المسیر الجاریه :
صبا گر چاره داری وقت وقت است
صبا گر چاره داری وقت وقت است<br />
که درد اشتیاقم قصد جان کرد
میان مهربانان کی توان گفت
میان مهربانان کی توان گفت<br />
که یار ما چنین گفت و چنان کرد
یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد
یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد<br />
به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد
دل به امید صدایی که مگر در تو رسد
دل به امید صدایی که مگر در تو رسد<br />
ناله ها کرد در این کوه که فرهاد نکرد
دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد
دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد<br />
یاد حریف شهر و رفیق سفر نکرد
گفتم مگر به گریه دلش مهربان کنم
گفتم مگر به گریه دلش مهربان کنم<br />
چون سخت بود در دل سنگش اثر نکرد
اشک من رنگ شفق یافت ز بی مهری یار
اشک من رنگ شفق یافت ز بی مهری یار<br />
طالع بی شفقت بین که در این کار چه کرد
برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر
برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر<br />
وه که با خرمن مجنون دل افگار چه کرد
حافظ افتادگی از دست مده زان که حسود
حافظ افتادگی از دست مده زان که حسود<br />
عرض و مال و دل و دین در سر مغروری کرد
سال ها دل طلب جام جم از ما می کرد
سال ها دل طلب جام جم از ما می کرد<br />
وان چه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد