افتخار خدمت به بچه هاي جبهه
با اين که از فرماندهان سپاه خراسان بود، اما کمتر کسي در جبهه از مسئوليتش خبر داشت. هميشه با لباس بسيجي ظاهر مي شد. يک روز داخل سنگر فرماندهي...
Thursday, September 11, 2014
تواضع و فروتني در سيره ي شهدا
بعد از عمليات بيت المقدس، در تبريز به عضويت رسمي سپاه در آمدم. دو ماه از عضويتم در سپاه مي گذشت که تقاضاي اعزام به جبهه کردم. تقاضا براي اعزام...
Thursday, September 11, 2014
جارو مي کشيد!
مقالات خوبي بود. مسائل مربوط به آموزش خلباني، هوانوردي و سجاياي اخلاقي و عاطفي، انواع ماهواره هاي نظامي، لاستيک هواپيما و نحوه ي استفاده از آن....
Thursday, September 11, 2014
عهدنامه ۲۹ شهید سمنانی
هشت سال دفاع مقدس در جبهه‌های نبرد به پایان رسید؛ همه مجبور بودند به شهرهای‌شان بازگردند. برخی رزمندگان به قدری با حال و هوای پاک جبهه مأنوس...
Wednesday, September 3, 2014
از عقلتان دستور مي گيريد يا از نفستان؟
البته آدم بعد از اين همه سال، همه ي خاطرات که يادش نمي ماند، ولي يک چيزهايي هيچ وقت از ذهن نمي رود. يک تکه زميني داشتم که چسبيده به آن، يک زمين...
Tuesday, September 2, 2014
حکومت بر قلب ها
حرف هيچ کس در او تأثير نمي گذاشت. مي گفتيم: «سيگار چيز خوبي نيست. ضرر دارد. آدمي را از بين مي برد. اينجا جبهه است. جاي اين کارها نيست. تو آمده...
Tuesday, September 2, 2014
چرا از خدا نمي ترسي؟
متوجه شدم علي همه ي زندگي اش را بر اساس صواب و گناه مي سنجد. وقتي کاري پيش مي آمد، فکر مي کرد چرا بايد انجامش بدهد. به من احترام مي گذاشت، چون...
Tuesday, September 2, 2014
کجا اعتراض مي کرد و چگونه؟
با سيد در جايي بوديم و موردي پيش آمد که من فکر مي کردم سيد با آن برخورد مي کند ولي او هيچ عکس العملي از خود نشان نداد. بين ما بحث شد و من به...
Tuesday, September 2, 2014
مستحب فداي واجب
شهيد علمي بيت بالا را که در يادداشت هايش هم بود، مرتب با خود زمزمه مي کرد. او مي گفت: رزمندگان بيشتر از همه در معرض لغزش و به اصطلاح زمين خوردن...
Tuesday, September 2, 2014
به جواني خودتان رحم کنيد
به اصل «امر به معروف و نهي ازمنکر» عمل مي کرد. مادرش مي گويد: «روزي يکي از زنان همسايه، با حجاب نامناسب به منزل ما آمد. علي خيلي ناراحت شد و...
Tuesday, September 2, 2014
رفتارش مرا مجذوب کرد
يک روز با به صدا درآمدن زنگ در، وقتي که همسرش براي بازکردنِ در رفت، با ديدن دو نفر ميهمان که برايشان آمده بود، دچار ترديد شد؛ ترديد به خاطر اينکه...
Tuesday, September 2, 2014
رأفت اسلامي
زير رگبار گلوله، با قامتي استوار، جلوي ستون، به طرف قله در حرکت بود. با اشاره به افراد پشت سر، آنها را به جناح هاي راست و چپ خود هدايت مي کرد....
Tuesday, September 2, 2014
تذکر مي داد و ابايي نداشت
ما يک وانت بار در اختيار داشتيم و اکثر اوقات به اتفاق شهيد، ساعت هاي 9 از شهرستان جيرفت، گازوئيل بار مي کرديم تا ساعت 12 شب در مردهک بوديم. به...
Tuesday, September 2, 2014
زباني مثل شمشير
در يکي از روزهاي عمليات عده اي از نيروها خط را بخاطر فشار و آتش شديد دشمن ترک کرده و برگشته بودند عقب. در آن شرايط اگر بجاي حاج عبدالله هر فرمانده...
Tuesday, September 2, 2014
يا قصاص کن يا ببخش
گفتند قرار است آقايي به اسم «ميرحسيني» براي سخنراني بيايد. مي گفتند از فرماندهان سپاه است. زنگ دوم بود که آمد. به صف شديم، اصلاً به هيکلش نمي...
Monday, September 1, 2014
صداقت، حلم و صبوري
وي آن چنان سخن آرا و اهل خطابه نبود، ولي وقتي سخن مي گفت، از دل برخاسته بود و صميمانه بردل مي نشست. تو گويي سروشي بود که سکينه ي الهي را به ارمغان...
Monday, September 1, 2014
امر به معروف و نهی از منکر در سیره ی شهدا
امر به معروف و نهی از منکر در سیره ی شهدا از مهترین آداب و رفتار عملی شهدا است که در این مقاله به این الگوه ها اشاره می کنیم.
Monday, September 1, 2014
من هندوانه ي دزدي نمي خورم!
در خاطره ي برادر آقايي درباره ي سخنراني آخر شهيد ميرحسيني در جمع افراد گردان آمده است: حاج قاسم شب عمليات کربلاي 5، به گردان 409 آمد و براي ما...
Monday, September 1, 2014
مواظب اميال مادي باشيد
«مادر عزيزم! سلام مرا بپذيرد و حلالم کن. مبادا در شهادت که عروسي من است، گريه کنيد و افتخار کن و به خود ببال که پسري داشتي و در راه خدا و پيامبر...
Monday, September 1, 2014
روايت قبض روح
عبدالرحمان آنقدر در چادر ما تلپ بود که خيلي از بچه ها نمي دانستند او مسئول واحد تسليحات گردان است. قبل از عمليات بدر کار تسليحات را انجام داد...
Monday, September 1, 2014