ناشناس
با سلام و عرض خسته نباشید . بنده بسیار فردی زود رنج...
با سلام و عرض خسته نباشید . بنده بسیار فردی زود رنج هستم و از گفته های دیگران به خودم برداشت بد کرده و دلخور میشوم ، همان صفتی که به قول معروف بی جنبه میگن بهش و تحمل شنیدن نصایح دیگران و خیر خواهی آنان را ندارم . چه کنم که بتوانم با آنها بیشتر ارتباط برقرار کنم و طالب و خواهان نصایحشان باشم ؟
مشاور: سیدحبیب اله احمدی
باسلام. این هیجانات تند، تا حدی برای دوره ی سنی شما طبیعی است اما به این معنی نیست که شما نمی توانید آن را کنترل کنید. ریشه ی اصلی عصبانیت ها و زودرنجی های اینچنینی معمولا به نوع افکار و انتظارات ما در مورد دیگران بر می گردد. این یک اصل تایید شده ی علم روانشناسی است که هیجانات انسان، محصول مستقیم افکار او هستند. یعنی شما هرفکری که در ذهنتان داشته باشید (که اصطلاحا خودگویی نامیده می شود) هیجانی همسو با همان فکر را تجربه خواهید کرد. علت اینکه شما با شنیدن یک صحبت خاص، عصبانی میشوید در حالیکه می بینید فردی دیگر با شنیدن همان صحبت، ناراحت نمی شود، به تفاوت در افکار و انتظارات شما برمی گردد. اگر در موقعیت هایی که دچار احساس زودرنجی و عصبانیت هستید به افکار خود مراجعه کنید، متوجه خواهید شد که احتمالا چنین افکاری در ذهن شما جریان دارد: "او نباید با من اینطور حرف می زد! ... او با این صحبتش مرا تحقیرکرد ... او باید چنین میکرد و..." عموما این افکار با قیود مطلقی همچون "باید"، "نباید" و واژه های امثال این واژه ها همراه هستند. این نوع خودگویی و تفکر انعطاف ناپذیر و مطلق نگر، باعث می شود که انتظارات خیلی مطلق و افراطی از دیگران برای خودتان درست کنید و طبیعی است که وقتی که یک انتظارخیلی مهم محقق نمی شود، ما دچار احساس عصبانیت و ناراحتی شدید خواهیم شد. اما هنگامی که این بایدها در خودگویی های شما وجود نداشته باشد و سطح انتظاراتتان از دیگران خفیف تر و معتدل تر باشد، آنگاه تحقق نیافتن این انتظارات، شما را دچار هیجانات خفیف تری خواهد کرد. مثلا اگر به جای اینکه به خودتان بگویید: "او نباید این حرف را به من بزند"، این فکر را در ذهنتان جایگزین کنید که : "این انتظار غلطی است که او نباید این حرف را به من بزند چون حرف زدن او تحت کنترل من نیست. هرکسی کنترل حرف زدن خودش را دارد بنابراین من نمی توانم حرف زدن دیگران را کنترل کنم و این خیلی طبیعی است که دیگران حرفی بزنند که خوشایند من نباشد. پس هیچ بایدی در کار نیست! از حرف های او خوشم نمی آید ولی شنیدن این حرف ها هم وحشتناک و تحمل ناشدنی نیست" درست است که این فکر اخیر، خیلی طولانی تر از فکر قبل بود ولی تاثیر بسیار قابل ملاحظه و سریعی روی هیجانات شما خواهد داشت به طوریکه یک عصبانیت و احساس ناراحتی شدید را می تواند به یک احساس دلسردی و ناراحتی خفیف و ناچیز تبدیل کند. البته این فقط یک مثال بود و باید توجه داشته باشید که کار کردن روی افکار، یک مهارت اساسی است که اکتساب آن به سادگی حاصل نمی شود. خوشبختانه در این زمینه کتاب های مبتنی بر مبانی علمی وجود دارند که به زبان خیلی ساده این مهارت را آموزش داده اند. من یکی از این کتاب ها را به شما معرفی می کنم: " هیچ چیز نمی تواند ناراحتم کند" تالیف دکتر آلبرت الیس.