المسیر الجاریه :
عمليات مرصاد به روايت سردار سليمآبادي
سردار سليمآبادي در اين عمليات با انجام دو هليبرد همراه با اميرسپهبد شهيد علي صياد شيرازي، نقش موثري در متلاشي شدن منافقان ايفا كرد. وي در اين گفتوگو با گراميداشت ياد و خاطره شهيدان دوران دفاع مقدس به...
ناگفته هاى فتح خرمشهر
ناگفته هاى فتح خرمشهر در گفتگو با سرلشگرپاسدارغلامعلى رشيد پيش از انقلاب در صف مبارزان مسلح گلوله و باروت را تجربه كرد، پس بى جهت نبود كه در سال ۱۳۵۹ و در آيينه ۲۵سالگى جانشين فرماندهى و چندى بعد فرمانده...
گفتگو با همسر خلبان شهيد حميدرضا سهيليان
حميدرضا سهيليان در بيست و هشتمين روز از فروردين ماه 1333 در محله نارمك تهران به دنيا آمد. تحصيلاتش را تا مرحله اخذ ديپلم ادامه داد و در سال 1351 براى خلبانى بالگرد در هوانيروز استخدام شد. او پس از گذراندن...
گفتگو با خانم کمالی مادر شهیدان عباس و غلامرضا کمالی
داستان زندگی من داستان غریبی است، پر از سوز و گداز و حالا که لحظه های گذشته را مرور می کنم می فهمم که آنها مرغان باغ ملکوت بودند که می بایست به وطن اصلی خود بر می گشتند . آری! عباس و غلامرضا را می گویم...
پشت اين نقاب خنده
ازدواج، سنت آفرينش است و در اسلام، به آن سفارش فراواني شده است و نيز دستورهاي خاصي بر آن، وارد شده است. رمز موفقيت هر خانواده، به کاربستن اين دستورهاي ويژه است تا در کانون خانواده، زن و شوهر، به حقوق و...
ترجمان آزادگي در اسارت
خانه ي دلمان را اين ماه قدمگاه برادر آزاده اي از اهالي ديار عارف بزرگ و نامي قرن اخيرملاحسينقلي همداني قرارداديم .
پنجاه درصد جانبازي - غير از زجرهاي طاقت فرساي دوران اسارت که اکنون خود به شيريني از آنها...
سید علی اکبر ابراهیمی و خاطرات جنگ
وي كه از زمان جنگ تحميلي تا امروز، بيش از 64 بار مورد عمل جراحي قرار گرفته و هر دو چشمش را از دست داده است، درباره خاطرات خود از 48 ساعت درسردخانه بودن ميگويد: در عمليات كربلاي 5، مسئول گردان زره ذوالفقار...
شیخ حسین و جبهه
حجت الاسلام حاج شیخ حسین انصاریان بی نیاز از معرفی است. همه او را به عنوان خطیبی دانشمند می شناسند. جذبه سیما و جاذبه صدای بم کشیده اش نیز مزید بر علت شده تا مردم در هر مجلسی که او سخنران است حضوری با...
شهيد جعفر جنگروي از زبان همسر
پيشتازان عرصه جبهه جنگ، ايثار و شهادت و دفاع مقدس که بي مهابا خود را در معرض خطرات و حوادث پيش بيني نشده قرار مي دادند تا انقلاب نوپاي اسلامي را به عنوان عزيزترين گوهر الهي، با بذل جان و مال حفظ کنند،...
نان خون انفجار
«سعادت» با من بود
سال 1358 بود. هرچه به محمد مي گفتم چرا درس نمي خواني، مي گفت آدم بايد يکسال در سال چهارم مردود شود تا پايه اش خوب قوي شود و کنکور راحت قبول شود. من قبول شدم و او در جا زد. سال 1359...