المسیر الجاریه :
سبک زندگی هوشمندانه برای مدیریت استرس در دوران تنش
از افسانه تا حقیقت زنده ایمان؛ رسالت نوجوان امروز در استمرار راه شهید فهمیده
معاملات آپشن (Options) یا قرارداد اختیار معامله بیت کوین چیست؟
تفاوت بین اسکرابهای زنانه و مردانه؛ کدام مدل برای شما بهتر است؟
راه های پول گرفتن از همسر خسیس
نسل فهمیده؛ رسالت نوجوان انقلاب در گسترش فرهنگ بسیجی و پاسداری از هویت اسلامی
عواقب دلشکستن از منظر اسلام
عواقب فحاشی و بی احترامی به همسر
بهترین گزینه برای از بین بردن سوسک ریز چیست؟
چگونه با فلش ویندوز نصب کنیم؟
چهار زن برگزیده عالم
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
متن کامل سوره یس با خط درشت + صوت و ترجمه
مراحل بازی نهنگ آبی و خطرات آن
چگونه تعداد پروتونها، نوترونها و الکترونها را تشخیص دهیم؟
طریقه خواندن نماز شکسته و نیت آن
مزار حضرت یعقوب (علیه السلام)
نماز قضا را چگونه بخوانیم؟
اهل سنت چگونه نماز می خوانند؟
یاد یاران
مثل بچه آدم باشید!
«آفرین، آفرین! من بهتر از شما بچههای نجف آبادی ندیدهام.» این را معاون مقر شهید طرح چی گفت. من بارها گفتهام که این بچهها چه بچههای خوبی هستند.» بعد آمد داخل نمازخانه و ادامه داد: «پس برای چی این نمازخانه...
یاد یاران
من چهل ساله اسب سوارم
عجب اسبی! به به چه اسب نازنینی! آخ جون کیف میده برای سوار شدن. این را محمدرضا گفت و بعد دوید طرف اسب. اکبرکاراته گفت: هِی محمدرضا! اسب سواری بلدی میخواد! تا حالا اسب سوار شدهای؟ محمدرضا بلند بلند گفت:...
طنز
لباس چرک های سمبولیک
از فردا، همه لباس هایی می پوشیم که هیچگاه کثیف نمی شوند، لکه نمی گیرند و بدبو هم نمی شوند. از فردا هیچ کس با لباس اتو نکشیده و کثیف به مدرسه یا محل کارش نخواهد رفت. از فردا لباس هیچ کس بوی بدی نخواهد...
طنز
من یک پیاز هستم
یه بار نشد یکی ما رو بگیره و پوست بکنه و غش غش بخنده که ما هم یکم دلمون باز شه! همش بغض و اشک و ناله دیدیم.
گفتگو
گفتگو با خانم محبوبه محمود
محبوبه محمود، از جمله نوجوانانی هستند که توانستهاند در زمینههای اختراعات و ابتکارات به موفقیتهای زیادی دست پیدا کنند و در رشتههای رباتیک، برنامه نویسی و طراحی مدار، انجام پروژههای تحقیقی و پژوهشی...
طنز
کدو حلوایی های تنبل
اولی: «شنیدی کدکد خان رو بردن؟» دومی: «کجا بردنش؟» اولی: «بردن باش عکس یادگاری بندازن! خب بردن بپزنش دیگه!»...
حجاب
مسیر سبز فردای من
از بچگی این آرزو را داشتم که وقتی بزرگ شدم، برای خودم یک شغل داشته باشم... وقتی با وقار و متین قدم به محل کارت می گذاری، وقتی زیبایی های خودت را در دید همه قرار نمیدهی،آن وقت می توانی انتظار داشته...
حجاب
کوه، من و دوستم
دوستم دستی به شانه ام میزند: «انگار حواست نیست که کجا داری می روی. این کوه است نه پیاده رو. حواست نباشد و پایت را روی یک سنگ سُست بگذاری، زیر پایت خالی میشود. حالا تو با این چادر می خواهی راه بیفتی...
حجاب
سه امتیاز منفی
چادرم را سر کردم و به سمت کوچه دویدم. باید کاغذ میخریدم. کاغذ را خریدم. توی کیفم گذاشتم و به سمت خانه راه افتادم. تندتند راه میرفتم تا زودتر برسم. آقا را دیدم داشت میآمد خانه. از خجالت آب شدم. آقا بارها...
حجاب
آینه، من و دوستم
آینه را جلوی صورتش گرفته بود. آینهاش از آنها بود که همه چیز را درشتتر نشان میدهند. سعی کرد با یک دست جوش روی پیشانیاش را بترکاند. بهش گفتم: «نکن، جایش میماند.» دوستم آهی از ته دلش کشید...