المسیر الجاریه :
الا که راز خدایی خدا کند که بیایی مهدوی

الا که راز خدایی خدا کند که بیایی

الا که راز خدایی خدا کند که بیایی <br /> تو نور غیب نمایی خدا کند که بیایی <br /> شب فراق تو جانا خدا کند که سرآید <br /> سرآید و تو برآیی خدا کند که بیایی
ای مهدی موعود تو چون ظل خدایی مهدوی

ای مهدی موعود تو چون ظل خدایی

ای مهدی موعود تو چون ظل خدایی <br /> من ملتجی سایه ی دیوار تو هستم <br /> بر در گهت از بهر غلامی بپذیرم <br /> تا فخر کنم خادم دربار تو هستم
چشمم به ره و در پی دیدار تو هستم مهدوی

چشمم به ره و در پی دیدار تو هستم

عمریست که در سینه تمنای وصالت <br /> چشمم به ره و در پی دیدار تو هستم <br /> از پرده برون آی که بیگانه ببیند <br /> بیجا نه اسیر رخ گلنار تو هستم
ای آنکه ز دل عاشق دیدار تو هستم مهدوی

ای آنکه ز دل عاشق دیدار تو هستم

ای آنکه ز دل عاشق دیدار تو هستم <br /> نا دیده تو را واله رخسار تو هستم <br /> در گردن من سلسله ی عشق تو دائم <br /> مجنون سر کوچه و بازار تو هستم
عمری است کوچه گرد دیار محبتم مهدوی

عمری است کوچه گرد دیار محبتم

کی می شود به حال خرابم دعا کنی <br /> نام مرا میان قنوتی صدا کنی <br /> عمری است کوچه گرد دیار محبتم <br /> شاید دلت بسوزد و شاید عطا کنی
هر درد درمان می شود وقتی بیایی مهدوی

هر درد درمان می شود وقتی بیایی

ای نسخه پایانیِ دست خداوند<br /> هر درد درمان می شود وقتی بیایی<br /> دل ها شده بازار سردی از عواطف<br /> دل ها بهاران می شود وقتی بیایی
وجود ذره با ذکر فرج خورشید خواهد شد مهدوی

وجود ذره با ذکر فرج خورشید خواهد شد

وجود ذره با ذکر فرج خورشید خواهد شد<br /> در اوج آسمان همسایه ی ناهید خواهد شد<br /> تویی میزان الاعمال و ولی امر خلق الله <br /> که با الطاف تو اعمال ما تایید خواهد شد
فرج یعنی تکاپو داشتن، مرد خطر بودن مهدوی

فرج یعنی تکاپو داشتن، مرد خطر بودن

دعا یعنی به راه افتادن و از پای ننشستن <br /> فرج یعنی تکاپو داشتن، مرد خطر بودن<br /> دعا چون بال پرواز است، پس در آسمان مردن<br /> شرف دارد به عمری در زمین بی بال و پر بودن
دنیا بدون تو به مصیبت دچار شد مهدوی

دنیا بدون تو به مصیبت دچار شد

تنها دلیل حال بد جمعه ها بیا<br /> این حال زار من به خدا بی شمار شد<br /> عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان<br /> دنیا بدون تو به مصیبت دچار شد
آن قدر در فراق تو دل بی قرار شد مهدوی

آن قدر در فراق تو دل بی قرار شد

آن قدر در فراق تو دل بی قرار شد<br /> مُردن به شوق دیدن رویت قرار شد<br /> آقا بیا که از تو فقط انتظار من<br /> بخشیدن بقیه ی این انتظار شد