ناشناس

خیانت

با سلام و خسته نباشید من و همسرم سه سال ازدواج کردیم همدیگه رو خیلی دوست داشتیم اصلا ابراز علاقه اش به من تو فامیل زبانزد بود هر چی که مشکلات مالی و شغلی همسرم بیشتر شد حس می کردم پنهان کاری هاش ازم بیشتر میشه سعی می کردم خیلی دخالت نکنم تا فکر نکنه استقلالش رو از دست داده با عوض کردن شغلش کم کم روی پای خودش ایستاد اما دیگه اون مرد قبل نبود دائم حس می کردم یه چیزی رو ازم پنهون می کنه مشکل سند ماشین، مشکلات کاری، حتی سیگار کشیدنش که می دونست ازش متنفرم... بهم قول داد دیگه نمی کشه، میدونم کمش کرده اما هنوز می کشه .حالا دیگه به صداقتش شک داشتم همیشه از جواب دادن تفره میرفت و با شوخی و مسخره بازی منو می پیچوند. تا اینکه هفته قبل متوجه ارتباطش با یه خانم تو تلگرام شدم قسم خورد که ۲۴ ساعت بیشتر نبود و قول داد که تکرار نمی کنه. اما بعد یه هفته متوجه شدم داستان یک نفر نیست با چندین نفر ارتباط داره با یکی قرار واسه شنبه گذاشت که بیرون برن و با بعدی قرار ویلا. داشتم دیوونه میشدم می خواستم برم اما این اتفاق بدترین زمان ممکن افتاده دوهفته دیگه بچه ام دنیا میاد. التماسم کرد تنهاش نذارم قسم خورد تا حالا کاری نکرده و تو ذهنش بود اما دایم درگیر بود که بره یا نه می گفت خدا خواست که فهمیدم تا جلوی اتفاق بد گرفته شه دائم کارم شده گریه حتی نمی تونم به کسی بگم فکر اینکه سه سال چقدر بهش اعتماد داشتم دیوونه ام می کنه دلم می خواد حرفاش رو باور کنم اما پیام هاش که یادم میاد هزارتا شاید و اگر تو ذهنم نقش میبنده . اصلا گیرم که حرفاش درست چطور باور کنم که تکرار نمی کنه از طرفی فکر بچه ام... اون هم دائم ازم می خواد فراموش کنم و دیگه حرفش رو نزنم. ما از خانواده های مذهبی و معتقدیم موقع ازدواج خودش می گفت دنبال دختر محجوبی مثل من بوده اما حالا فکر می کنم شاید منو فقط به خاطر رضایت خانواده اش انتخاب کرده... نمی دونم چجوری ادامه بدم وقتی نه اعتماد به نفس دارم نه اعتماد به همسر...
Friday, May 19, 2017
الوقت المقدر للدراسة:
مؤلف: حسن نجفی
موارد بیشتر برای شما

ناشناس

خیانت

ناشناس ( تحصیلات : فوق لیسانس ، ۳۰ ساله )

با سلام و خسته نباشید
من و همسرم سه سال ازدواج کردیم همدیگه رو خیلی دوست داشتیم اصلا ابراز علاقه اش به من تو فامیل زبانزد بود
هر چی که مشکلات مالی و شغلی همسرم بیشتر شد حس می کردم پنهان کاری هاش ازم بیشتر میشه سعی می کردم خیلی دخالت نکنم تا فکر نکنه استقلالش رو از دست داده با عوض کردن شغلش کم کم روی پای خودش ایستاد اما دیگه اون مرد قبل نبود دائم حس می کردم یه چیزی رو ازم پنهون می کنه مشکل سند ماشین، مشکلات کاری، حتی سیگار کشیدنش که می دونست ازش متنفرم... بهم قول داد دیگه نمی کشه، میدونم کمش کرده اما هنوز می کشه .حالا دیگه به صداقتش شک داشتم همیشه از جواب دادن تفره میرفت و با شوخی و مسخره بازی منو می پیچوند. تا اینکه هفته قبل متوجه ارتباطش با یه خانم تو تلگرام شدم قسم خورد که ۲۴ ساعت بیشتر نبود و قول داد که تکرار نمی کنه. اما بعد یه هفته متوجه شدم داستان یک نفر نیست با چندین نفر ارتباط داره با یکی قرار واسه شنبه گذاشت که بیرون برن و با بعدی قرار ویلا.
داشتم دیوونه میشدم می خواستم برم اما این اتفاق بدترین زمان ممکن افتاده دوهفته دیگه بچه ام دنیا میاد.
التماسم کرد تنهاش نذارم قسم خورد تا حالا کاری نکرده و تو ذهنش بود اما دایم درگیر بود که بره یا نه
می گفت خدا خواست که فهمیدم تا جلوی اتفاق بد گرفته شه
دائم کارم شده گریه حتی نمی تونم به کسی بگم فکر اینکه سه سال چقدر بهش اعتماد داشتم دیوونه ام می کنه دلم می خواد حرفاش رو باور کنم اما پیام هاش که یادم میاد هزارتا شاید و اگر تو ذهنم نقش میبنده . اصلا گیرم که حرفاش درست چطور باور کنم که تکرار نمی کنه از طرفی فکر بچه ام... اون هم دائم ازم می خواد فراموش کنم و دیگه حرفش رو نزنم.
ما از خانواده های مذهبی و معتقدیم موقع ازدواج خودش می گفت دنبال دختر محجوبی مثل من بوده اما حالا فکر می کنم شاید منو فقط به خاطر رضایت خانواده اش انتخاب کرده...
نمی دونم چجوری ادامه بدم وقتی نه اعتماد به نفس دارم نه اعتماد به همسر...


مشاور: خانم طیبه قاسمی

با عرض سلام خدمت شما خواهر گرامی خواهر عزیز ، اول از هرچیز شما باید آرامش خود را حفظ کنید .چون در حال حاضر شما دارای یک فرزند نیز هستید و شرایط بسیار حساسی دارید و نباید نگرانی و استرس به خودتان وارد کنید که زندگی و آینده آن فرزند معصوم و بی گناه شما به خطر می افتد .ویژگی تنوع طلبی در اکثر آقایان وجود دارد ولی این دلیل نمیشود که به شما و زندگیش علاقه نداشته باشد .خیانت و بی‌وفایی اعتماد رابطه را برهم می‌زند. اجازه بدهید صادق باشیم…هیچ تضمین ۱۰۰ درصدی وجود ندارد که همسرتان دوباره خیانت نکند. همچنین، هیچ ضمانتی هم نیست که همسرتان دوباره خیانت کند! همینطور ضمانتی برای برهم خوردن دوباره رابطه‌تان وجود ندارد.این واقعیت همه زندگی‌ها و روابط است. پیش‌بینی آنها تقریباً غیرممکن است.این احتمال وجود دارد که وقتی عاشق همسرتان شدید و شما دو نفر زندگی‌تان را شروع کردید، هیچ وقت حدس نمی‌زدید که بخواهد به شما خیانت کند. شاید نگرانی‌ها و دغدغه‌های خودتان را داشته‌اید اما احتمال اینکه فکر کرده باشید همسرتان خیانت کند بسیار کم است.حالا، اگر تصمیم دارید که اعتماد از دست رفته را دوباره بسازید و رابطه‌تان را ترمیم کنید، ممکن است ذهنتان مملو از ترس‌ شکسته شدن دوباره دلتان و خیانت دوباره همسرتان باشد. این ترس‌ها قابل درک هستند و ممکن است سر راه ساختن دوباره رابطه‌تان قرار گیرند.دلتان نمی‌خواهد دروغ بشنوید و دوباره بخاطر خیانت صدمه ببینید و می‌دانید که باید محتاط باشید. این احتیاط ممکن است شما را از رفتن به استقبال التیام رابطه و رشد آن که برای نجات رابطه‌تان مهم است، عقب بکشاند.به نظر می‌رسد در عین اینکه یک قدم به جلو برمی‌دارید، چندین قدم به عقب می‌روید.اگر راه قابل‌اطمینانی بود که می‌فهمیدید همسرتان واقعاً به شما راست می‌گوید و واقعاً تغییر کرده است یا نه خیلی خوب بود.اما هیچ راهی وجود ندارد.اما، می‌توانید عاقل و هوشیار باشید و درعین حال احتیاطی که شما را عقب نگه می‌دارد را رها کنید.به طور كلي دلايل بروز خيانت در مردان را در عوامل مختلفي بايد جستجو كرد، دلايلي چون كم شدن عشق و علاقه ميان زوجين. اغلب مرداني كه به همسرانشان خيانت مي‌كنند در توجيه رفتار نادرست خود، رفتارهاي زشت، نق زدن‌هاي دائمي و نزاع‌ها و مجادله‌هاي همسر خود را عامل رفتار خود مي‌دانند و معتقدند كه خيانت بهترين راه فرار از خانه و خانواده است. همين مردان عدم جذابيت همسر خود را از عوامل ديگر مي‌دانند و گله‌مند هستند از اين كه همسرشان ديگر مانند سابق به ظاهر خود نمي‌رسد و توجه چنداني به آرايش و پوشش خود ندارد. اگر چه دلايل فوق تا حدودي درست است ولي بوا لهوسي و هوسراني اين مردان را نمي‌توان انكار كرد. اين مردان توانايي نه گفتن در روابط جنسي را ندارند و حتي ممكن است شرايطي براي آنها پيش آيد كه نتوانند در مقابلش خودداري كنند. همچنين بسياري از مردان نيز مايلند بدانند كه چقدر از نظر ساير زنان جالبند و از جذابيت برخوردارند و به خاطر وجود همين حس برتري‌جويي به سوي روابط غيرمشروع كشيده مي‌شوند.از سوي ديگر روان‌شناسان معتقدند كه گرايش مردان متاهل به سوي زنان ديگر صرفا به دليل نيل به اهداف جنسي نيست. بلكه مشكلات عاطفي، روحي و رواني دوره‌هاي مختلف زندگي در اين باره نقش بسزايي دارد چرا كه اين افراد وقتي به هر دليلي در خانه، مدرسه، اجتماع و زندگي مشترك با كمبودها و بي‌توجهي‌هاي عاطفي روبه‌رو مي‌شوند ناخواسته از مسير اصلي زندگي منحرف مي‌شوند. عدم رغبت همسر به داشتن روابط جنسي با شوهر يكي از عوامل مهم براي بروز خيانت در مردان به‌شمار مي‌رود كه از مهم‌ترين علل خيانت مردان اين است كه اين مردان همسر را براي گذران امورات زندگي انتخاب مي‌كنند و در اين ميان عشق و محبت بسيار كمرنگ است. پس خواهر عزیز سعی کنید اگر ایرادی در سبک همسرداری شما وجود دارد رفع کنید و بدانید اگر شیرینی رابطه خود را به او نشان دهید بسیاری ازمشکلات حل خواهد شد .به محل کار همسرتان هر ازگاهی رفت و آمد داشته باشید حتی یک هدیه کوچک برایش ببرید. و در آینده هرازگاهی به صورت تصادفی فرزند خود را به محل کار ببرید تا برای همسرتان یادآوری کنیدکه متعهد به خانواده باشد .ولی در این کار افراط نکنید . شما حتما باید دارای شغل باشید که شما را از فکرهای مزاحم و وسواس گونه رها کند ولی شغلی که به صورت پاره وقت باشد و برای شما خستگی ایجاد نکند . بلکه نشاط به شما بدهد .مطمئن باشید هرچه قدر مایوس باشید بیشتر ضربه خواهید خورد .شما در این زندگی سهم دارید و یک فرزند از این رابطه دارید .به هیچ عنوان نباید میدان را خالی کنید و سهم خود را از این زندگی نادیده بگیرید .به هیچ عنوان به طلاق فکر نکنید . شما وظایف خود را انجام دهید و عملکردهمسر خود را به خودش واگذار کنید .ما مسئول رفتار همسر خود نیستیم شما قرار نیست که مانند مادر مدام رفتار همسر خود را چک کنید بلکه باید مانند یک معشوقه با جذابیت و اعتماد به نفس با همسر خود رفتار کنید و اصلا در شان خود نبنید که او را چک کنید شما قرار نیست برای حفظ شوهرتان از خیانت دست و پا بزنید .اعتماد به نفس شما همسرتان را مجذوب شما نگه خواهد داشت .شما می توانید او را نبخشید و با قلبی پر از کینه به خانه ی پدری بروید و با زندگی تان قماری بزرگ کنید. قماری که مطمئنا برنده ای نخواهد داشت و نه تنها همسرتان بلکه فرزندتان و حتی خود شما هم بازنده این قمار هستید . چون از بین بردن پایه های زندگی می تواند آواری .و سیلی به راه اندازد که همه را با خود به جهنمی ببرد که انتهایش معلوم نیست... شما می توانید انتقامی سخت از همسرتان بگیرید اما مطمئن باشید که این اتش زیر خاکستر می تواند خیلی ها را با خود بسوزاند مثلا پدر و مادر شما ، که شاید در این سن دیگر توان تحمل مصیبت از بین رفتن زندگی فرزندشان را نداشته باشند ....پس دوست عزیزم از شما می خواهم همانطور که در سخت ترین سختی های زندگی تان بهترین تصمیم ها را گرفته اید اینبار به آن بخشی از احساسات خود که می خواهد زندگی تان حفظ شود، اهمیت دهید و منطقی تصمیم بگیرید...منطقی که شما را بزرگ خواهد کرد.همانطور که تا الان بزرگی خود را نشان دادید دستتان را روی قلبتان بگذارید و از خداوند گشایش قلبتان را بخواهید . از خدا بخواهید که قلبتان بزرگ شود به بزرگی خودش ! به بزرگی و رحمانی خداوندی که تمام عمر ستار العیوب ما بوده و هیچ گاه ما را نه تنها رسوا نکرده بلکه همیشه بخشیده و فرصت جبران داده ...پس شما هم می توانید همسرتان را ببخشید . می توانید بخاطر عشقی دو طرفه از گناهی بگذرید که شاید مقصر صد درصد نبوده ! شاید برایش دام پهن شده ! شاید خودش هم هنوز باورش نمی شود که با زندگی اش و عشق شما چه کرده...پس لازم است که خود را آرام کنید . شما می توانید با فکر کردن به حکمت های نهان این قضیه خود را آرام کنید...مثلا شاید به مرور زمان خوبی های شما در چشم همسرتان بی رنگ شده بود و این اتفاق باعث شد همسرتان خوبی های شما را بیشتر ببیند و بیشتر قدر شما را بداند و متوجه شود که بیرون از دایره ی خانواده اش خبری نیست ! و زنان دیگر آنطوری که می نمایانند هم نیستند و ... و شاید این اتفاق باعث شود که همسرتان همیشه پیش خوبی های شما شرمنده باشد و ... و خیلی شاید ها و حکمت هایی که به عقل و ذهن ما نمی رسد اما خداوندی که تا امروز نگهبان زندگی و قلب همسرتان بوده بهتر می داند... اما این را هم گفتید که ابتدا از شما می خواسته که او را ببخشید پس اصرار شما بر نبخشودن او و سرزنش های شما باعث شده که او را به لجبازی وادارید و حرمت های بینتان شکسته شود . پس باید هر چه زودتر تکلیفتان را با خود مشخص کنید اگر قصد زندگی دارید این راه شما را به هدفتان نمی رساند و باعث می شوید که روز به روز از همسرتان دور و دورتر شوید . پس بر احساسات خود غلبه کنید و نگذارید وجهه خوب فداکاریتان شکسته شود. نشان دهید که در سخت ترین شرایط هم شما حرمت ها را حفظ می کنید و او را شرمنده خوبی های همیشگی تان می کنید. الته این نکته را هم بگویم که نباید انتظار داشته باشید او همیشه جلوی شما سرشکسته و سر به زیر باشد! واقعیت این است که اگر غرور مرد را بشکنید و اصرار داشته باشید که او را خوار کنید و بخواهید او را در مقابل خود بشکنید شاید موفق شوید اما چیزی که به آن می رسید مرد دلخواهتان نخواهد بود زیرا غرور و عزت را از مرد بگیرید دیگر مردانگی ندارد و دیگر به بند کشیدنش افتخاری نخواهد بود!پس دوست عزیزم .نفسی عمیق بکش و چشم هایت را ببند و تصور کن که اگر این خطا از پسرت سر می زد و یا حتی از برادرت سر می زد چه توقعی از عروست داشتی ؟ چه توقعی از همسر برادرت داشتی؟ حتما توقع داشتی که آنها از خطای او بگذرند . پس شما هم بگذرید . باور کنید که همسرتان روزهای خوشی با آن زن نداشته که اگر داشت او را رها نمی کرد!پس شاید او هم ، حتی بیشتر از شما رنج یک هوس زودگذر را کشیده و برای همین دوباره به آغوش خانواده اش برگشته . پس فرصت دوباره شما تنها به او نخواهد بود . شما به خودتان هم فرصت دهید تا دوست داشته شوید فرصت دهید تا با جبران کردنش و با محبت هایش رنگ تازه ای به زندگی تان بدهد . بگذارید بداند که چقدر انتخاب درستی کرده و چقدر شما لایق دوست داشتن هستید. بزرگی کنید تا در چشمش بزرگ شوید.من نمی گویم که ناراحت نباشید می گویم احساس خود را مدیریت کنید یعنی مثل همیشه خوب باشید و در مقابل فرزندتان پدرش را بستایید اما در خلوت هایتان به آرامی در حالیکه سرتان را بر سینه اش گذاشته اید از رنجتان بگویید بگویید که چقدر روزهای تلخی برایتان بود بگذارید اشک های شما را با گرمی دستانش پاک کند . بگذارید و به او فرصت دهید تا قلبتان را دوباره بدست اورد. خود را از محبتش و از آرامش زیر یک سقف بودن محروم نکنید. به شما که زنی پاک و با اعتقاد هستید می گویم زیرا هضم این حرف ها برای هر کسی ممکن نیست . اما با خواندن سخنان شما دریافتم که شما توانایی درک این سخنان را دارید :زن باید آنقدر آزاده باشد که حتی به علاقه همسرش نیز وابسته نباشد و خداوند دنیا را محل امتحان قرار داده نه محل تغذیه نفس سیری ناپذیر، و باید تا لحظه ای که زنده ایم یادمان نرود که حکم الهی را بر خواسته دل خود ترجیح دهیم وتسلیم امر الهی باشیم. نباید به اینکه تنها محبوب همسرخود باشند دل ببندند و برای آن بجنگند زیرا این یعنی بردگی، بردگی چی؟ بردگی محبت! نتیجه ای که حاصل میشود چیست؟! روحشان آرامش میابد؟ نه! نتیجه: غفلت از حق تعالی ودستورات حضرتش، خودخواهی و خودکامگی و چشم بستن به نیاز های همنوعانشان، نگرانی دائمی برای نرفتن همسرشان به سوی زن دیگر ،راضی شدن به درمعرض گناه قرار گرفتن یا لااقل محرومیت زنان دیگر و گاه شوهر از برآورده شدن نیازهایشان خواهد بود. این خواسته انحصارطلبانه جز دلمشغولی دنیا نیست چرا که (یوم یفر المرء من اخیه , وامه وابیه , وصاحبته وبنیه) شوهر و منحصر بودن محبت شوهر به زن, دردی از او دوا نمی کند بلکه تسلیم به امر الهیست که به درد او می خورد. اگر کسی در پی محبت و جای دیگر نرفتن دل شوهر است راهش کسب هنر خوب همسرداری کردن است. گرچه به نظرم حرص این امور فانی را زدن برای خواهش دل خود نیز بیهوده است وقتی به زحمتش می ارزد که حتی خوب همسرداری کردن نیز برای به انحصاردرآوردن محبت شوهر نباشد بلکه برای رضای خداوند باشد. چرا که سه خاصیت دارد: اول: تلاش ما در آخرت نتیجه دارد .دوم: اگر باهمه تلاش موفق نشدیم سرخورده نمیشویم سوم: مبتلا به حرص زدن نمیشویم چون وظیفه خود را انجام داده ایم و نتیجه را به خداوند واگذار کرده ایم. برای آزاد کردن عقل از احساسات وهیجانها که اولین منزل رسیدن به حقیقت است خوبست لحظه ای به مرگ بیندیشیم وآنرا به خود نزدیک ببینیم در چنین شرایطی گویی یکباره از قید تعلقات نفس که منشأ لجاجت وحق ناپذیری هستند آزاد میشویم وآنگاه تازه در کلاس اول دین میتوانیم حکم خداوند وسیره معصومین را به تعقل وتحلیل بنشینیم .دوست با ایمان خودم . این بار هم به او توکل کنید وآرام شدن قلبتان را از او بخواهید . از او بخواهید که از این امتحان سخت هم سربلند بیرون بیایید. شاید پاداشی بزرگ انتظار شما را می کشد پاداشی به بزرگی قرب او .... پس این فرصت را از خود نگیرید که پیش خداوند با گذشتتان و حفظ زندگیتان عزیز شوید و از بندگان مقربش باشید. با آرزوی خوشبختی و سعادت در زندگی برای شما



ارسل تعليقاتك
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.