المسیر الجاریه :
معجرت چه شد
از من مپرس زینب من معجرت چه شد با من بگو برادر زینب سرت چه شد از من مپرس از چه لبت خشک و زخمی است با من بگو که ساقی آب آورت چه شد از من مپرس رخت تنت از چه خاکی است
گرفته صدای من
ببین گرفته صدای من از صدا زدنت مگر به نیزه چه گفتی که بیهوا زدنت تمام خاطرم از سفر فقط این است تمام راه به پیش نگاه ما زدنت
کعبهی عشق و امیدم
ای کربلا کعبهی عشق و امیدم بعد از جداییها به دیدارت رسیدم ای کربلا آغوش بگشا زینب آمد من زینبم کز رنج دوریها خمیدم هر روز دیدم کربلای تازهای را
کبود بی شمارم
زخمی زنجیرم کبود بیشمارم بر شانههایم زخمهای کهنه دارم همشیره خورشیدم و بانوی نورم هرچند که در پنجه گرد و غبارم شام غریبانی عصر خیمههایم
شعر «قسمت نشد اربعین کنارت باشم» عباس کی منش
شعر «قسمت نشد اربعین کنارت باشم» درباره اربعین حسینی است که توسط یاسر مسافر سروده شده است.
عشقت اسيرم كرده است
اي امام عاشقان عشقت اسيرم كرده است وي امير عارفان داغ تو پيرم كرده است
من اسير داغ عشقم ني اسير دست خصم شعلههاي داغهاي تو اسيرم كرده است
آرزوهاي محال دشمنان بر باد رفت
شیشهي صبر افتاده
از سر ناقهی غم شیشهي صبر افتاده همه دیدند که زینب سر قبر افتاده چشم او در اثر حادثه کم سو شده است کمرش خم شده و دست به زانو شده است بیت بیت دل او از هم پاشیده شده
شمیم جان
شمیم جان فزای کوی بابم مرا اندر مشام جان برآید گمانم کربلا شد عمه نزدیک
که بوی مشک و ناب و عنبر آید
سر یار دیدهام
یک اربعین، به نیزه سر یار دیدهام یک اربعین، چو شمع به پایش چکیدهام یک اربعین، به ضربهی شلّاق ساربان بر روی خارهای مغیلان دویدهام یک اربعین، تمام تنم درد میکند
سر قبر شما آوردهام
كارواني كه سر قبر شما آوردهام نيمه جانهايي است تا كرب و بلا آوردهام من نيابت دارم از مادر زيارت آمدم من وصيتهاي مادر را به جا آوردهام كي رود از ياد وقتي آمدم در قتلگاه