ماهیگیری در آب گل‌آلود
مردی در آب رودخانه‌ای ماهی می‌گرفت. او پس از آن‌که تور خود را از این‌سو تا آن‌سوی رود پخش کرد، سنگی را به ریسمانی بست. مرد سنگ و ریسمان را به...
Monday, August 14, 2017
آشنایی بیش از حد، کاهش حرمت است
آدمیان اوّلین‌بار که شتر را دیدند از جثّه‌ی درشت او ترسیدند و پا به فرار گذاشتند. امّا با گذشت زمان او را جانوری آرام دیدند و جرئت نزدیک شدن...
Monday, August 14, 2017
ای سست عهد، تو را زن نامیده‌اند!
سال‌ها پیش، در شهر افسوس زنی همسر خود را از دست داد. زن آن‌قدر شوهرش را دوست داشت که هیچ‌چیز نمی‌توانست او را از کنار تابوت همسرش دور کند. بدین...
Monday, August 14, 2017
چون غرض آمد، هنر پوشیده شد
تعصّب و غرض‌ورزی اغلب سبب گمراهی آدمیان می‌شود. این افراد همین‌که تصمیمی را گرفتند، سرسختانه بر اندیشه‌ی اشتباه خود پافشاری می‌کنند و به همین...
Monday, August 14, 2017
بزدل لاف‌زن
دو سرباز به راهزنی برخوردند. یکی از سربازها از ترس گریخت امّا دیگری در کمال شجاعت ایستاد و از خود دفاع کرد. وقتی راهزن نابکار مغلوب شد، سرباز...
Monday, August 14, 2017
معمّای وصیّت‌نامه
اغلب دیده می‌شود که از میان گروه بسیاری از مردم، فقط یک نفر مفیدتر است. برای اثبات این ادعا حکایت کوتاه زیر را برای آیندگان به یادگار می‌گذارم.
Monday, August 14, 2017
کچل فیلسوف
روزی کچلی کلاه‌گیس بر سر، سوار اسب بود. ناگهان بادی وزید و کلاه گیس او را به زمین انداخت. در این هنگام کسانی که شاهد ماجرا بودند، قاه‌قاه خندیدند....
Monday, August 14, 2017
چوپان دروغگو
شبانی شیفته‌ی سر به سرِ دیگران گذاشتن بود. او گوسفندانش را کمی دورتر از روستا می‌برد و بعد فریاد می‌کشید که گرگ‌ها به گلّه‌اش حمله کرده‌اند و...
Monday, August 14, 2017
تجربه‌ی تلخ
شبانی هنگام چرای گوسفندان خود در ساحل دریا چشمش به آب‌های آرام آن افتاد و تصمیم گرفت با سفری دریایی دست به تجارت بزند. از این‌رو گوسفندانش را...
Monday, August 14, 2017
عادت
مردی ثروتمند به همسایگی مردی دَبّاغ نقل مکان کرد. مرد ثروتمند که تاب تحمّل بوی ناخوشایند پوست‌های دَبّاغی را نداشت، مرتّب از دَبّاغ می‌خواست...
Sunday, August 13, 2017
دوستان واقعی
کلمه‌ی دوستی اغلب از لبان آدمیان شنیده می‌شود امّا دوستان وفادار بسیار نادرند. سقراط- مردی که اگر در شهرتش شریک بودم، با جان و دل در سرنوشتش...
Sunday, August 13, 2017
نکوهش بیجا
پسرکی برای شست‌و‌شوی خود به رودخانه رفته بود که ناگهان احساس کرد با غرق شدن فاصله‌ای ندارد. در همین هنگام چشم پسرک به رهگذری افتاد که در ساحل...
Sunday, August 13, 2017
قدرت سرنوشت
پیرمردی ترسو، تنها یک پسر داشت. پسر بسیار شجاع و نترس و شیفته‌ی شکار بود. شبی پدر خواب دید که شیری پسرش را کشته است. پیرمرد به وحشت افتاد که...
Sunday, August 13, 2017
پزشک قلابی
پزشکی قلابی به دیدار بیماری رفت. تمام پزشکان شهر به مرد گفته بودند که گرچه درمان بیماری مرد طولانی خواهد بود، امّا خطری جانش را تهدید نمی‌کند....
Sunday, August 13, 2017
نشانه‌هایی امیدوارکننده
پزشکی به هنگام دیدار یکی از بیمارانش حال او را پرسید. بیمار پاسخ داد که به‌شدّت عرق می‌کند. پزشک گفت: «نشانه‌ی خوبی است.» بار دوّم که پزشک به...
Sunday, August 13, 2017
ثروت نامشروع
هنگامی که هرکول به طبقه‌ی خدایان ارتقا یافت و به سفره‌ی زئوس دعوت شد، با تمام خدایان با حرمت و ادب رفتار کرد. امّا همین‌که آخرین نفر یعنی پلوتوس...
Sunday, August 13, 2017
اوّل کار
روزی دمیدس خطیب برای مردم آتن سخنرانی می‌کرد. امّا از آن‌جا که آن‌ها توجّه چندانی به سخن او نداشتند، خواست تا به حکایتی از حکایت‌های ازوپ که...
Sunday, August 13, 2017
تنفّر تا حدّ مرگ
دو مرد که از هم بیزار بودند سوار یک کشتی شدند. یکی از آن دو در دماغه و دیگری در پاشنه‌ی کشتی نشست. ناگهان توفانی سخت درگرفت و کشتی دستخوش امواج...
Sunday, August 13, 2017
یاوه گو
مردی شکارچی که ردّ شیری را جست‌وجو می‌کرد، به هیزم‌شکنی رسید و از او پرسید که آیا ردّ شیر یا لانه‌ی او را دیده‌ است. مرد پاسخ داد که به‌جای ردّ...
Sunday, August 13, 2017
با یک گل بهار نمی‌شود
جوانی بی‌فکر تمام میراثی را که برایش مانده بود به باد داد و دیگر جز بالاپوشی که به تن داشت، چیزی برایش نماند. جوانک روزی پرستویی را که پیش از...
Saturday, August 12, 2017