المسیر الجاریه :
این دل هوای روی گل یار می‌کند مهدوی

این دل هوای روی گل یار می‌کند

این دل هوای روی تو بسیار می‌کند<br /> این دل هوای روی گل یار می‌کند<br /> در اوج بی کسی و غریبی نشسته ام<br /> کی این دو دیده روی تو دیدار می‌کند
خدا کند که بیایی و خاک پا باشم مهدوی

خدا کند که بیایی و خاک پا باشم

چه می‌شود که برای شما گدا باشم <br /> خدا کند که بیایی و خاک پا باشم<br /> خدا کند که سر و جان من شود قابل<br /> بـرای لحظه مـوعـود، من فدا باشم
گاه گاهی به نگاهی دل ما را دریاب مهدوی

گاه گاهی به نگاهی دل ما را دریاب

گاه گاهی به نگاهی دل ما را دریاب<br /> جان به لب آمد از درد خدا را دریاب<br /> اگر از دولت وصل تو مرا نیست نصیب<br /> گاه گاهی به نگاهی دل ما را دریاب
امام عصر گلویم فشرده از درد است مهدوی

امام عصر گلویم فشرده از درد است

امام عصر گلویم فشرده از درد است<br /> هنوز حال و هوای قبیله ام سرد است<br /> قسم به چهره نورانیت که پنهان است<br /> قسم به دست دعایت که رحمت از آن است
ای بهترین دلیل تبسم ظهور کن مهدوی

ای بهترین دلیل تبسم ظهور کن

ای بهترین دلیل تبسم ظهور کن<br /> فصل کبود خنده ما را مرور کن<br /> چرخی بزن به سمت نگاه غریب ما<br /> از کوچه های بی کسی ما عبور کن
باز هم ندیدمت روبروی جمعه ها مهدوی

باز هم ندیدمت روبروی جمعه ها

هفته ای گذشت و من پیر تر شدم ولی<br /> باز هم ندیدمت روبروی جمعه ها<br /> بی تو ای بهانه ابر و آب و چشمه ها<br /> آب خوش نمی رود از گلوی جمعه ها
ای غم قشنگ تو آبروی جمعه ها مهدوی

ای غم قشنگ تو آبروی جمعه ها

ای غم قشنگ تو آبروی جمعه ها<br /> یک قدم نیامدی باز سوی جمعه ها<br /> جمعه که نیامدی مستی از سرم پرید<br /> ای شراب کهنه ات در سبوی جمعه ها
دوباره جمعه گذشت و قنوتِ گریان ماند مهدوی

دوباره جمعه گذشت و قنوتِ گریان ماند

دوباره جمعه گذشت و قنوتِ گریان ماند<br /> دوباره گیسوی نجوای ما پریشان ماند<br /> دوباره زمزمه ی کاسه های خالی ما<br /> پس از نیامدنت گوشه ی خیابان ماند
پر از صفای دل انگیز توست رویایم مهدوی

پر از صفای دل انگیز توست رویایم

به عشق دیدن خواب شماست می خوابم<br /> پر از صفای دل انگیز توست رویایم<br /> تو بی خیال من و قلب من نشو آقا<br /> اگر چه بر دل تو ضربه زد عمل هایم
بیا که چشم من از اشک پر ز غم گشته مهدوی

بیا که چشم من از اشک پر ز غم گشته

رها بکن دل من را ز بند دنیایم<br /> تمام فخر من این شد تویی تو آقایم<br /> بیا که چشم من از اشک پر ز غم گشته<br /> بیا که آمدنت را ز دور می پایم