احساس حقارت در برخی از دوران های زندگی مشخص تر است.
چکیده: انسان در دوره هایی از زندگی اش حساس تر می شود و احساس حقارت و خود کم بینی در او نمایان تر می شود که این یک امر طبیعی است. ما را همراهی کنید تا بدانید انسان در کدام دوره از زندگی خود دچار این احساس می شود.
تعداد کلمات 681 / تخمین زمان مطالعه 3 دقیقه
تعداد کلمات 681 / تخمین زمان مطالعه 3 دقیقه
احساس حقارت در انسان
پس از گذشت دوران کودکی ممکن است در هر مرحلهای از مراحل زندگی، احساس حقارت ظهور و بروز داشته باشد. لکن به طور مشخص میتوان انگشت روی دو مرحله و دو دوره از زندگی گذاشت که ظهور و بروز عقده حقارت و احساس کمتری، مشخصتر و بارزتر است؛ یکی دوران بلوغ و دیگری دوران پیری است.
یک: دوران بلوغ
بلوغ را میتوان یکی از مهمترین دورههای زندگی دانست که از نظر فیزیولوژیکی، فیزیکی و روانی تحولات بسیار عمیقی در فرد ایجاد میکند و باعث میشود که نظم جسمانی و روانی نوجوان به هم بخورد. نوجوان در این دوره از نظر جسمانی درحال رشد و از لحاظ عاطفی نارس و از نظر تجربه محدود و از لحاظ فرهنگی اجتماعی، بسیار شکننده و تحتتأثیر است. بلوغ، یک دوران بیسروسامان است. به عبارت دیگر هنگامی از زندگی است که شخص غالباً دست خوش کشمکشهای گوناگون است. از نظر بهداشت روانی، شناخت این تحولات به ویژه در آن قسمتها که تغییرات چشمگیر در رفتار و کردار نوجوان آشکار میگردد بسیار پراهمیت و سرنوشتساز است.
جوانان نوخاسته و تازه بالغ، از دو سو خود را ضعیف میبینند و در خویشتن احساس حقارت میکنند: یکی از خاطرات ناتوانی ایام گذشته و دیگر از تزلزل و اضطراب نسبت به آینده.
نوجوانی که تازه دوران کودکی را پشت سر گذاشته و به منزل شباب و جوانی قدم نهاده، تشنه قدرت و نیرومندی است؛ زیرا هنوز ضعف ایام طفولیت را از یاد نبرده است. به خاطر دارد که تا دیروز طفلی بوده و از خود استقلال و شخصیتی نداشته است و اینک که جوان و نیرومند شده از خاطره ضعف و رنجآور دوران کودکی متأثر و در خود احساس حقارت میکند و میخواهد این نقیصه هرچه زودتر جبران شود تا بتواند مستقل اظهار وجود نماید و توانایی خود را به دیگران بقبولاند.
آدلر تشخصطلبی را واکنشی در برابر احساس حقارت واقعی یا خیالی یا جبران آن میداند. او میگوید: نوعی حقارت و کهتری دامنگیر همه است و آن این که، همه روزی بچه بودند و در کودک حس حقارت، بر سه تجربه متقارن مبتنی است: نخست احساس ناتوانی؛ دوم احساس ضعیفتر بودن از بزرگسالان؛ سوم احساس وابستگی به بزرگسالان. هر کودکی میخواهد آدم بزرگی باشد و در راه برتری میکوشد تا بر احساس کم و کاستی خود فایق آید.
برای جوانان زمان بلوغ، زمان پرواز از آشیانههاست؛ زمانی است که میتوانند تنها و آزاد به سوی انجمنها و مجامع جوانان بگریزند. درحالی که هنوز از جدایی و تنهایی وحشت دارند، همین تفاوت بین خواستهها و قدرت برآورد آنها سبب میشود که جوانان غالباً رفتاری زننده و ناموزون پیدا کنند. به هرحال دوران بلوغ، یکی از دوران پرتلاطم و دوران بروز احساس حقارت است.
جوانان نوخاسته و تازه بالغ، از دو سو خود را ضعیف میبینند و در خویشتن احساس حقارت میکنند: یکی از خاطرات ناتوانی ایام گذشته و دیگر از تزلزل و اضطراب نسبت به آینده.
نوجوانی که تازه دوران کودکی را پشت سر گذاشته و به منزل شباب و جوانی قدم نهاده، تشنه قدرت و نیرومندی است؛ زیرا هنوز ضعف ایام طفولیت را از یاد نبرده است. به خاطر دارد که تا دیروز طفلی بوده و از خود استقلال و شخصیتی نداشته است و اینک که جوان و نیرومند شده از خاطره ضعف و رنجآور دوران کودکی متأثر و در خود احساس حقارت میکند و میخواهد این نقیصه هرچه زودتر جبران شود تا بتواند مستقل اظهار وجود نماید و توانایی خود را به دیگران بقبولاند.
آدلر تشخصطلبی را واکنشی در برابر احساس حقارت واقعی یا خیالی یا جبران آن میداند. او میگوید: نوعی حقارت و کهتری دامنگیر همه است و آن این که، همه روزی بچه بودند و در کودک حس حقارت، بر سه تجربه متقارن مبتنی است: نخست احساس ناتوانی؛ دوم احساس ضعیفتر بودن از بزرگسالان؛ سوم احساس وابستگی به بزرگسالان. هر کودکی میخواهد آدم بزرگی باشد و در راه برتری میکوشد تا بر احساس کم و کاستی خود فایق آید.
برای جوانان زمان بلوغ، زمان پرواز از آشیانههاست؛ زمانی است که میتوانند تنها و آزاد به سوی انجمنها و مجامع جوانان بگریزند. درحالی که هنوز از جدایی و تنهایی وحشت دارند، همین تفاوت بین خواستهها و قدرت برآورد آنها سبب میشود که جوانان غالباً رفتاری زننده و ناموزون پیدا کنند. به هرحال دوران بلوغ، یکی از دوران پرتلاطم و دوران بروز احساس حقارت است.
دو: دوران پیری
کهنسالان بر اثر ناتوانی روزافزون، در خود احساس ضعف و حقارت میکنند و میکوشند از هر راهی که ممکن است، قدرتی به دست آورند و به وسیله آن، حقارت خویش را جبران نمایند. اینان به خاطر دارند که دیروز قوی و توانا بودند و اینک فرسوده و ناتوان شدهاند، اعصاب پولادینشان لرزان گردیده و قوای بدنشان به سستی گراییده است، چشمشان کم فروغ و گوششان ضعیف و اندامشان سست شده و قدرت فعالیت و تحرک را از دست دادهاند.
تا دیروز خود حامی دیگران بودند؛ ولی امروز مانند کودکان به حمایت و دستگیری دیگران نیاز دارند. ناتوانی و عجز ایام پیری، یک ضعف تخیلی و حقارت موهوم نیست که با تجزیه و تحلیل روانی بتوان آن را برطرف نمود، بلکه یک ضعف واقعی و حقیقی است که دامنگیر کهنسالان میشود، دردی که در تمام قوای آنها اثر نامطلوب میگذارد.
منبع: کتاب «غلبه بر احساس حقارت»
نویسنده: زهرا طلائیان زیرک، فروغ طلاییان زیرک
تا دیروز خود حامی دیگران بودند؛ ولی امروز مانند کودکان به حمایت و دستگیری دیگران نیاز دارند. ناتوانی و عجز ایام پیری، یک ضعف تخیلی و حقارت موهوم نیست که با تجزیه و تحلیل روانی بتوان آن را برطرف نمود، بلکه یک ضعف واقعی و حقیقی است که دامنگیر کهنسالان میشود، دردی که در تمام قوای آنها اثر نامطلوب میگذارد.
منبع: کتاب «غلبه بر احساس حقارت»
نویسنده: زهرا طلائیان زیرک، فروغ طلاییان زیرک
بیشتر بخوانید :
ایجاد احساس حقارت خیلی خطرناک است
درمان حقارت کودکان
احساس حقارت
راههای درمان احساس حقارت در کودک