المسیر الجاریه :
سهم علی و فاطمه هر یک جدا جدا
سهم علی و فاطمه هر یک جدا جدا<br />
یک پهلوی شکسته و یک آسمان غم است<br />
باز این چه شورش است دوباره به پا کنید<br />
قامت دو تا شد است و قیامت همین دم است<br />
شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) تسلیت باد
در میان مصحفش نام مرا هم او نوشت
در میان مصحفش نام مرا هم او نوشت<br />
روزی ام شد نوکری آستان فاطمه<br />
با همه روی سیاهم آبرویم را نبرد<br />
شد نصیبم موج عفو بی کران فاطمه<br />
شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) تسلیت باد
نفرین به آن مسمار و هرکس که لگد زد
نفرین به آن مسمار و هرکس که لگد زد<br />
بنگر چگونه مادر ما بی قرار است<br />
سادات خون گریند تا روز قیامت<br />
زین گفته ام سری نهفته آشکار است<br />
شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) تسلیت باد
خاک دو عالم بر سر اهل مدینه
خاک دو عالم بر سر اهل مدینه<br />
زهرا به امداد علی مرکب سوار است<br />
هر کس که می خواهد بداند فاطمه کیست<br />
خون در و دیوار نقش اقتدار است<br />
شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) تسلیت باد
هرا که رفت از خانه اِبْکِ لِلیَتامَی
هرا که رفت از خانه اِبْکِ لِلیَتامَی<br />
با اشک دانه دانه اِبْکِ لِلیَتامَی<br />
تابوت من را نیمهی شب مخفیانه<br />
بردی به روی شانه اِبْکِ لِلیَتامَی<br />
شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) تسلیت باد
ای آسمان عاطفه؛ پرواز بی کران
ای آسمان عاطفه؛ پرواز بی کران<br />
بعد از تو ناتوان شده بال کبوتران <br />
خیر النسایی و به خودت می شناسمت<br />
دنیا نداشت غیر خودت از تو بهتران<br />
شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) تسلیت باد
حالا نفس نفس زدنت کُند تر شده
حالا نفس نفس زدنت کُند تر شده<br />
دارد شکستگی تو درد سر این چنین<br />
چندین شب است دست تو بالا نیامده<br />
شانه نخورده است موی دختر این چنین<br />
معلوم می شود تو مداوا نمی شوی<br />
زانو بغل...
مُزد رسالتِ پدرت دست کوچه بود
مُزد رسالتِ پدرت دست کوچه بود<br />
اجرت کسی نداد به پیغمبر این چنین<br />
از جای جای پیرهنت تکه ای کم است<br />
شاید گرفته است به میخ در این چنین<br />
شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) تسلیت باد
هرگز ندیده است کسی مادر این چنین
هرگز ندیده است کسی مادر این چنین<br />
یک بستری چنین و شکسته پر این چنین <br />
شهر مدینه هیچ کسی را چنین نزد<br />
جز تو نداشت شاخه ی نیلوفر این چنین <br />
شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) تسلیت باد
چشم من از ازل شده وقف گریستن
چشم من از ازل شده وقف گریستن<br />
بر غصه های مادر قامت خمیده ام<br />
اینکه غلام و سائل این خانه ام هنوز<br />
یعنی که دور غیر تو را خط کشیده ام<br />
کی می شود مرا ببری تا حریم خود<br />
من صحن...