المسیر الجاریه :
مي دوني 721 يعني چه؟ يعني بين 7 آسمان و 2 دنيا،1 را دوست دارم ، اونم تويي.
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من
دل من داند و من دانم و دل داند و من
خاک...
رهرو آن نيست كه گه تند و گهي خسته رود... رهرو آنست كه آهسته و پيوسته رود.(سعدي)
يا مكن با پيل بانان دوستي / يا بنا كن خانه ای در خورد پيل ![ سعدي ]
دایم گل این بستان شاداب نمی ماند
آخرين درجه فساد به کار بردن قوانين براي ظلم است. «ولتر»
همت بلند دار که مردان روزگار / از همت بلند بجائي رسيده اند« سعدي»
خدایا من در کلبه فقیرانه خود چیزی را دارم که تو در عرش کبریای خود نداری،...
از سه چيز بايد حذر كرد، ديوار شكسته، سگ درنده، زن سليطه ! «ضرب المثل ايراني»
پندار ما این است که ما مانده ایم و شهدا رفته اند، اما حقیقت آن است که زمان...
همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی
همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی<br />
به پیام آشنایان بنوازد آشنا را
دل می رود ز دستم صاحب دلان خدا را
دل می رود ز دستم صاحب دلان خدا را<br />
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
ای صاحب کرامت شکرانه سلامت
ای صاحب کرامت شکرانه سلامت<br />
روزی تفقدی کن درویش بی نوا را
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است<br />
با دوستان مروت با دشمنان مدارا
یار مردان خدا باش که در کشتی نوح
یار مردان خدا باش که در کشتی نوح<br />
هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را
با دل سنگینت آیا هیچ درگیرد شبی
با دل سنگینت آیا هیچ درگیرد شبی<br />
آه آتشناک و سوز سینه شبگیر ما
هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق
هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق<br />
ثبت است بر جریده عالم دوام ما
گر چه دوریم از بساط قرب همت دور نیست
گر چه دوریم از بساط قرب همت دور نیست<br />
بنده شاه شماییم و ثناخوان شما
با صبا همراه بفرست از رخت گلدسته ای
با صبا همراه بفرست از رخت گلدسته ای<br />
بو که بویی بشنویم از خاک بستان شما
سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت<br />
آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت