در گذشته پاسخ‏هایی كه بزرگان و دولتمردان ذیل سؤال‏ها و درخواست‏ها می‏نگاشتند، «توقیع‏» خوانده می‏شد . امضاء كردن نامه و فرمان و نشان كردن برنامه و منشور نیز از دیگر معانی توقیع شمرده شده است . (1)

موضوع سخن، پيرامون فوايد تشرّف خدمت امام زمان(ع) است. اهميت اين بحث از آن جهت است كه وقتي توجه داشته باشيم به فوايد ياد و تشرّف خدمت آن حضرت، انگيزة قوي‌تر و اراده شديدتري پيدا مي‌كنيم، براي اينكه سعي...

احمد بن اسحاق مي‌گويد: از جعفر بن علي نامه‌اي به دست من رسيد كه طيّ آن ادّعا كرده بود به تمام دين (حلال و حرام) و نيز كليّة علوم و آنچه كه مردم بدان نيازمندند، آگاهي دارد. پس از اينكه نامه را خواندم، عريضه‌اي...

زندگينامه، تشرفات و مكاشفات علامه سيدمحمدحسن ميرجهاني اصفهاني(ره) بر دل خود كشيده ام، نقش جمال يار را پيشه خود نموده ام حالت انتظار را ريخته دام و دانه شَه از پر و بال خويشتن صيد نموده مرغ دل، برده...

حاج مؤمن شيرازي مي‌گويد: در جوانى محبت و شوق شديدى به زيارت حضرت مهدى(ع) در من پيدا شد كه لحظه اى قرار و آرام نداشتم. به طورى كه از خوردن و آشاميدن غافل مى شدم تا كار به جايى رسيد كه باخود عهد كردم آنقدر...

در سال 281 هجري قمري به قصد حج همراه قافله‏اي، عازم مكه شديم . افراد كاروان ما همه از اهل تسنن بودند و فقط من در آن‏جمع ، شيعة اثني عشري بودم [و به حضرت مهدي(ع) به‌عنوان امام زمان و دوازدهمين حجّت خدا...

شيخ حيدرعلي مدرس اصفهاني مي‌گويد: يكي از مواقعي كه من به حضور مقدس حضرت بقيّه‌الله(ع) مشرف شدم و آن مولا را نشناختم، سالي بود كه اصفهان بسيار سرد شد و نزديك پنجاه روز آفتاب ديده نمي‌شد و مدام برف مي‌باريد....

مردی صالح و خیر اندیش در بصره عطّاری می کرد، وی داستان عجیبی دارد که از زبان خودش خاطر نشان می گردد: عطّار می- گوید: در مغازه نشسته بودم که دو نفر برای خرید سدر و کافور به در دکان من آمدند، از گفتار و...

اصغرآقا در نظر داشت كه از صف ماشين‌ها جدا شده، پس از پيمودن مسافتي دوباره به كاروان ملحق شود و در جلوي كاروان قرار گيرد اما او نادانسته ماشين را منحرف كرد و از كاروان جدا شد. من به خاطر سفرهاي متمادي مي‌دانستم...

هشتاد تومان سهم امام (علیه السلام) به ذمه‌ام آمد، به نجف اشرف رفتم و بیست تومان آن‌را به جناب شیخ مرتضی انصاری (ره) و بیست تومان به جناب شیخ محمد حسین کاظمی و بیست تومان به جناب شیخ محمد حسن شروقی دادم...