المسیر الجاریه :

گفت و گو با چاك پالانيوك
نه ،فقط درباره آنها شنيده ام. جالب است كه آنها قوانيني دارند كه در كتاب شما آمده است. مثلاً اولين قانون آنها اين است كه از باشگاه مشت زني با كسي حرف نزنند. فكر مي كنيد كه آنها قوانينشان را از روي كتاب...

تكه تكه هايي از باشگاه مشت زني
الف : ژول ورن تخيلي گسترده داشت ؛شايد بتوان او را متخيل ترين نويسنده ادبيات داستاني ناميد او در زمانه خود ،چيزهايي را تخيل كرده كه آدم هاي اطرافش از شنيدن يا ديدن آنها ،شگفت زده مي شدند. او در سفر به...

باشگاه مشت زني قسمت (5)
جک از پله ها پايين مي آيد اعضاي گروه از کنار او رد مي شوند. جک با تعجب به آنها نگاه مي کند. جک ( خارج از قاب ) : خونه شده بود و محل زندگي اونا. خونه از عرق و نفس اونا خيس شده بود. همه ما بخشي از يه توده...

باشگاه مشت زني قسمت (4)
جک پشت ميز خود نشسته و با کامپيوتر بازي مي کند. رئيس وارد مي شود. جک ( خارج از قاب ) : اون کراوات زردش رو زده بود. من ديگه حتي سر کار هم کراوات نمي زدم.
رئيس جلوي ميز جک مي ايستد و از روي يک ورقه مي...

باشگاه مشت زني قسمت (3)
اكنون كمي آن طرف تر ،جك و تايلر را مي بينيم كه به سختي با هم دعوا مي كنند. هر دو مشت هاي محكمي را به هم حواله مي كنند. آن دو نفر به طرف جك و تايلر مي روند. حالا يك نفر ديگر هم به آن دو پيوسته است. تايلر...

باشگاه مشت زني قسمت (2)
جك وارد مغازه شد و مي بيند كه مارلا جلوي يك پيرزن ايستاده است. پيرزن لباس هاي مارلا را ور انداز مي كند. جك كنار مارلا مي ايستد. جك : داري چي كار مي كني ؟ مي خواي لباسهاتو بفروشي ؟

باشگاه مشت زني قسمت (1)
کارگردان :" ديويد فينچر ، مدير فيلم برداري : جف کراننوث ، تدوين : جيم هي گود ، موسيقي : فرانک بلک ، طراح صحنه : الکسي مک داول ، طراح چهره پردازي : فريورا آرادوتير ، بازيگران : ادوارد نورتون ( جک ) ، برادپيت...

قصه / فيلم داستان شيوه اي که اکنون زندگي مي کنيم.
سوزان سونتاگ (2004 ـ 1933 ) انديشمند ، مقاله نويس ، رمان نويس ، نمايشنامه نويس ، عکاس ، کارگردان تئاتر و فيلمساز آمريکايي که در سطح عمومي بيشتر با مقالات فلسفي اش شناخته مي شود ، داستان کوتاه نيز مي نوشت....

قصه / فيلم داستان
از پله ها که پايين مي آيي، مرد دستش را از پيشخان بيرون آورده و آقا آقا... يا خانم خانم مي کند. يک مقواي بريده باريک، اشانتيون عطر فروشي مترو است. کاغذ را جماعت مي گيرند ، به دماغشان نزديک مي کنند و بعد...

گفت و گو با پاتريک ماربر، نويسنده فيلمنامه«نزديک تر »
پاتريک ماربر در سال هاي نخستين دهه نود با نوشتن يک مجموعه تلويزيوني هجو آميز به نام روز امروز، خودش را به همگان معرفي کرد و بعد با نوشتن مجموعه شناختن من، شناختن تو با آلن پارتريج، موقعيت خود را تثبيت...