند روزحسابي درس ميخواند و با نمرههاي خوب قبول ميشد....

شب هجران
ماه در کمرکش مشرق خودنمايي مي کرد و شاهد فرو رفتن آرام آرام خورشيد، در پشت کوه هاي سر به فلک کشيده ي مغرب بود، اما آسمان هنوز روشن بود و مملو از ابرهاي سپيد پنبه اي که حرير نرم خود را بر سر و کول شهر مي...

گم شده در عرفات
شهيد آويني به جشن عروسي که مي رفت وقتي شيريني يا شکلات به ايشان تعارف مي کردند برمي داشت. شيريني و شکلات را نمي خورد و حتي به ميزبان مي گفت: مي توانم يک دانه ديگر بردارم؟ و آن شخص با کمال ميل مي گفت: برداريد....

دا،روايت مبارزه ايمان با توپ و تانك و تفنگ
گاهي چيزهايي مد مي شود،بد يا خوب و دا ازآن چيزهاي خوبي است كه اين اواخر مُد شده است دانه تنها پرفروش ترين كتاب دفاع مقدس،بلكه پرفروش ترين كتاب تاريخ ايران از زمان به وجود آمدن صنعت چاپ است،هرچند هنوز با...

ازكرخه تا ليلي:
تاحالا به اين فكركردهايد چرا اكثر جوانهاي اين مملكت حاج كاظم را مي شناسند؟ قبول نداريد؟ در جمع رفيقهاي خودتان بگوييد عجب فيلمي بود «آژانسشيشهاي» تا بقيه بچهها بگويند عجب آدمي بود حاج كاظم!

خاطرات جانباز گلعلي بابايي
در يگان هاي پياده کوچکترين واحد نظامي و رزمي«دسته» است. دسته يک، يکي از دسته هاي گروهان يکم از گردان حمزه از لشگر 27 محمدرسول الله(ص) بود که در عمليات والفجر8 در جاده ام القصر در عمق 17کيلومتري جبهه دشمن...

عکست انگار لحظه اي خنديد...
پدرت بي صدا صدايم زد، پدرم گفت:روسپيد شدي عکست انگار لحظه اي خنديد، بعد ناگاه ناپديد شدي هشت سالِ سپيد آمد و رفت، موي من رنگ موي مادر شد
هشت سالِ سپيد من بودم، تو ولي قاب عکس عيد شدي ...