المسیر الجاریه :
پرورش اندیشمندان کوچک آموزش تفکر انتقادی به کودکان در عصر اطلاعات
چگونه امام زمان علیه السلام در عصر غیبت از شیعیان دستگیری می نمایند؟
چرا نام امام زمان علیه السلام در قرآن نیامده؟
نظام مدیریت وقف و امور خیریه در کشور روسیه
روند توسعه و وضعیت موجود کمکهای بشردوستانه و غیرانتفاعی کشور روسیه
مفهوم وقف و امور خیریه در کشور روسیه
حکایاتی آموزنده درباره آثار نماز
حکایاتی آموزنده درباره آموزش نماز
حکایاتی زیبا و آموزنده درباره آداب نماز
حکایاتی زیبا از نماز در شریعت پیامبران الهی
پیش شماره شهر های استان تهران
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
نحوه خواندن نماز والدین
پیش شماره شهر های استان گیلان
طریقه خواندن نماز شکسته و نیت آن
متن کامل سوره یس با خط درشت + صوت و ترجمه
آیا استحمام در زمان آبله مرغان خطرناک است؟
تاریخ تولد امام زمان(عج)
نماز قضا را چگونه بخوانیم؟
زنگ اشغال برای برخی تماس گیرندگان

عطش، آتش
عطش، آتش پر پرواز داری عمو جان غم مخور سرباز داری برای تک نوازیهای قاسم (ع) به روی نیزهها آواز داری

عطش
و تشنه در پی هر واژه تا ردیف عطش که جان گرفته غزل باز با ردیف عطش نگاه پردگیان صد غزل، سرایش آب و هم ردیف در آن چشمها ردیف عطش

عطش و آتش
هر دو سرشار از عطش در آرزوی آتشاند هر دو مشتاق و غزل خوان رو به سوی آتشاند گاهی از آیینه میگیرند رد روشنی گاه چون پروانهها در جست وجوی آتشاند

عطش نوش اشکها
تکلیف چیست غیر فراوان گریستن از آسمان بریدن و باران گریستن با ابرها بگو که برایم غزل شوند وقتی که چاره نیست بدین سان گریستن

عصر عاشورا
قتلگاهی ست پر از داغ و نظرها نگران ظهر تب دار، از این داغ مهیا نگران دشتها را همه چشم است، همه حسرت و آه

عالم عشق
در عالم عشق فارغ از خوف و خطر هم دل بدهند و هم سینه و سر این است دلیل سربلندی در عشق عباس دو دست داد و زینب دو پسر

عاشورا
هی ورق زد دقیق این غم را پشت هم هی حروف را رد کرد دم گرفت ومیان همهمهها
صفحه صفحه لهوف را رد کرد

صدای زخمی تو
کاروان رفت و موج موج سکوت، بر لب تشنه خیز صحرا ماند آه از آن خیمههای سوخته دل، شانههای تکیده... تنها ماند کاروان رفت و دشت خالی شد نیزهها سر به سر ستاره شدند

صدای درد
صدای درد به آن سوی زور و زر نرسید صدا مقابل خود ماند دورتر نرسید صدا نجیبتر از قطرههای باران بود ولی به هرزه علفهای کور و کر نرسید

صدا در سينهها ساكت
صدا در سينهها ساكت كه اينك يار مىآيد ز راه شام و كوفه عابد بيمار مىآيد غبار راه بس بنشسته بر رخسار چون ماهش به چشم آيينه ايزدنمايى تار مىآيد