المسیر الجاریه :

پله پله
پلّه پلّه تا ملاقات خدا می روم بی تحمّل سوی عرش کبریا می روم از برکت نور عشق ببین تا کجا، تا کجا ، تا کجا میروم
باد صبا که میشود هر نفسش مشکفشان حکایت از عشق کند آورد از دوست نشان

صیاد
چون صید به دام تو به هر لحظه شکارم ای طرفه نگارم
از دوری صیاد دگر تاب ندارم رفتست قرارم چون آهوی گمگشته به هر گوشه دوانم تا دام در آغوش نگیرم نگرانم از ناوک مژگان چو دو صد تیر پرانی

در عاشقی پيچيده ام
این بار من یک بارگی در عاشقی پیچیدهاماین بار من یک بارگی از عافیت ببریدهامدل را ز خود برکندهام با چیز دیگر زندهامعقل و دل و اندیشه را از بیخ و بن سوزیدهام
ای مردمان ای مردمان از من نیاید مردمی دیوانه...

مرده بُدم زنده شدم
مرده بُدم زنده شدم ، گریه بُدم خنده شدم دولت عشق آمد و من ، دولت پاینده شدم گفت که دیوانه نیی ، لایق این خانه نیی
رفتم و دیوانه شدم ، سلسله بندنده شدم گفت که سرمست نیی ، رو که از این دست نیی رفتم و سرمست...

مونس شب های من
پرده بردار اى حيات جان و جان افزاى من غم گسار و غم نشين و مونس شبهاى من مونس شبهاى من
پرده بردار اى حيات جان و جان افزاى من غم گسار و غم نشين و مونس شبهاى من مونس شبهاى من

آمدي جانم به قربانت
آمدي جانم به قربانت ولي حالا چرا ؟!
آمدي جانم به قربانت ولي حالا چرا ؟!
بي وفا بي وفا حالا كه من افتاده ام از پا چرا ؟!
نوشدارويي- نوشدارويي- نوشدارويي و

همه شب نالم چون نی (كاروان)
همه شب نالم چون ني ، كه غمي دارم
دل و جان بردي ، اما نشدي يارم
با ما بودي ، بي ما رفتي.
چون بوي گل به كجا رفتي؟
تنها ماندم ، تنها رفتي

غربت
فکر ميکردم .. تو رو ديدن .. يه تولد ، يه طلوع تو غروب آشنايي! ندونستم .. که رسيدن .. يه بهونهس ، يه بهونه واسه لحظهي جدايي!
بيتو غريب غربتم .. آمادهي شکستنم! با من بمون ، بمـون ، بمــون!

هنری به نام کاشی کاری
صنعت کاشی سازی و کاشی کاری که بیش از همه در تزیین معماری سرزمین ایران، و به طوراخص بناهای مذهبی به کار گرفته شده، همانند سفالگری دارای ویژگی های خاصی است. این هنر و صنعت از گذشته ی بسیار دور در نتیجه مهارت،...

ادامه ساز و آواز عراق
آتش سودای تو عالم جان در گرفت سوز دل عاشقانت هر دو جهان در گرفت جان كه فروشد به عشق زنده جاوید گشت دل كه بدانست حال ماتم جان در گرفت
از پس چندین هزار پرده كه در پیش بود روی تو یك شعله زد كون و مكان در...