انزوا طلبی مطلوب از نظر اسلام
پرسش :
«انزوا طلبی» و عزلتی که در آیات و روایات به آن سفارش شده و بر آن تأکید شده، به چه معناست؟
پاسخ :
در برابر آیات و روایاتی که مردم را به اجتماع تشویق کرده و از تفرقه از اجتماع مسلمین باز می دارد، روایاتى در منابع حدیث آمده است که نشان مى دهد انزواطلبى مطلوب است، از جمله:
1ـ پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) در حدیثى مى فرمایند: «اَلْعُزْلَةُ عِبادَةٌ»(1)؛ (گوشه گیرى عبادت است).
2ـ امام امیرالمؤمنین(علیه السلام) در حدیث دیگرى می فرمایند: «مَنْ اِنْفَرَدَ عَنِ النّاسِ اَنَسَ بِاللّهِ سُبْحانَهُ»(2)؛ (کسى که از مردم جدا شود، با خدا انس مى گیرد).
3ـ آن حضرت در حدیث دیگرى می فرماید: «فِى اعْتِزالِ اَبْناءِ الدُّنْیا جَماعُ الصَّلاحِ»(3)؛ (در جدایى از مردم دنیا، مجموعه مصلحت ها است).
4ـ همچنین آن حضرت در حدیث دیگرى می فرماید: «فِى الانْفِرادِ لِعِبادَةِ اللّهِ کُنُوزُ الارْباحِ»(4)؛ (در جدایى از مردم براى عبادت پروردگار، گنج هاى پر منفعتی نهفته است).
5ـ امام کاظم(علیه السلام) در حدیثى به «هشام بن حکم» می فرمایند: «اَلصَّبْرُ عَلَى الْوَحْدَةِ عَلامَةٌ عَلى قُوَّةِ الْعَقْلِ فَمَنْ عَقَلَ عَنِ اللّهِ اِعْتَزَلَ عَنِ الدُّنْیا وَ الرّاغِبِیْنَ فِیْها وَ رَغِبَ فى ما عِنْدَاللّهِ...»(5)؛ (صبر بر تنهایى دلیل قوت عقل است، کسى که عقل الهى داشته باشد، از اهل دنیا و دنیاپرستان، دورى مى گزیند و به آنچه در نزد خداست رغبت مى ورزد). این احادیث گواهى مى دهند که انزوا و دورى از مردم، نشانه عقل و دانش و سبب حضور قلب در عبادت و رسیدن به انواع فوائد است.
6ـ در حدیث دیگرى از امام صادق(علیه السلام) آمده است: «اِنْ قَدَرْتَ اَنْ لا تَخْرُجَ مِنْ بَیْتِکَ فَافْعَلْ، فَاِنَّ عَلیْکَ فى خُرُوجِکَ اَلاّ تَغْتابَ وَ لاتَکذِبَ وَ لا تَحْسُدَ وَ لا تُرائِىَ وَ لا تَتَصَنَّعَ وَ لا تُداهِنَ»(6)؛ (اگر بتوانى که از خانه ات بیرون نروى چنین کن، زیرا اگر بخواهی بیرون بروی، نباید غیبت کنی، و دروغ بگویی و حسد بورزى و ریا کنى و تصنع و مداهنه کنی).
7ـ امام امیرالمؤمنین(علیه السلام) مى فرمود: «سَلامَةُ الدِّینِ فِى اعْتِزالِ النّاسِ»(7)؛ (سلامت دین در گوشه گیرى از مردم است).
8ـ در حدیث آخر، از امام على(علیه السلام) می فرمایند: «مَنْ اِعْتَزَلَ النّاسَ سَلِمَ مِنْ شَرِّهِمْ»(8)؛ (کسى که از مردم کناره گیرى کند، از شرّ آنها در امان خواهد بود).
گاه طرفداران مسأله عُزلت و گوشه گیرى که در میان صوفیه و مرتاضان، هواخواهان بسیارى داشتند، به بعضى از آیات قرآن نیز توسل مى جستند، از جمله آیه 16 سوره کهف که مى فرماید: «وَ اِذِ اعْتَزَلْتمُوهُمْ وَ ما یَعْبُدوُنَ اِلاّ اللّهَ فَأْوُوْا اِلَى الْکَهْفِ یَنْشُرْ لَکُمْ رَبُّکُمْ مِنْ رَحْمَة وَ یُهَیَّىءْ لَکُمْ مِنْ اَمْرِکُمْ مِرْفَقا»؛ (هنگامى که از آنان و آنچه جز خدا مى پرستند، کناره گیرى کردید، به غار پناه برید که پروردگارتان رحمتش را بر شما مى گستراند، و در برابر این امر [وحشتى که از کفّار دارید] آرامشى براى شما فراهم مى سازد). همچنین به سخن حضرت ابراهیم(علیه السلام) که در سوره مریم آیه 48 و 49 آمده است تمسک مى جویند، آنجا که مى گوید: «وَ اَعْتَزِلُکُمْ وَ ما تَدْعُونَ مِنْ دوُنِ اللّهِ وَ اَدْعُوا رَبِّى عَسى اَلاّ اَکُونَ بِدُعاءِ رَبّى شَقِیّاً * فَلَمّا اعْتَزَلَهُمْ وَ ما یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ وَهَبْنا لَهُ اِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ کُلاًّ جَعَلْنا نَبِیّاً»(9)؛ (و از شما و آنچه غیر خدا مى خوانید کناره مى کنم و پروردگار را مى خوانم و امیدوارم در خواندن پروردگارم بى پاسخ نمانم. هنگامى که از آنان و آنچه غیر خدا مى پرستید، کناره گیرى کرد، ما اسحاق و یعقوب را به او بخشیدیم، و هر یک را پیامبرى [بزرگ] قرار دادیم).
در هر دو آیه، عُزلت و کناره گیرى از جامعه وسیله جلب رحمت پروردگار و مواهب الهى شمرده شده است و این نشان مى دهد که عزلت و گوشه گیرى امر ناپسند و نکوهیده اى نیست. با دقت در متون آیات و روایات به خوبى ثابت مى شود که مسأله عزلت و گوشه گیرى در یک سلسله شرایط خاص اجتماعى، و به صورت استثنایى توصیه شده است. در مورد اصحاب کهف مى دانیم که آنها در یک جامعه کافر و بى بند و بار گرفتار شده بودند و به جرم ایمانشان به خدا، تحت تعقیب بودند، و چاره اى جز فرار از شهر و دیار و پناه بردن به کوه و غار نداشتند.
در مورد حضرت ابراهیم(علیه السلام) نیز چنین بود، او نهایت تلاش و کوشش خود را در طریق مبارزه با بت پرستى تا پاى جان انجام داد، ولى هنگامى که مؤثر واقع نشد و جانش در خطر بود، مأمور به مهاجرت و عزلت شد. بدیهى است این شرایط براى هر کس در هر زمان حاصل شود، چاره اى جز هجرت و عزلت نیست، اما این اصل یک اصل اساسى محسوب نمى شود بلکه یک استثناء مربوط به شرایط خاص است. در روایات نیز قرائن براى این جمع فراوان است. در آنجا که امام صادق(علیه السلام) گوشه گیرى را براى خود انتخاب مى کند، دلیل آن را فساد زمان و تغییر اخوان و عدم امکان همکارى با مردم آن عصر مى شمرد. در حدیثى که از امیر المؤمنین على(علیه السلام) نقل کردیم سلامت دین را در عزلت مى داند که مربوط به جایى است که معاشرت با مردم به راستى دین انسان را به خطر بیفکند.
گاه بعضى از افراد شرایط خاصى دارند، و بسیار آسیب پذیر و ضعیف در برابر مظاهر فسادند، ممکن است به این گونه افراد توصیه شود، کمتر در اجتماعات ظاهر شوند. آنها شبیه افراد بسیار ضعیف المزاجى هستند که اگر در اجتماعات حاضر شوند به زودى مزاج آنها انواع بیمارى ها را به خود جذب مى کند، ممکن است طبیب به چنین شخصى دستور دهد کمتر در اجتماع ظاهر شود. امروز معمول است هنگامى که هوا بیش از حد آلوده مى شود، به افراد ضعیف مانند کودکان و پیران و بیماران قلبى و تنفّسى توصیه مى شود در خانه بمانند. بدیهى است هیچ یک از اینها یک اصل کلى نیست، بلکه مربوط به شرایط خاص اجتماعى، یا شرایط خاص فرد است. بنابراین نباید آن را به همگان و در هر زمان و مکان توصیه کرد. حال اگر امام صادق(علیه السلام) به یکى از یارانش مى فرماید: «اگر مى توانى از خانه ات بیرون نروى چنین کن، چرا که از غیبت، دروغ، حسد، ریا، ظاهرسازى و مداهنه نجات خواهى یافت»، حتماً یا شرایط جامعه در آن زمان چنین ایجاب مى کرده و یا آن فرد، انسان آسیب پذیر و ضعیفى بوده است. این نکته را نیز نمى توان نادیده گرفت که انسان هاى اجتماعى نیز براى انس به پروردگار ساعت یا ساعاتى را از روز باید به خویشتن بپردازند، مخصوصاً در ساعات آخر شب، تنها باشند و با خدا اُنس گیرند و راز و نیاز کنند، و از این فراتر، سالکان راه خدا و عاشقان پروردگار و عارفان پاکباخته در همان ساعاتى که در میان جمعند، با خدا هستند، و جز او را نمى بینند، و به غیر او انس نمى گیرند، و همه را براى او مى خواهند.
گاه نیز مى شود که جدایى و قهرکردن از مردمى که راه فساد را لجوجانه مى پیمایند، یکى از طرق مبارزه منفى با مفاسد است، چرا که این امر سبب مى شود که آنها تکان بخورند و به خویش آیند. در حالات جمعى از علما دیده مى شود که وقتى مردم در فساد اصرار مى ورزیدند آنها را ترک کرده و به صورت قهر از میان آنها بیرون مى رفتند، و چیزى نمى گذشت که مردم احساس سرشکستگى و کمبود مى نمودند، و به سراغ آن عالم رفته او را به میان خود باز گردانده و اعمال خویش را اصلاح مى نمودند. همه اینها استثنائاتى است که در برابر اصل کلى اجتماعى بودن انسان قابل قبول است.
پی نوشت:
(1). مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار، طبرسى، على بن حسن، المکتبة الحیدریة، نجف، 1385 ق / 1965 م / 1344 ش، چاپ دوم، ص 257، الفصل الرابع فی الخلوة و العزلة و ما یلیق بهما؛ بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، محقق / مصحح: جمعى از محققان، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، 1403 ق، چاپ دوم، ج 74، ص 183، باب 7 (ما جمع من مفردات کلمات الرسول(صلی الله علیه و آله) و جوامع کلمه).
(2). غرر الحکم و درر الکلم، تمیمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، محقق / مصحح: رجائى، سید مهدى، دار الکتاب الإسلامی، قم، 1410 ق، چاپ دوم، ص 628، قصار 989.
(3). عیون الحکم و المواعظ، لیثى واسطى، على بن محمد، محقق / مصحح: حسنى بیرجندى، حسین، دار الحدیث، قم، 1376 ش، چاپ اول، ص 354، الفصل الأول بلفظ فی؛ غرر الحکم و درر الکلم، همان، ص 479، قصار 63.
(4). غرر الحکم و درر الکلم، همان، ص 479، ص 62.
(5). الکافی، کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، محقق / مصحح: غفارى، على اکبر و آخوندى، محمد، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1407 ق، چاپ چهارم، ج 1، ص 17، (کتاب العقل و الجهل)؛ مجموعة ورام، ورام بن أبی فراس، مسعود بن عیسى، مکتبة فقیه، قم، 1410 ق، چاپ اول ج 2، ص 34، الجزء الثانی؛ مجموعة ورّام، همان، ج 5، ص 331، باب (تأکد کراهة مبیت الإنسان وحده إلا مع الضرورة و کثرة ذکر الله و حکم استصحاب القرآن و کثرة تلاوته و کراهة سلوکه وادیا وحده و مبیته على غمر)؛ بحار الأنوار، همان، ج 67، ص 111، باب 49 (العزلة عن شرار الخلق و الأنس بالله).
(6). الکافی، همان، ج 8، ص 128، (حدیث نادر)؛ مجموعة ورّام، همان، ج 15، ص 354، باب (استحباب لزوم المنزل غالبا مع الإتیان بحقوق الإخوان لمن یشق علیه اجتناب مفاسد العشرة)؛ بحار الأنوار، همان، ج 75، ص 225، باب 23 (مواعظ الصادق جعفر بن محمد و وصایاه و حکمه).
(7). تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، تمیمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، محقق / مصحح: درایتى، مصطفى، دفتر تبلیغات، قم، 1366 ش، چاپ اول، ص 319.
(8). عیون الحکم و المواعظ، همان، ص 456، الفصل الأول بالمیم المفتوحة بلفظ من؛ غرر الحکم و درر الکلم، همان، ص 506 و 599.
(9). قرآن کریم، سوره مریم، آیه 48 و 49.
منبع: اخلاق در قرآن، مکارم شیرازى، ناصر، تهیه و تنظیم: جمعى از فضلاء، مدرسة الامام على بن ابى طالب(علیه السلام)، قم، 1377 ش، چاپ اول، ج 3، ص 457.
در برابر آیات و روایاتی که مردم را به اجتماع تشویق کرده و از تفرقه از اجتماع مسلمین باز می دارد، روایاتى در منابع حدیث آمده است که نشان مى دهد انزواطلبى مطلوب است، از جمله:
1ـ پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) در حدیثى مى فرمایند: «اَلْعُزْلَةُ عِبادَةٌ»(1)؛ (گوشه گیرى عبادت است).
2ـ امام امیرالمؤمنین(علیه السلام) در حدیث دیگرى می فرمایند: «مَنْ اِنْفَرَدَ عَنِ النّاسِ اَنَسَ بِاللّهِ سُبْحانَهُ»(2)؛ (کسى که از مردم جدا شود، با خدا انس مى گیرد).
3ـ آن حضرت در حدیث دیگرى می فرماید: «فِى اعْتِزالِ اَبْناءِ الدُّنْیا جَماعُ الصَّلاحِ»(3)؛ (در جدایى از مردم دنیا، مجموعه مصلحت ها است).
4ـ همچنین آن حضرت در حدیث دیگرى می فرماید: «فِى الانْفِرادِ لِعِبادَةِ اللّهِ کُنُوزُ الارْباحِ»(4)؛ (در جدایى از مردم براى عبادت پروردگار، گنج هاى پر منفعتی نهفته است).
5ـ امام کاظم(علیه السلام) در حدیثى به «هشام بن حکم» می فرمایند: «اَلصَّبْرُ عَلَى الْوَحْدَةِ عَلامَةٌ عَلى قُوَّةِ الْعَقْلِ فَمَنْ عَقَلَ عَنِ اللّهِ اِعْتَزَلَ عَنِ الدُّنْیا وَ الرّاغِبِیْنَ فِیْها وَ رَغِبَ فى ما عِنْدَاللّهِ...»(5)؛ (صبر بر تنهایى دلیل قوت عقل است، کسى که عقل الهى داشته باشد، از اهل دنیا و دنیاپرستان، دورى مى گزیند و به آنچه در نزد خداست رغبت مى ورزد). این احادیث گواهى مى دهند که انزوا و دورى از مردم، نشانه عقل و دانش و سبب حضور قلب در عبادت و رسیدن به انواع فوائد است.
6ـ در حدیث دیگرى از امام صادق(علیه السلام) آمده است: «اِنْ قَدَرْتَ اَنْ لا تَخْرُجَ مِنْ بَیْتِکَ فَافْعَلْ، فَاِنَّ عَلیْکَ فى خُرُوجِکَ اَلاّ تَغْتابَ وَ لاتَکذِبَ وَ لا تَحْسُدَ وَ لا تُرائِىَ وَ لا تَتَصَنَّعَ وَ لا تُداهِنَ»(6)؛ (اگر بتوانى که از خانه ات بیرون نروى چنین کن، زیرا اگر بخواهی بیرون بروی، نباید غیبت کنی، و دروغ بگویی و حسد بورزى و ریا کنى و تصنع و مداهنه کنی).
7ـ امام امیرالمؤمنین(علیه السلام) مى فرمود: «سَلامَةُ الدِّینِ فِى اعْتِزالِ النّاسِ»(7)؛ (سلامت دین در گوشه گیرى از مردم است).
8ـ در حدیث آخر، از امام على(علیه السلام) می فرمایند: «مَنْ اِعْتَزَلَ النّاسَ سَلِمَ مِنْ شَرِّهِمْ»(8)؛ (کسى که از مردم کناره گیرى کند، از شرّ آنها در امان خواهد بود).
گاه طرفداران مسأله عُزلت و گوشه گیرى که در میان صوفیه و مرتاضان، هواخواهان بسیارى داشتند، به بعضى از آیات قرآن نیز توسل مى جستند، از جمله آیه 16 سوره کهف که مى فرماید: «وَ اِذِ اعْتَزَلْتمُوهُمْ وَ ما یَعْبُدوُنَ اِلاّ اللّهَ فَأْوُوْا اِلَى الْکَهْفِ یَنْشُرْ لَکُمْ رَبُّکُمْ مِنْ رَحْمَة وَ یُهَیَّىءْ لَکُمْ مِنْ اَمْرِکُمْ مِرْفَقا»؛ (هنگامى که از آنان و آنچه جز خدا مى پرستند، کناره گیرى کردید، به غار پناه برید که پروردگارتان رحمتش را بر شما مى گستراند، و در برابر این امر [وحشتى که از کفّار دارید] آرامشى براى شما فراهم مى سازد). همچنین به سخن حضرت ابراهیم(علیه السلام) که در سوره مریم آیه 48 و 49 آمده است تمسک مى جویند، آنجا که مى گوید: «وَ اَعْتَزِلُکُمْ وَ ما تَدْعُونَ مِنْ دوُنِ اللّهِ وَ اَدْعُوا رَبِّى عَسى اَلاّ اَکُونَ بِدُعاءِ رَبّى شَقِیّاً * فَلَمّا اعْتَزَلَهُمْ وَ ما یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ وَهَبْنا لَهُ اِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ کُلاًّ جَعَلْنا نَبِیّاً»(9)؛ (و از شما و آنچه غیر خدا مى خوانید کناره مى کنم و پروردگار را مى خوانم و امیدوارم در خواندن پروردگارم بى پاسخ نمانم. هنگامى که از آنان و آنچه غیر خدا مى پرستید، کناره گیرى کرد، ما اسحاق و یعقوب را به او بخشیدیم، و هر یک را پیامبرى [بزرگ] قرار دادیم).
در هر دو آیه، عُزلت و کناره گیرى از جامعه وسیله جلب رحمت پروردگار و مواهب الهى شمرده شده است و این نشان مى دهد که عزلت و گوشه گیرى امر ناپسند و نکوهیده اى نیست. با دقت در متون آیات و روایات به خوبى ثابت مى شود که مسأله عزلت و گوشه گیرى در یک سلسله شرایط خاص اجتماعى، و به صورت استثنایى توصیه شده است. در مورد اصحاب کهف مى دانیم که آنها در یک جامعه کافر و بى بند و بار گرفتار شده بودند و به جرم ایمانشان به خدا، تحت تعقیب بودند، و چاره اى جز فرار از شهر و دیار و پناه بردن به کوه و غار نداشتند.
در مورد حضرت ابراهیم(علیه السلام) نیز چنین بود، او نهایت تلاش و کوشش خود را در طریق مبارزه با بت پرستى تا پاى جان انجام داد، ولى هنگامى که مؤثر واقع نشد و جانش در خطر بود، مأمور به مهاجرت و عزلت شد. بدیهى است این شرایط براى هر کس در هر زمان حاصل شود، چاره اى جز هجرت و عزلت نیست، اما این اصل یک اصل اساسى محسوب نمى شود بلکه یک استثناء مربوط به شرایط خاص است. در روایات نیز قرائن براى این جمع فراوان است. در آنجا که امام صادق(علیه السلام) گوشه گیرى را براى خود انتخاب مى کند، دلیل آن را فساد زمان و تغییر اخوان و عدم امکان همکارى با مردم آن عصر مى شمرد. در حدیثى که از امیر المؤمنین على(علیه السلام) نقل کردیم سلامت دین را در عزلت مى داند که مربوط به جایى است که معاشرت با مردم به راستى دین انسان را به خطر بیفکند.
گاه بعضى از افراد شرایط خاصى دارند، و بسیار آسیب پذیر و ضعیف در برابر مظاهر فسادند، ممکن است به این گونه افراد توصیه شود، کمتر در اجتماعات ظاهر شوند. آنها شبیه افراد بسیار ضعیف المزاجى هستند که اگر در اجتماعات حاضر شوند به زودى مزاج آنها انواع بیمارى ها را به خود جذب مى کند، ممکن است طبیب به چنین شخصى دستور دهد کمتر در اجتماع ظاهر شود. امروز معمول است هنگامى که هوا بیش از حد آلوده مى شود، به افراد ضعیف مانند کودکان و پیران و بیماران قلبى و تنفّسى توصیه مى شود در خانه بمانند. بدیهى است هیچ یک از اینها یک اصل کلى نیست، بلکه مربوط به شرایط خاص اجتماعى، یا شرایط خاص فرد است. بنابراین نباید آن را به همگان و در هر زمان و مکان توصیه کرد. حال اگر امام صادق(علیه السلام) به یکى از یارانش مى فرماید: «اگر مى توانى از خانه ات بیرون نروى چنین کن، چرا که از غیبت، دروغ، حسد، ریا، ظاهرسازى و مداهنه نجات خواهى یافت»، حتماً یا شرایط جامعه در آن زمان چنین ایجاب مى کرده و یا آن فرد، انسان آسیب پذیر و ضعیفى بوده است. این نکته را نیز نمى توان نادیده گرفت که انسان هاى اجتماعى نیز براى انس به پروردگار ساعت یا ساعاتى را از روز باید به خویشتن بپردازند، مخصوصاً در ساعات آخر شب، تنها باشند و با خدا اُنس گیرند و راز و نیاز کنند، و از این فراتر، سالکان راه خدا و عاشقان پروردگار و عارفان پاکباخته در همان ساعاتى که در میان جمعند، با خدا هستند، و جز او را نمى بینند، و به غیر او انس نمى گیرند، و همه را براى او مى خواهند.
گاه نیز مى شود که جدایى و قهرکردن از مردمى که راه فساد را لجوجانه مى پیمایند، یکى از طرق مبارزه منفى با مفاسد است، چرا که این امر سبب مى شود که آنها تکان بخورند و به خویش آیند. در حالات جمعى از علما دیده مى شود که وقتى مردم در فساد اصرار مى ورزیدند آنها را ترک کرده و به صورت قهر از میان آنها بیرون مى رفتند، و چیزى نمى گذشت که مردم احساس سرشکستگى و کمبود مى نمودند، و به سراغ آن عالم رفته او را به میان خود باز گردانده و اعمال خویش را اصلاح مى نمودند. همه اینها استثنائاتى است که در برابر اصل کلى اجتماعى بودن انسان قابل قبول است.
پی نوشت:
(1). مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار، طبرسى، على بن حسن، المکتبة الحیدریة، نجف، 1385 ق / 1965 م / 1344 ش، چاپ دوم، ص 257، الفصل الرابع فی الخلوة و العزلة و ما یلیق بهما؛ بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، محقق / مصحح: جمعى از محققان، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، 1403 ق، چاپ دوم، ج 74، ص 183، باب 7 (ما جمع من مفردات کلمات الرسول(صلی الله علیه و آله) و جوامع کلمه).
(2). غرر الحکم و درر الکلم، تمیمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، محقق / مصحح: رجائى، سید مهدى، دار الکتاب الإسلامی، قم، 1410 ق، چاپ دوم، ص 628، قصار 989.
(3). عیون الحکم و المواعظ، لیثى واسطى، على بن محمد، محقق / مصحح: حسنى بیرجندى، حسین، دار الحدیث، قم، 1376 ش، چاپ اول، ص 354، الفصل الأول بلفظ فی؛ غرر الحکم و درر الکلم، همان، ص 479، قصار 63.
(4). غرر الحکم و درر الکلم، همان، ص 479، ص 62.
(5). الکافی، کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، محقق / مصحح: غفارى، على اکبر و آخوندى، محمد، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1407 ق، چاپ چهارم، ج 1، ص 17، (کتاب العقل و الجهل)؛ مجموعة ورام، ورام بن أبی فراس، مسعود بن عیسى، مکتبة فقیه، قم، 1410 ق، چاپ اول ج 2، ص 34، الجزء الثانی؛ مجموعة ورّام، همان، ج 5، ص 331، باب (تأکد کراهة مبیت الإنسان وحده إلا مع الضرورة و کثرة ذکر الله و حکم استصحاب القرآن و کثرة تلاوته و کراهة سلوکه وادیا وحده و مبیته على غمر)؛ بحار الأنوار، همان، ج 67، ص 111، باب 49 (العزلة عن شرار الخلق و الأنس بالله).
(6). الکافی، همان، ج 8، ص 128، (حدیث نادر)؛ مجموعة ورّام، همان، ج 15، ص 354، باب (استحباب لزوم المنزل غالبا مع الإتیان بحقوق الإخوان لمن یشق علیه اجتناب مفاسد العشرة)؛ بحار الأنوار، همان، ج 75، ص 225، باب 23 (مواعظ الصادق جعفر بن محمد و وصایاه و حکمه).
(7). تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، تمیمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، محقق / مصحح: درایتى، مصطفى، دفتر تبلیغات، قم، 1366 ش، چاپ اول، ص 319.
(8). عیون الحکم و المواعظ، همان، ص 456، الفصل الأول بالمیم المفتوحة بلفظ من؛ غرر الحکم و درر الکلم، همان، ص 506 و 599.
(9). قرآن کریم، سوره مریم، آیه 48 و 49.
منبع: اخلاق در قرآن، مکارم شیرازى، ناصر، تهیه و تنظیم: جمعى از فضلاء، مدرسة الامام على بن ابى طالب(علیه السلام)، قم، 1377 ش، چاپ اول، ج 3، ص 457.