ناشناس
سلام ،من تا آخر سال سوم راهنمایی علاقه مند به درس بودم...
سلام ،من تا آخر سال سوم راهنمایی علاقه مند به درس بودم و جزء بهترین های کلاسمان بودم اما زمانی که وارد دبیرستان شدم افت شدید تحصیلی نسبت به سال های قبل پیدا کردم نمی دانم دلیلش دقیقا چیست عوامل زیادی در...
مشاور: سیدحبیب اله احمدی
باسلام. اتفاقاً تصمیم اینکه این صحبت ها را در این سایت، مطرح کنید یکی از سنجیده ترین و بهترین تصمیماتی بود که می توانستید اتخاذ کنید. چون شاید اگر همین صحبت ها را در بسیاری از موقعیت های دیگر مثل دوستان، خانواده و ... مطرح می کردید، صحبت هایتان مورد درک قرار نمی گرفت ولی برای یک روانشناس که با خصوصیات دوره های سنی و شرایط مختلف زندگی یک انسان، آشنا است، این صحبت ها کاملاً قابل درک است. صحبتم را با یک مثال شروع می کنم: فرض کنید که فردی از ابتدای عمر خود تا چندین سال اصلاً سرماخوردگی را تجربه نکرده است و حتی با هیچ فرد سرماخورده ای هم رو به رو نشده است. یک روز او از خواب بلند می شود و می بیند که هم سردرد دارد، هم آبریزش بینی دارد، هم احساس سرما می کند علی رغم اینکه پوست بدنش داغ تر از حد معمول است، هم احساس سستی و کرختی می کند و ... . به چنین فردی چه احساسی دست می دهد؟ مطمئناً خیلی وحشت می کند و در بهت و حیرت فرو می رود که چرا به یکباره به چندین درد لاعلاج عجیب و غریب گرفتار شده است؟ درحالیکه اگر این فرد به این موضوع پی ببرد که تمام این علائم به یک مسئله ی واحد مربوط می شوند و این مسئله ی واحد هم حالتی گذرا و طبیعی برای یک انسان است، خیلی راحت می تواند با سرماخوردگی خود کنار بیاید. شاید باور نکنید ولی در دوره ی نوجوانی هم بسیاری از نوجوانان، با حالتی که در این مثال به طور نمادین مطرح کردم، مواجه می شوند. آن ها پس از گذر از دوره ی کودکی که دوره ی نسبتاً آرام و خوشایندی است (علی رغم تمام فراز و نشیب ها و سختی های اقتصادی و ... که بر زندگی خیلی از افراد، حاکم است)، وارد دوره ی طوفانی نوجوانی می شوند. یکی از علل اینکه اکثر افراد بزرگسال، دوران کودکی خود را به عنوان یک دوره ی شیرین در نظر می گیرند، این است که در این دوره، درک کودک از دنیای پیرامون خود خیلی محدود است. یعنی کودک خیلی متوجه نارسایی ها و کاستی هایی که در محیط اطرافش و رفتار دیگران وجود دارد، نمی شود؛ خیلی متوجه بی عدالتی ها و زشتی هایی که در دنیا وجود دارد، نمی شود؛ ذهنش درگیر ابهامات و سوالاتی که در مورد این زندگی و این دنیا وجود دارد، نمی شود؛ و به طور خلاصه به قول معروف، از هفت دولت آزاد است. اما با ورود به دوره ی نوجوانی مخصوصاً در اواسط این دوره که شما الان در آن قرار دارید، به تدریج این شرایط آرام و شیرین تغییر می کند. این تغییر به سبب تغییرات روانشناختی است که در نظام فکری یک نوجوان ایجاد می شود. افراد در دوره ی نوجوانی برای اولین بار، نگاه ژرف نگری نسبت به دنیا، زندگی، اطرافیانشان و حتی خودشان، پیدا می کنند. در واقع این حالت مثل بیدار شدن از یک خواب است. دوره ی کودکی مثل یک خواب شیرین است و نوجوانی دقیقاً به منزله ی این می ماند که شما از این خواب بیدار شده اید و به یکباره می بینید که در این دنیای پیچیده و پر از سوال و ابهام، قرار دارید. تا قبل از این دوره، جهان بینی افراد، تقریباً همان جهان بینی والدینشان است اما از این دوره، نوجوان در جهان بینی خاصی که در سال های قبل، به نوعی به او تحمیل شده و انتخاب خودش نبوده، شک می کند و می خواهد که جهان بینی خاص خودش را بسازد. مطمئناً همانگونه که شما برای ساختن یک بنای نو باید بنای قبلی را از پی تا سقف، خراب کنید و سپس شروع کنید به ساختن بنای جدید، برای ساختن جهان بینی و هویت خاص خودتان هم ناخودآگاه، اول به تخریب هویت و جهان بینی قبلی که در دوران کودکی به شما تحمیل شده است می پردازید. شما الان دقیقاً بین دو مرحله ی خراب کردن و ساختن قرار دارید. شما الان با شک کردن به همه ی آموزه های قبلی، با به چالش کشیدن رفتار اطرافیانتان و به طور کلی با هزاران سوال در مورد خودتان، زندگی، دیگران، آینده و ... در واقع هویت و جهان بینی تحمیل شده در دوران کودکی را ویران کرده اید. الان دیگر وقت آن است که هویت و جهان بینی خاص خودتان را بسازید. البته بعد از اینکه هویت خودتان را خواهید ساخت به احتمال زیاد، بازهم بعضی از مولفه های هویت و جهان بینی قبلی، در آن موجود خواهد بود اما با این تفاوت که این بار خودتان آگاهانه این مولفه ها را انتخاب کرده اید. به طور خلاصه اولاً به این موضوع توجه داشته باشید که این حالت شما در حال حاضر، یک حالت طبیعی است که برای بسیاری از نوجوانان در این سنین اتفاق می افتد. حتی شاید جالب باشد که بدانید افرادی که با شدت بالا این حالت را تجربه می کنند، نسبت به سایرین، فرصت ارزشمندی یافته اند برای برداشتن یک گام بزرگ در جهت پرورش شخصیت و هویتی سالم و آراسته به کمال سلامت روانی درسنین بزرگسالی. متاسفانه کتاب خاصی که به زبان غیرتخصصی و ساده این مباحث را توضیح داده باشد سراغ ندارم. ولی اگر کتابی با عنوان هویت یا خصوصیات روانشناختی دوره ی نوجوانی یافتید که تالیف اساتید روانشناسی داخل یا خارج از کشور بود (البته کتاب غیرتخصصی)، توصیه می کنم که در این زمینه مطالعه ای هم داشته باشید.