المسیر الجاریه :
مي دوني 721 يعني چه؟ يعني بين 7 آسمان و 2 دنيا،1 را دوست دارم ، اونم تويي.
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من
دل من داند و من دانم و دل داند و من
خاک...
يا مكن با پيل بانان دوستي / يا بنا كن خانه ای در خورد پيل ![ سعدي ]
شغال كه از باغ قهر كنه منفعت باغبونه ! «ضرب المثل ايراني»
رهرو آن نيست كه گه تند و گهي خسته رود... رهرو آنست كه آهسته و پيوسته رود.(سعدي)
خدایا من در کلبه فقیرانه خود چیزی را دارم که تو در عرش کبریای خود نداری،...
دایم گل این بستان شاداب نمی ماند
آن قدر سمن هست، كه ياسمن توش گمه ! «ضرب المثل فارسی»
همت بلند دار که مردان روزگار / از همت بلند بجائي رسيده اند« سعدي»
منزلگه عشاق دل آگاه حسین است
بیراهه نرو ساده ترین راه حسین است
از مردم...
دارد بهار میرسد اما بدون تو
دارد بهار میرسد اما بدون تو<br />
دارد بهار میشود آقا بدون تو<br />
بار دگر بهار و هیاهوی تازگی<br />
بار دگر شکفتن گل ها بدون تو
این جمعه ها بی تو تماشایی ندارد
این جمعه ها بی تو تماشایی ندارد<br />
تا تو نیایی صبح زیبایی ندارد<br />
دارم یقین روزی تو می آیی وگرنه<br />
هجران بدون وصل معنایی ندارد
ای همیشه شهد یادت از عسل ها بیشتر
ای همیشه شهد یادت از عسل ها بیشتر<br />
من به دنبال تو هستم در غزل ها بیشتر<br />
هر چه می گویند با یک گل نمی آید بهار<br />
من دلم می گیرد از ضرب المثل ها بیشتر
چه باید کرد تا یارم بیاید
چه باید کرد تا یارم بیاید<br />
همان که کرده بیمارم بیاید<br />
حبیب نازنینى که از اول<br />
به خود کرده گرفتارم بیاید
علت دوری از یار گناه است گناه
علت دوری از یار گناه است گناه<br />
ورنه پابوسی آن ساکن صحرا شدنی است<br />
این همه اشک که جاری شده، با آمدنش<br />
رودهایی است که تبدیل به دریا شدنی است
جا ماندنمان ز یار خیلی سخت است
با این دل بیقرار خیلی سخت است<br />
جا ماندنمان ز یار خیلی سخت است<br />
تو درد فراق دیده ای،می دانی<br />
بـرگرد که انتظار خیلی سخت است
یار با ما وعده دیدار دارد جمعه ها
بی تو دلتنگیم جان مادرت زهرا بیا<br />
بی تو دیگر حالت تکرار دارد جمعه ها<br />
دلخوشم با جمله ای سرشار ازعشق و امید:<br />
یار با ما وعده دیدار دارد جمعه ها
با تو اصل عدل عالم گیر خواهد شد
با تو اصل عدل عالم گیر خواهد شد<br />
با تو رنگ زندگی تغییر خواهد کرد<br />
تا بیایی آفتاب، این هم رکاب تو<br />
در غروب واپسین تأخیر خواهد کرد<br />
من چنان در دیدنت محوم که پندارم<br />
مرگ در دیدار...
ای تیر نگاهت به دل زار کجایی
ای تیر نگاهت به دل زار کجایی<br />
ای روی گلت شمع شب تار کجایی<br />
آرام و قرار دل بی تاب و شکیبم<br />
آرام و قرار دل بیمار کجایی
ولی همیشه و هر هفته جمعهها گم شد
چه قدر شنبه و یک شنبه و دوشنبه رسید <br />
ولی همیشه و هر هفته جمعهها گم شد<br />
چه هفتهها که رسید و چه هفتهها که گذشت <br />
شمارشی که خلاصـه بـه چند و چندم شد