شرح سیلی فدک یک جمله است<br /> ای خدا ماه رخ زهرا گرفت<br /> فهم این روضه میسّر نیست نیست<br /> میخ در در سینه ی او جا گرفت<br /> شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) تسلیت باد

آتش کینه ز در بالا گرفت<br /> دامن معصومه ی زهرا گرفت<br /> عاقبت خصم پلید فاطمه<br /> انتقام خویش از مولا... گرفت<br /> شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) تسلیت باد

تمام دفتر شب در تب سحر می سوخت<br /> زنی میان غزلهای شعله ور می سوخت<br /> دگر چه فرق که پروانه بود یا ققنوس<br /> بدان که بال و پری داشت پشت در می سوخت<br /> شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) تسلیت باد

رسم شد روی زمین بعد از پیمبر سوختن<br /> رسم شد پهلو شکستن، جور دیگر سوختن<br /> سوختن بسیار می باشد ولیکن تازگی<br /> رسم شد در امّت اسلام، کوثر سوختن<br /> شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) تسلیت باد

دامـن پــر از ستـاره بـه خـون جگر کنم<br /> مرگم به از شبی است که بی‌تو سحر کنم<br /> ای جــوشن همیشــۀ حیــدر! چـرا نشد<br /> مـن پشت در بـرای تو خود را سپر کنم؟<br /> شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) تسلیت...

کی بود گمان به فتنه دامن بزنند<br /> آتش به سرای حیِّ ذوالمن بزنند<br /> ای اهل مدینه از شما می پرسم<br /> کی دیده سه نامرد به یک زن بزنند<br /> شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) تسلیت باد

ای وای از غم تو و احوال شوهرت<br /> یکّی دو تا که نیست جراحات پیکرت<br /> زنده شدند خاطره ها پیش چشم من<br /> وای از به خاک خوردن تو پیش دخترت<br /> با ضربه ای که خورد به پهلویت عاقبت<br /> از دست...

ای آشناترین چه غریبانه می روی<br /> مخفی ز چشم شهر ز کاشانه م یروی<br /> ما که بنای دوری از هم نداشتیم<br /> بانوی خانه بی علی از خانه می روی<br /> شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) تسلیت باد

آری درست، مادرمان زود پیر شد<br /> آری درست، در دل او غم زیاد بود<br /> اما برای سنّ کمش گریه کم کنید<br /> هجده بهار از سر عالم زیاد بود<br /> شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) تسلیت باد

شرح خونابه پهلو، نتوان کرد بیان<br /> دل از آن قصه ی پر غصه، مکرر سوزد<br /> رفت از دست علی فاطمه کز سوز غمش<br /> روز و شب جان و دل حیدر صفدر سوزد<br /> شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) تسلیت باد