امام درموضع فرمان دهی
یک گردان از لشکر 27 بود و یک گردان از لشکر 58 ذوالفقار. این ها حرکت کردند و ما هم از آن طرف حرکت کردیم به طرف ایران .
Tuesday, November 12, 2013
امام خمینی (ره ) و روحانیت درخاطرات شهدا
از شهرستان به تهران، از تهران به شهرستان، خلاصه خیلی رفت و آمد داشت، مخصوصاً برای این که حکم امام جمعه شهرستان را بگیرد. آن روز با هم بودیم،...
Tuesday, November 12, 2013
شهدا و ولایت فقیه (4)
اواخر سال 1360 بود فرمان تاریخی امام، به ما رسید، فرمانی مبنی بر این که جوانان به جبهه بروند وجبهه ها را پر کنند. من و برادرم حاج علی عبداللهی...
Tuesday, November 12, 2013
گلواژه های ولایت
خبر آورند که در جبهه مجروح شده است. با برادر بزرگترش سیّد علی به بیمارستان فیروزگر تهران رفتیم. از پرستار بخش، جویای حالش شدم. گفت: «هنوز عملش...
Tuesday, November 12, 2013
امام خمینی (ره) در خاطرات شهدا
قاسمی می گوید: «معیار و ملاک من دستور امام است. به هر چیزی که علاقه ی بیشتری هم داشته باشم، امام دستور بده، نمی پرسم، چرا؟ برای چه؟، انجام می...
Tuesday, November 12, 2013
ولایت مداری در سیره ی شهدا
وقتی سخنان امام از صدا و سیما پخش می شد از قرار گاه مرکزی با پیام های کتبی و تلفنی، فرامین امام را به لشکرها ابلاغ می کردند، سردار شهید حسین...
Tuesday, November 12, 2013
عزیرتر از جان
سه ، چهار سالی مانده بود به پیروزی انقلاب، آن وقت ها یک مغازه داشتیم، عبدالحسین از طریق رفت و آمد به همان جا، مرا با انقلاب و انقلابی ها آشنا...
Tuesday, November 12, 2013
شهدا و امام خمینی (ره)
قرار بود کمیته ای را برای سامان دهی وضعیت فوتبال شهرستان تشکیل دهیم. به طور معمول روزی نبود که جلسه برگزار نشود. حسین به شخصیت افراد خیلی اهمیت...
Tuesday, November 12, 2013
امام (ره) و ولایت فقیه در خاطرات شهدا (2)
در یکی ازدفاترمجاهدین افغانستان در زابل بمب گذاری شده بود. آن روز افسر نگهبان سپاه بودم که صدای مهیب انفجار را شنیدم و روانه محل حادثه شدم. اما...
Tuesday, November 12, 2013
امام (ره) و ولایت فقیه در خاطرات شهدا (3)
شهید غلامحسین قلی نژاد به شدت مجروح شده بود و از تمام بدنش خون می چکید. بالای سرش که رسیدم، به او گفتم: اگر کاری داری بگو تا برایت انجام دهم.
Tuesday, November 12, 2013
امام (ره) و ولایت فقیه درخاطرات شهدا (1)
حاج سید محمد فولادی از برادران اهل سنّت بود و ارتباط تنگاتنگی با مولویها داشت. به روحانیت عشق می ورزید و هرجا روحانی شیعه ای را می دید با او...
Tuesday, November 12, 2013
شهدا و ولایت فقیه (1)
آخرین خاطره ای که از ایشان دارم، مربوط به شب شهادتش می شود. آن شب، حال عجیبی داشت؛ چون از مسافرت آمده بود؛ زیارت حرم مطهر امام رضا علیه السلام...
Tuesday, November 12, 2013
شهدا و ولایت فقیه (2)
شهید مقیّد بود که هرموقع به مسافرت می رفت، دست خالی به منزل برنگردد. برای مأموریتی به شیراز رفته بود و در مراجعت با یک جعبه شیرین و یک سوغاتی...
Tuesday, November 12, 2013
شهدا و ولایت فقیه (3)
راننده ها خسته بودند. در مسیر تصمیم به استراحت گرفتند. توقّفمان طولانی شد زمانی که به جماران رسیدیم، همه از بازدید بر می گشتند. لحظه ی بسیار...
Tuesday, November 12, 2013
در آرزوی شهادت (2)
جهت شناسایی منطقه عملیاتی والفجر4، درغرب مستقر بودیم. شب بعد از اقامه ی نماز، به اتفاق شهید زینلی و شهید صنعتکار، جلو رفتیم. زینلی چون مسئول...
Monday, November 11, 2013
در آرزوی شهادت (3)
در پایگاه مقداد، سید را می بینم، سید موسوی، همان یاور و همکار قدیمی که در اعزام سال گذشته همسفر بودیم. دوباره مجروح شد و به تهران آمد و مجددا...
Monday, November 11, 2013
در آرزوی شهادت (1)
« حسن صادق آبادی» با تجربه ای که در تخریب داشت، علاوه بر پاکسازی، در شناسایی میادین هم به علی کمک می کرد. وی خاطرات جالبی از آن ایام دارد:
Monday, November 11, 2013
تا شهید نشوم بر نمی گردم!
یکی از بچّه ها که دستش ترکش خورده بود، به بیمارستان آمد. بعد از پانسمان دستش، به اتاق آمد تا عیادتی بکند. علی از او پرسید: « کجا دارین می رین؟»
Monday, November 11, 2013
غواص دریا دل
شهید پاسبان در عملیّات والفجر 8، مسئول تیم و آرپی جی زن بود که هر تیم آر پی جی، دو کمکی و یک تیربارچی و سه- چهار نفر تک تیرانداز داشت. وقتی تیربار...
Monday, November 11, 2013
جلوه های شهادت طلبی (2)
آخرین بار که او خود را آماده ی شرکت در عملیات کربلای 5 می کرد، بر خلاف دفعات گذشته، همسر و فرزندش را به منزل ما آورد و به ما سپرد و بعد برای...
Monday, November 11, 2013