المسیر الجاریه :
من نا امید نیستم از لطف و رحمتت
من نا امید نیستم از لطف و رحمتت<br />
هستم اگر چه بی سر و سامان تر از همه<br />
خواهی گرفت روز حساب و کتاب خلق<br />
بر نوکران فاطمه آسان تر از همه<br />
دلبسته ام به لطف کریمان در این میان<br />
بر...
وقتی سلاح اشک مرا غفلتم گرفت
از روی جهل حال خوشی را که داشتم<br />
بر معصیت فروختم ارزان تر از همه<br />
وقتی سلاح اشک مرا غفلتم گرفت<br />
ماندم میان معرکه حیران تر از همه<br />
غیر از تو ای کریم کسی می خرد مگر؟<br />
آن را...
یا رب مرا به ساکن کرب و بلا ببخش
یا رب مرا به ساکن کرب و بلا ببخش<br />
بر خاک پاک صاحب کوی شفا ببخش<br />
یا رب به جمعه های پر از ندبه ی بتول<br />
بر گریه های حضرت زهرا مرا ببخش
امشب شب قدر است یقین می بخشی
هرچند که خسته از گناه آمده ام<br />
با حال بد و روی سیاه آمده ام<br />
امشب شب قدر است یقین می بخشی<br />
با ذکر حسین و اشک و آه آمده ام
دوست دارم غرق دریای مناجاتت شو
دوست دارم غرق دریای مناجاتت شوم<br />
مثل موسی کلیم الله من را طور کن<br />
راضی ام؛ حتی شده با زور برگردانی ام<br />
من اگر توبه نکردم تو مرا مجبور کن
در گدایی خودت نام مرا مشهور کن
در گدایی خودت نام مرا مشهور کن<br />
دست هایم را ز دامان بقیه دور کن<br />
قهر کردم با تو ؛ مثل چاه تاریکی شدم<br />
قلب تاریک مرا ای ماه، غرق نور کن
خوش به حالش که کند توبه ی از دل همه شب
بده یا رب تو به این دل همه دم حالِ بُکاء<br />
تا که چون اهلِ وِلا عاشقِ فرزانه شویم<br />
خوش به حالش که کند توبه ی از دل همه شب<br />
کاش ما صاحبِ آن توبه ی جانانه شویم
شب قدر آمده تا ره به حقیقت ببریم
شب قدر آمده تا ره به حقیقت ببریم<br />
تا که ما لایقِ آن منصبِ شاهانه شویم<br />
میِ توحید و صفا میرسد از دستِ خدا<br />
ای خوش آن لحظه که ما ساکنِ خُمخانه شویم
تا سحر ناله ی الغوث و دعا سر بدهیم
شب قدر آمده تا ساکنِ میخانه شویم<br />
به جز اربابِ خرد با همه بیگانه شویم<br />
تا سحر ناله ی الغوث و دعا سر بدهیم<br />
کاین چنین عاشق و دلداده یِ دیوانه شویم
در دلم شبهای احیایت چه طوفانی گرفت
ای بنازم رحمتت کز دیده بارانی گرفت<br />
در دلم شبهای احیایت چه طوفانی گرفت<br />
اشکها بارید و قدری قلبها آرام شد<br />
صیقلی شد سینه ها و خوب مهمانی گرفت