المسیر الجاریه :
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 225 عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 225

الهی در یافتی خود یاری و یادگاری، معنی دعوی صادقانی، فروزندهٔ نفسهای دوستانی آرام دل غریبانی چون در میان جانی، از بیدلی میگویم که کُجایی جان را زندگی می باید تو آنی به خود و از خود ترجمانی، به حق تو بر...
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 224 عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 224

الهی تو آنی که از بنده نا سزا بینی و به عقوبت نشتابی، از بنده کفر می شنوی و نعمت از او باز نگیری و توبت و انابت بر او عرصه کنی و به پیغام و خطاب خود او را باز خوانی و اگر باز آمد او را وعدهٔ مغفرت دهی...
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 223 عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 223

الهی عارف تو را به نور تو میداند و از شعاع وجود عبارت نمیتواند در آتش مهر می سوزد و از نار باز نمی پردازد.<br /> این جهان و آن جهان و هر چه هست<br /> عاشقان را روی معشوق است و بس<br /> گر نباشد قبلهٔ...
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 222 عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 222

الهی او که حق بدلیل جوید به بیم و طمع پرستد او که حق را باحسان دوست دارد روز محنت برگردد، او که حق را بخویشتن جوید نا یافته یافته پندارد.
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 221 عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 221

الهی عظیم شانی و همیشه مهربانی، قدیم احسان و روشن برهانی هم نهانی هم عیانی از دیده ها نهانی و جانها را عیانی نه به چیزی مانی تا گویم که چنانی، آنی که خود گفتی و چنانکه خود گفتی آنی.
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 220 عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 220

الهی زندگی همه با یاد تو، شادی همه با یافت تو و جان آنست که در او شناخت تو است، خدایا موجود نفسهای جوانمردانی، حاضر دلهای ذکر کنندگانی ازنزدیکت نشان می دهند و بر تر از آنی، از دورت می پندارند و نزدیکتر...
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 219 عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 219

الهی ای نا دریافته یافته و نا دیدهٔ عیان، ای در نهانی پیدا و در پیدایی نهان یافت تو روز است که خود بر آید ناگهان یابندهٔ تو نه بشادی پرداز نه باندوهان، بر سر ما را کاری که از آن عبارت نتوان.
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 218 عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 218

الهی دریغا که روزگار بر باد دادیم و شکر نعمت ولی نعمت نگُذاردیم، دریغا که قدر عُمر خویشتن نشناختیم و از کار دنیا به اطاعت مولا نپرداختیم، دریغا که عُمر عزیز بسر آمد و روزگار بگُذشت.<br /> ای خداوندان...
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 217 عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 217

الهی چون یتیم بی پدر گریانم ف درمانده در دست خصمانم، خستهٔ گناهم و از خوزشتن بر تاوانم، خراب عمر و مفلس روزگار، من آنم. خداوندا فریاد رس که از نا کسی خود بفریادم.
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 216 عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 216

الهی بقدر تو نادانم و سزای تو را ناتوانم در بیچارگی خود سرگردانم، روز بروز بر زیانم، چون منی چون بود چنانم، و از نگریستن در تاریکی بفغانم که بر هیچ چیز هست ما ندانند چشم بر روزی دارم که تو بمانی و من نمانم...