خدا پشت پنجره ایستاده
روزی خداوند به فرشته‌ای فرمان داد که به زمین برو و با ارزش‌ترین چیز دنیا را بیاور. فرشته به میدان جنگ رفت و آخرین قطره‌ی خون جوانی را که در دفاع...
Saturday, May 19, 2018
امروز، آخرین روز تو است!
روزی پدر ثروتمندی، پسرش را به یک دهکده‌ی فقیرنشین برد تا پسر از نزدیک مردم فقیر و زحمتکش را ببیند و قدر داشته‌هایش را بیشتر بداند. بعد از بازگشت...
Friday, May 18, 2018
می‌خواهم زنده بمانم!
سه نفر از مطلب پزشکی خارج شدند. پزشک به هر سه آنها گفته بود که به دلیل بیماری که دارند به زودی خواهند مرد. مرد اول با شنیدن این خبر با خود فکر...
Friday, May 18, 2018
حبیبی برگشادی؛ شاعر آذری و فارسی
(949 -999 ش) از چهره‌های درخشان ادبیات کلاسیک آذری که به دو زبان آذری و فارسی شعر سروده است. نقش وی در ادبیات آذربایجان از آن شایان اهمیت است...
Friday, May 18, 2018
خودت را کنار بکش!
روزی پدری برای نشان دادن زشتی خشم و عصبانیت به پسرش که اخلاق خوبی نداشت و زود از کوره درمی‌رفت، تعدادی میخ داد و گفت: عزیزم! هر بار که عصبانی...
Friday, May 18, 2018
بساط دست‌فروشی
کودکی در حال سقوط از بلندی بود که درویشی این صحنه را دید. پس فوراً فریاد زد: «او را نگه‌دار.» کودک بین زمین و آسمان ماند و درویش کودک را گرفت....
Friday, May 18, 2018
حبیب الله کاشانی؛ عالمی فاضل و ادیبی باذوق
(1262 -1340 ق) حبیب‌الله، متخلص به حبیب و سالک، فرزند علی مدد ساوجی، فقیه، رجال‌نویس، متکلم، مفسر و شاعر ایرانی. پدرش از علمای ساوه بود و از...
Friday, May 18, 2018
زنده بودن، همان زندگی کردن نیست!
استادی در کلاس لیوانی پر از آب به دست گرفت و به بچه‌ها نشان داد و پرسید: به نظر شما وزن این لیوان چقدر است؟ شاگردان جواب دادند: 50 گرم یا شاید...
Thursday, May 17, 2018
اولین سراینده شعر سپید قبل از نیمایوشیج
میرزا حبیب الله مجتهد خراسانی (1266-1327 ق) فقیه، عارف و شاعر نامی خراسانی. وی فرزند میرزا محمد هاشم و نبیره سید محمد مهدی شهید و از احفاد سید...
Thursday, May 17, 2018
مثل دانه‌ی قهوه باش!
دختری نزد مادرش از سختی‌های زندگی شکایت می‌کرد. مادر که می‌خواست درسی به دخترش بدهد، او را به آشپزخانه برد و سه ظرف آب جوش روی اجاق گذاشت.
Thursday, May 17, 2018
عقابی که پرواز نمی‌کرد
استادی از شاگردانش پرسید: چه چیزی انسان را زیبا می‌کند؟ یکی گفت: چشمان درشت. یکی گفت: قد بلند. دیگری گفت: پوست شفاف و درخشان.
Thursday, May 17, 2018
سرگذشت حبیب اصفهانی ادیب و شاعر ایرانی
میرزا، متخلص به دستان (م 1311 ق)، ادیب، پژوهشگر، شاعر و مترجم ایرانی. از مردم روستای بن در 31 کیلومتری شمال غربی شهرکرد بود. در اصفهان و تهران...
Thursday, May 17, 2018
آبدارچی شرکت مایکروسافت
مردی برای سمت آبدارچی در شرکت مایکروسافت تقاضا داد. رئیس کارگزینی با تقاضای او موافقت کرد گفت: شما استخدام شدید، آدرس ایمیلتان را بدهید تا فرم‌های...
Wednesday, May 16, 2018
هستم، پس می‌توانم
سارا هشت ساله از صحبت پدر و مادرش فهمید که برادر کوچکش سخت بیمار است و چون پولی برای درمان او ندارند، فقط یک معجزه می‌تواند او را نجات دهد.
Wednesday, May 16, 2018
نجات از میان آتش
مردی مقابل گل‌فروشی ایستاده بود و می‌خواست دسته گلی برای مادرش که در شهر دیگری زندگی می‌کرد، سفارش دهد و از طریق پست برای او بفرستد.
Wednesday, May 16, 2018
خرید محبت و توجه
روزی پسر بچه‌ای با شتاب جلوی پدرش که تازه از سر کار آمده بود، دوید و گفت: پدرجان! شما برای هر ساعت کار چقدر پول می‌گیرید؟ پدرش گفت: ساعتی 20...
Wednesday, May 16, 2018
شربت عشق
معلمی از دانش‌آموزانش خواست عجایب هفتگانه را روی کاغذ بنویسند. دانش‌آموزان همگی به اهرام مصر، تاج محل و کانال پاناما و ... اشاره کرده بودند....
Tuesday, May 15, 2018
صورت‌حساب بیمارستان
در جزیره‌ای زیبا، تمام احساسات در کنار هم زندگی می‌کردند. شادی، غم، غرور و عشق... روزی خبر رسید که به زودی جزیره به زیر آب خواهد رفت، همه فوراً...
Tuesday, May 15, 2018
جادوی عشق
مرد جوانی، از دانشکده فارغ‌التحصیل شد. ماهها بود که ماشین اسپرت زیبایی در یک نمایشگاه توجهش را جلب کرده بود و از ته دل آرزو می‌کرد که روزی صاحب...
Tuesday, May 15, 2018
لبخند در توفان
روزی مردی برای اصلاح به آرایشگاه رفت. در حین گفتگو، سخن از وجود خدا به میان آمد. آرایشگر گفت: من باور نمی‌کنم که خدا وجود داشته باشد. مشتری گفت:...
Tuesday, May 15, 2018