دوباره فاطمیه آمده، ای سینه زن دل را محیا کن<br /> خودت را در میان، سینه زن ها باز هم جا کن<br /> برای مادرت از جنس آدم، کوچه ای وا کن<br /> به پای مادرت در کوچه، قد را تا کمر تا کن<br /> شهادت حضرت...

من بی قرار روضه ی زهرای اطهرم<br /> خدمتگزار روضه ی زهرای اطهرم<br /> روزی که روزی همه را داد ذوالمنن<br /> بر من ولای فاطمه را داد ذوالمنن<br /> شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) تسلیت باد

به لحظه ای که در آن شعله ها نوا کرده<br /> برای آمدنت مادرت دعا کرده<br /> برای اینکه بگیری تو انتقامش را<br /> میان نافله هایش چه ناله ها کرده<br /> شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) تسلیت باد

جدا ز روضه و پرچم نمی شوم هرگز<br /> چرا که صاحب پرچم فقط تویی زهرا<br /> کسی که می کند امضا برات نامه ی ما<br /> درون ماه محرم فقط تویی زهرا<br /> شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) تسلیت باد

ریحانۀ من چه بر سرت آوردند<br /> صد بغض به آه همسرت آوردند<br /> غسل تنت از من چقدر وقت گرفت<br /> یعنی چه به روز پیکرت آوردند<br /> شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) تسلیت باد

مانند همیشه رو به صحرا می رفت<br /> در فکر فرو رفته و تنها می رفت<br /> اشکی که چکید از دو چشمان علی<br /> در خاک به جستجوی زهرا می رفت<br /> شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) تسلیت باد

به باغ خاطرش چون یاد محسن زنده می‏گردد<br /> قرار از قلب من با بی قراری می‏برد زهرا<br /> به هر صورت که از من رخ بپوشد، باز می‏دانم<br /> که از این خانه با خود یادگاری می‏برد زهرا!<br /> شهادت حضرت...

اگر چه پهلویش بشکسته، در هر حال زینب را<br /> به دانشگاه صبر و پایداری می‏برد زهرا<br /> شنید از غنچۀ نشکفته‌‏اش فریاد یا محسن!<br /> جنایت کرده گلچین، شرمساری می‏برد زهرا!<br /> شهادت حضرت فاطمه زهرا...

اگر پشت فلک خم شد چه غم؟! بار امانت را<br /> به هجده سالگی با بردباری می‏برد زهرا<br /> زیارت می‏کند قبر پیمبر را به تنهایی<br /> بر آن تربت گلاب از اشک جاری می‏برد زهرا<br /> شهادت حضرت فاطمه زهرا...

درین شب ها ز بس چشم انتظاری می‏برد زهرا<br /> پناه از شدّت غم ها، به زاری می‏برد زهرا!<br /> ز چشم اشک بار خود، نه تنها از منِ بی دل <br /> که صبر و طاقت از ابر بهاری می‏برد زهرا<br /> شهادت حضرت فاطمه...