المسیر الجاریه :

نگاهی به فیلم "غیر قابل تصور"
تقریبا از اوان ساخت فیلم در هالیوود ، سینماگران و فیلمسازان این کارخانه به اصطلاح رویا سازی ، در کنار تبلیغ و ترویج فرهنگ آمریکایی اعم از کابوییسم و گنگستریسم و میکی ماوسیسم و مانند آن ، علاقه خاصی نسبت...

سکانس برگزيده شخصيت در فيلم نامه استخوان زمستان
مراب: نه نمياريش. استخوان هاش رو مي خواي؟ تفنگ رو بذار کنار و بيا. نقطه عطف اصلي فيلمنامه استخوان زمستان در اواخر قصه و آنجا رخ مي دهد که گره نهايي فيلمنامه به شکلي غيرمنتظره باز مي شود، گره اصلي فيلمنامه،...

بررسي فيلمنامه «کلام پادشاه» از منظر روايت
کلام پادشاه: اگرچه سومين اثر سينمايي تام هوپر به حساب مي آيد، اما بدون شک اين فيلم را بايد اولين اثر تمام سينمايي اين کارگردان بريتانيايي دانست. هوپر که از کارگردان هاي نام آشناي مجموعه ها و فيلم هاي تلويزيوني...

گفت و گو با ديويد سيدلر
ديويد سيدلر براي فيلمنامه کلام پادشاه برنده اسکار بهترين فيلمنامه غيراقتباسي شد. او در گفت و گوي زير با راديو سن ديه گو بيشتر در مورد فيلمنامه روان و جذابش صحبت مي کند.

سکانس برگزيده «کلام پادشاه» نطق سرنوشت ساز...
نمايندگان حاضر در کاخ باکينگهام، ميرتل و دو پسرش، مردمي که در خانه راديو گوش مي دهند. بارها و قهوه خانه ها، کارخانه ها، چند سرباز مثل آنتوني لوگ. ملکه مري که در آپارتمانش نشسته، ديويد و واليس که مغمومانه...

استخوان زمستان WINTER'S BONE (قسمت سوم)
ري با احتياط و آرام تامپ را تعقيب مي کند. و بالاخره او را ميان جمعيت مي يابد. مي کوشد توجه او را به خود جلب کند. ري (فرياد مي کشد): تامپ ميلتن! بايد باهات حرف بزنم. تامپ ميلتن! تامپ ميلتن! تامپ! صداي...

استخوان زمستان WINTER'S BONE (قسمت دوم)
ري از لابه لاي درختان عبور مي کند. برگ هاي خشک و شاخه هاي افتاده زير پايش مي شکنند. خارجي- حياط خانه تامپ ميلتن - عصر مراب پنجاه ساله، از ايوان خانه اش بيرون مي آيد. ري از حياط عبور مي کند. سگ ها ورودش...

استخوان زمستان WINTER'S BONE (قسمت اول)
نماي باز از محوطه اي سرد و زمستاني با يک تريلر و يک پرچم آمريکا که در باد مي رقصد. ساني پسرک 12 ساله و خواهرش اشلي 6 ساله روي يک ترامپولين جست و خيز مي کنند. با گربه شان بازي مي کنند و سوار اسکيت بوردشان...

کلام پادشاه «قسمت پنجم» The King's Speech
صداي قدم برداشتن. لايونل داخل مي شود. کمي جلوتر، کازمو لنگ را مي بيند که با برتي پچ پچ مي کند. وقتي لايونل نزديک مي شود، لنگ آنها را ترک مي کند. لايونل: باورم نمي شه روي اين سنگ فرش ها راه مي رم، همه...

کلام پادشاه «قسمت چهارم» The King's Speech
ديويد: والي، فقط يه زن ديگه تو زندگيم نيست. اون زنيه که مي خوام باهاش ازدواج کنم. برتي: ببخشين؟ ديويد: اون داره درخواست طلاق مي کنه. برتي: خداي من!