المسیر الجاریه :
نظریههای تعلیم و تربیت
افکار تربیتی اصیل و افکار مبتکرانه
توجه تعدادی از فیلسوفان تعلیم و تربیت آن قدر که بر مشارکت فعال در حل مسائل مهم اجتماعی متمرکز شد، بر موضوعات انتزاعی فلسفی تمرکز نیافت. دغدغه برای تحقیقات جدی فلسفی اولویت مهمی دانسته نشد.
نظریههای تعلیم و تربیت
مبانی و اصول تعلیم و تربیت
منظور از مبانی در اینجا، سلسله معارف نظری است که جنبه های مختلفی از یک موضوع انسانی، از جمله جنبه های وجودشناختی، انسان شناختی و معرفت شناختی را در بردارند.
نظریههای تعلیم و تربیت
مبانی هستی شناختی و معرفت شناختی
راهها و منابع شناخت کدام است؟ آیا معرفت انسان به معرفت حسی یا تجربی محدود میشود یا اینکه انسان از معرفت عقلی نیز بهرهمند است؟ وحی و فطرت چگونه پشتوانه معرفتهای بشری قرار می گیرند؟
نظریههای تعلیم و تربیت
مبانی انسان شناختی و جامعه شناختی
انسان شناسی در مجموع با مباحثی چون بازشناسی هویت انسان، جایگاه انسان در نظام هستی، ابعاد وجودی انسان، ارزشها، تواناییها، نیازها، خواستهها و آگاهیهای انسان و نظایر آن سر و کار دارد.
نظریههای تعلیم و تربیت
فلسفه تربیتی با نگرش دینی
بر اساس فلسفه تربیتی با نگرش دینی، انسان آفریده خداوند است و به حکم رابطه خالقیت و مخلوقیت که بین خداوند و او برقرار است، بنده اوست.
نظریههای تعلیم و تربیت
طبقه بندی اصول تعلیم و تربیت
اصول تجربی به آن دسته از اصولی می گویند که در جریان کارکردها و تجربههای آموزشی و تربیتی به گونهای برجسته و نمایان اعتبار می گردند؛ گو اینکه بدون لحاظ آنها تعلیم و تربیت تحقق نمی یابد یا نارسا و ناتمام...
نظریههای تعلیم و تربیت
روشها در تعلیم و تربیت
روشهایی که در برنامههای عبادی و معنوی به صورت شبانه روزی، هفتگی، ماهانه و حتی سالانه مورد ملاحظه قرار میگیرند از زمره روشهایی هستند که خداوند و اولیای دین آنها را تعیین کردهاند.
فلسفه
معرفت از لوازم اساسی فلسفه تعلیم و تربیت
معرفت در فرهنگ واژگان، مشتمل بر عموم دانستههای بشر در حوزههای مختلف دانش و آگاهی است. بدین ترتیب، معرفت در لغت مترادف «مطلق علم و آگاهی» است.
فلسفه
کارکردهای فلسفه تعلیم و تربیت
طبقه بندی ارزشها به ارزشهای تربیتی، دینی، اخلاقی، سیاسی و نظایر آن بر همین اساس صورت می پذیرد. بدیهی است نوع و کیفیت ارزش گذاری در این ساحتها از یک مورد تا مورد دیگر متفاوت است.
فلسفه
کاربرد اولی فلسفه در مجامع علمی
امروزه، فیلسوفان مسلمان در برداشت خود از فلسفه عموما بر عوامل و عناصری چون احوال موجود مطلق، احکام کلی وجود و موجود، وجود حقیقی، موجود بما هو موجود، برهان، علل و اسباب کلی و جود و نظایر آن تأکید می ورزند.