حمید

با عرض سلام و خسته نباشید وقبولی طاعات بنده مشکلم حساسیت...

با عرض سلام و خسته نباشید وقبولی طاعات بنده مشکلم حساسیت شدید به صدا دارم. بدلیل عمل و باز شدن عمل یکسالی است که خانه نشینم ئ حسایت صدا بیشتر عذیتم میکنه. مثال: یک کارواش نزدیک منزلمون باز شده که صدای فشار آب که به ماشین ها میگیره و صدای موتور پونپاژ آب میره رو اعصابم و همیشه تو ذهنم میرم با صاحب کارواش دعوای شدید میکنم. به این ترتیب گفتگوهای دورنم منفی میشه ومشکلی بر مشکلاتم افزوده میشه. این یه نمونه از حساسیت هست و میدونم این حساسیت باعث جذب چیزهای پر سروصدا میشه. گاهی با اینکه کاوراش صدا نمیکنه تو گوشم صداش میاد ولی میبینم صدایی نیست؟ گوشم تیز میشه ببینم کی صدا میاد. کمکم کنید شمام وصیله ای از جانب خدا هستید. بگید در مانش چیه؟ ممنون
Wednesday, July 24, 2013
الوقت المقدر للدراسة:
موارد بیشتر برای شما

حمید

با عرض سلام و خسته نباشید وقبولی طاعات بنده مشکلم حساسیت...

حمید ( تحصیلات : لیسانس ، 28 ساله )

با عرض سلام و خسته نباشید وقبولی طاعات بنده مشکلم حساسیت شدید به صدا دارم. بدلیل عمل و باز شدن عمل یکسالی است که خانه نشینم ئ حسایت صدا بیشتر عذیتم میکنه. مثال: یک کارواش نزدیک منزلمون باز شده که صدای فشار آب که به ماشین ها میگیره و صدای موتور پونپاژ آب میره رو اعصابم و همیشه تو ذهنم میرم با صاحب کارواش دعوای شدید میکنم. به این ترتیب گفتگوهای دورنم منفی میشه ومشکلی بر مشکلاتم افزوده میشه. این یه نمونه از حساسیت هست و میدونم این حساسیت باعث جذب چیزهای پر سروصدا میشه. گاهی با اینکه کاوراش صدا نمیکنه تو گوشم صداش میاد ولی میبینم صدایی نیست؟ گوشم تیز میشه ببینم کی صدا میاد. کمکم کنید شمام وصیله ای از جانب خدا هستید. بگید در مانش چیه؟ ممنون


مشاور: سیدحبیب اله احمدی

باسلام. در واقع در موارد مشابه شما، این خود صدا و محرک بیرونی نیست که باعث آزار و اذیت می شود بلکه عمدتاً افکار شما در مورد صدا است که منجر به رنج و اذیت شدن شما می شود.این یک اصل تایید شده در علم روانشناسی است که احساسات ما ناشی از رویدادهای پیرامونی که با آن ها مواجه می شویم نیستند بلکه ناشی از افکار ما در مورد این رویداد هااست. یک مثال معروف در مباحث روانشناسی برایتان می زنم شاید این اصل، بهتر روشن شود. مثلاً فرض کنید که شما شب در خانه خواب هستید و ناگهان صدایی می شنوید. اگر در آن لحظه به این فکر کنید که " حتماً گربه بوده" خیلی راحت مجدداً می توانید به خواب بروید ولی اگر به این فکر کنید که "نکنه دزده!" نه تنها نمی توانید به خواب بروید بلکه حتی نمی توانید آرام سرجایتان بمانید و ناخودآگاه، تحت تاثیر این فکر از جایتان بلند می شوید و کلاً خواب از سرتان می پرد. در مورد بسیاری از احساسات ناخوشایندی هم که ما تجربه می کنیم همین حالت پیش می آید. در واقع شما همان صدایی را می شنوید که سایر اعضای خانواده تان هم می شنوند ولی تفاوت احساسات شما با سایر اعضای خانواده به تفاوت در افکار شما بر می گردد. شما به محض اینکه این صداها را می شنوید احتمالاً چنین افکاری در ذهنتان جریان می یابند " آن ها نباید صدا کنند ... نمی توانم صدایشان را تحمل کنم ... وای چه صدای گوشخراشی! ... اصلاً ملاحظه ی آدمو نمی کنند ... چه آدمای بی ملاحظه ای... و ..." این افکار در شما مستقیماً باعث ایجاد هیجانات ناخوشایندی همچون خشم و ناکامی می شوند و مطمئناً این هیجانات، در تضاد با احساس آرامش هستند. اما اگر به افکار سایر اعضای خانواده تان مراجعه کنید احتمالاً آن ها چنین افکاری را در مواجهه با این صداها دارند : " خیلی مهم نیست .... قابل تحمله ... با قصد اذیت که صدا نمی کنند ... دیگه عادت کرده ایم و ..." و یا اینکه اصلاً در مورد این صداها فکر نمی کنند و روی آن تمرکزی ندارند. شما هم دوگام اصلی برای کنترل این افکار و در نتیجه بهبود هیجانات ناخوشایندتان در مواجهه با این صداها در پیش رو دارید. اولا اینکه هنگامی که این صداها را می شنوید و دچار هیجانات ناخوشایندی می شوید، بلافاصله به ذهنتان رجوع کنید و ببینید که دارید به چه فکر می کنید. اگر دیدید که افکاری مشابه آنچه که مطرح کردم در حال جریان است، سعی کنید به آن افکار پاسخ دهید و منطق و واقع بینانه بودن و سودمندی آن ها را برای خودتان به چالش بکشید. مثلاً می توانید اینطور به این افکار، پاسخ دهید که : " صدایشان ناخوشایند هست ولی تحمل ناشدنی هم نیست ... این خودم هستم که با این افکار، دارم این صداها را برای خودم غیرقابل تحمل می کنم .... این که مدام توی ذهنم غرغر کنم نه تنها این صدا را از بین نمی بره بلکه فقط باعث می شه احساس ناراحتی کنم ... این صدا هم برای محیط زندگی من یه صدای طبیعیه و باید بهش عادت کنم پس دلیلی نداره که فکر کنم که نباید وجود داشته باشه یا نمی تونم تحملش کنم" این ها نمونه ای از پاسخ هایی بود که می توانید به این افکار بدهید. اگر به این شکل به این افکار پاسخ دهید، پس از مدتی افکار شما در مورد این صداها تغییر خواهد کرد و در نتیجه واکنش هیجانی شما هم به این صداها مثل دیگران خواهد شد. گام دوم هم این است که سعی کنید خیلی در مورد این صداها فکر نکنید (مخصوصاً بعد از اینکه مدتی گام اول را دنبال کردید). اینکه چرا این صداها وجود دارد و ... فقط منجر به ایجاد هیجانات منفی در شما خواهد شد. بنابراین هرگاه که دیدید ذهنتان مملو از افکاری در مورد این صداها شد، با خودتان بگویید که اصلاً همین فکر کردن های بی فایده است که باعث ناراحتی شما می شود و اگر ذهن خودتان را به موضوع دیگری مشغول کنید و به این افکار تمرکز نکنید، شما هم مثل بقیه، خیلی راحت می توانید این صداها را بشنوید و با آنها کنار بیایید.



ارسل تعليقاتك
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.