المسیر الجاریه :
جمعه هایم سپری شد ز فراق رویت
جمعه هایم سپری شد ز فراق رویت<br />
العجَل، عاشق خسته نرسیده کویت<br />
جمعه ها، ندبه بخوانم ز برایت هر دم<br />
قسمتم کی شود آقا، که ببینم رویت
سیّدی، بانگ فرج را ساز کن
سیّدی، بانگ فرج را ساز کن<br />
من نیاز محضم و تو، ناز کن<br />
باز هم جمعه، گدا و ندبه ها<br />
سیّدی، در میزنم در باز کن<br />
مصلح کل رهنمای انس و جان کی خواهد آمد
آتش نمرودیان سر تا سر عالم گرفته <br />
آن که سازد این جهان را چون گلستان کی خواهد آمد<br />
انتظار مصلحی دارد جهان<br />
مصلح کل رهنمای انس و جان کی خواهد آمد
ناخدای کشتی اسلامیان کی خواهد آمد
قلب اگر از کار ماند روح اندر تن نماند <br />
آن که هم روح است هم قلب جهان کی خواهد آمد<br />
موج طوفان بلای ظلم شد نزدیک یا رب <br />
ناخدای کشتی اسلامیان کی خواهد آمد
هر شیعه دعا کند بیایی مهدی
هر شیعه دعا کند بیایی مهدی<br />
صد شور به پا کند بیایی مهدی<br />
دیگر به دل سوخته ام صبری نیست<br />
این جمعه خدا کند بیایی مهدی<br />
یک جمعه موانع از سر راه رود
یک جمعه موانع از سر راه رود<br />
یک جمعه دگر از لبمان آه رود<br />
گلبانگ فرج وقت ظهور مهدی<br />
از کعبه بلند است و سحرگاه رود<br />
بیا که ظلم و عداوت ز حد شده بیرون
بیا که ظلم و عداوت ز حد شده بیرون <br />
بیا که کار عدویت جفا و آزار است<br />
بیا که جوشن خود را به تن کنی ای دوست<br />
که بهر دفع تظلم زمان پیکار است<br />
شود روزی خداوند تبارک
شود روزی خداوند تبارک<br />
نشان ما دهد آن خلق و خویت<br />
شود لب تشنگان جام وحدت<br />
بنوشند جرعه ای ز آن آب جویت<br />
یوسفا جای تو قعر چاه نیست
ای که هستی عاری از هر گونه عیب<br />
از چه رو کردی مکان در چاه غیب<br />
یوسفا جای تو قعر چاه نیست<br />
چون کسی آنجا تو را همراه نیست
بیا که شیعه جدت به غم گرفتار است
بیا که شیعه جدت به غم گرفتار است<br />
بیا که دل ز فراقت همیشه بیمار است<br />
بیا که دشت و دمن را کنی تو گل افشان<br />
که بی جمال تو ای گل جهان همه خار است