المسیر الجاریه :
شکر کز منتظران تو مرا می خوانند
چند سالی است که از غیبت تو می گذرد<br />
و کماکان غم دوری تو در سینه ماست<br />
شکر کز منتظران تو مرا می خوانند<br />
این هم از لطف و عنایات زیادی شماست
ای که از نور رخت جلوه ایزد پیداست
ای که از نور رخت جلوه ایزد پیداست<br />
یوسف از خجلت روی تو به زندان بلاست<br />
از فراق تو دل غمزده ام می سوزد<br />
دیدن روی تو بر این دل بیمار دواست
جمعه ام شب شد و گویا خبر از یارم نیست
جمعه ام شب شد و گویا خبر از یارم نیست<br />
دل شکست و ز چه رو دلبر و دلدارم نیست<br />
آمدم بر سر بازار به شوق یوسف<br />
جان به کف آمدم و یوسف بازارم نیست
نگاهی از سر اکرام، به قلب عاشقان انداز
نگاهی از سر اکرام، به قلب عاشقان انداز<br />
در این گرمای تنهایی، به قلبم سایبان انداز<br />
تویی عشق دل و جانم، بود حب تو ایمانم<br />
ز هجرت ای گل نرگس، همیشه اشک افشانم
تا سر کوی دو چشم تو سفر باید کرد
تا سر کوی دو چشم تو سفر باید کرد<br />
دیده را از غم هجران تو تر باید کرد<br />
دیدن روی مهت نیست به این آسانی<br />
بهر دیدار تو ای یار خطر باید کرد
آقا بیا ز کوچه ما هم عبور کن
آقا بیا ز کوچه ما هم عبور کن<br />
آقا بیا به خاطر مادر ظهور کن<br />
ای تکسوار جاده چشمان خیس من<br />
این دیده را پر عطر حظور کن
اگر از وصل تو دلدار نگویم چه کنم
اگر از سینه ی بیمار نگویم چه کنم<br />
اگر از وصل تو دلدار نگویم چه کنم<br />
از پس پرده رخت هوش و هواسم برده<br />
اگر از وصف رخ یار نگویم چه کنم
ای حضرت کریم عزیز خدا بیا
ای در تو زنده تا به ابد صبر فاطمه<br />
به حق ناله خیر النساء بیا<br />
دریاب با تصدقی این مستمند را<br />
ای حضرت کریم عزیز خدا بیا
هر صبح می کنم به ظهورت دعا بیا
هر صبح می کنم به ظهورت دعا بیا<br />
ای آشنای خلوت هر آشنا بیا!<br />
هر پنجره به سوی شما موج می زند<br />
ای روح پر تلاطم در یا بیا
بی تو طلوع صبح فقط با غروب بود
شام سیاه و صبح که فرقی نمی کند<br />
بی تو طلوع صبح فقط با غروب بود<br />
رفتیم هر طرف پی تو صاحب الزمان!<br />
اما جواب هر دم و هر جا غروب بود