المسیر الجاریه :
ذکر هر شب قدرم، یا علی مدد حیدر
با محبّت زهرا، تا نجف کشیدم پر<br />
ذکر هر شب قدرم، یا علی مدد حیدر<br />
بر علی گرفتارم، حبّ مرتضی دارم<br />
یا کریم و یا الله، یا کریم و یا الله
شب احیا شب دوری ز ظاهر
شب احیا شب دوری ز ظاهر<br />
شب رفتن بسوی هر چه معناست<br />
شود در قدر یکسالت مقدر <br />
در این شب بنده را نیکی تقاضاست
تماشای اذان دارد شب قدر
درِ رحمت تماشای حضور است <br />
خوشا آنی که جان دارد شب قدر <br />
تو در باغ سحر دنبال یاری <br />
تماشای اذان دارد شب قدر
عروج آسمان دارد شب قدر
به خلوت گوشه ای احیا گرفتن<br />
مصلای خزان دارد شب قدر <br />
قسم بر آن شب معراج احمد <br />
عروج آسمان دارد شب قدر
شب قدر و بیا قدرش بدانیم
شب قدر و بیا قدرش بدانیم <br />
چه اکسیر گران دارد شب قدر <br />
بیا بر سر بنه قرآن ناطق <br />
بشارت بر جهان دارد شب قدر
نزول قدسیان دارد شب قدر
به تا هفت آسمان تا عرش اعلا <br />
طواف عرشیان دارد شب قدر <br />
چه فرخنده شبی تا مطلع الفجر<br />
نزول قدسیان دارد شب قدر
عجب سِرّ نهان دارد شب قدر
عجب سِرّ نهان دارد شب قدر <br />
صفای روح و جان دارد شب قدر <br />
شب قدر و شب تنزیل قرآن <br />
که درک بیکران دارد شب قدر
شب قدر است سویت پر کشیدم
الهی بندهی شرمنده حالم<br />
به سویت آمدم بشکسته بالم<br />
شب قدر است سویت پر کشیدم<br />
به جز احسان ز تو چیزی ندیدم
شب احیا ست تو را حال بُکا بخشیدم
گفتی ای بنده که درسایه ی قرآن منی<br />
شب احیا ست تو را حال بُکا بخشیدم<br />
گریه کردم من و با زمزمه ی یا الله<br />
به گلستان دل خویش صفا بخشیدم
دست من خالی است و چشمانی
دست من خالی است و چشمانی<br />
پُرِ اشک و گناه آوردم<br />
از خودم هم فراری ام، امشب<br />
من به اینجا پناه آوردم