از جمله عوامل موضوع منظور، می توان به دسیسه های دشمنان امت اسلامی، فتنه انگیزی حکومت ها و منافع تنگ نظرانه آنها، جهل و تعصب، افراط گرایی، جدایی دین از اخلاق، قشری و سطحی سازی دین و شریعت، جدا سازی علم و دین از یکدیگر، فاصله گرفتن از اسلام ناب و احکام عقلی و منطقی و گرفتار آمدن در فتنه های ناسیونالیستی و... اشاره نمود که به تناسب به برخی از آنها خواهیم پرداخت، اما به نظر می رسد که می توان عمده عوامل را در دو مقوله فاعلی و قابلی دسته بندی نمود که در این مقاله، به مقوله فاعلی پرداخته و البته ناگفته پیداست تا زمینه های جهل و دگم و عدم بصیرت وجود نداشته باشد، عوامل فاعلی، کم اثر خواهند بود. لذا عوامل فاعلی ابتدا چنین زمینه هایی را فراهم و آنگاه بگونه فعال، اثر گذاری می نمایند.
دسیسه های دشمنان امت اسلامی و فتنه انگیزی حکومت ها و منافع تنگ نظرانه آنها با توضیح مبسوطی که خواهیم داشت، اساسی ترین و مؤثرترین عامل فاعلی بوده و دیگر عوامل فاعلی، از ابزارهای بکار گرفته شده توسط این عامل اصلی است؛ زیرا بررسی تشکیل و شکل گیری دو فرقه آسیب زننده بهائیت و وهابیت در اسلام و به نام اسلام، نشانگر او دسیسه های دائمی دشمنان دین و برنامه ریزی های عمیق جهان سلطه است. وثانیة مقوله هایی چون " جهانی سازی" که علیرغم مخالفت ها و اراده جهانی ملتها باقوت در ابعاد مختلف فرهنگی، سیاسی و اقتصادی با همه تلاش، ترویج می شود، با انگیزه ها و منطق نظری خاص سلطه و براساس دو تئوری "ایجاد ذائقه واحد جهانی با تز جهان وطنی" و "تفرقه انداز و حکومت کن" صورت می پذیرد !
دکتر نجیب غزاوی می گوید: جهانی سازی امپراطوری است که می رود تا با تکیه بر زور، اصول، نظم و روش های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، خود را بر دیگران تحمیل کند همچنانیکه امپراطوری های عصر اخیر عمل کرده اند مانند: امپراطوری بریتانیا در مستعمرات خود، امپراطوری فرانسه در مستعمرات خود و امپراطوری کمونیزم که در پایان جنگ دوم جهانی رفت تا هنجارها و الگوهای قالبی خود را بر جهان حاکم کند. و نیز دیگر امپراطوری های دیگر.(1)
دکتر مصطفی محمود نیز، جهانی سازی را اصطلاحی میداند که می رود وطن را از وطنیت آن، و از وابستگی دینی، اجتماعی و سیاسی آن تهی سازد به طوری که تمام امکانات و اختیارات آن در خدمت قدرت های بزرگ باشد و بس.(2)
جالب اینجاست برخی از مدافعان و نظریه پردازان تئوری جهانی سازی، صراحتا "Globalization" را مساوی "Westernization" می گیرند از جمله "موریس گودلیر" در کتاب "ابعاد فرهنگی تغییرات جهانی" که دیدگاهی مثبت به غرب و جهانی سازی از خود نشان می دهد و این دو واژه را کاملا جای یکدیگر به کار برده می گوید: من معتقدم دیدگاه جهانی روند تاریخی توسعه غربی و غربی سازی جهان، چهارچوبی را فراهم می نماید که در آن انسان شناسی اجتماعی قابل رشد و گسترش باشد... و روشن است که کدامین انسان مورد نظر استکبار است.
وی سپس به سه مشخصه مهم نظام غربی اشاره کرده و ایدئولوژی حقوق بشر، اقتصاد بازار به شکل کاپیتالیستی و دموکراسی را، جوهره نظام غرب میداند که در جهانی سازی در کشورهای دیگر نیز پیاده می شود.
دکتر کارل هینز کهی به صراحت و با جسارت غیر علمی در مقاله خود با نام "آن روی سکه جهانی شدن" می گوید: بهتر است به جای جهانی سازی، آمریکا سازی یا غربی سازی سخن بگوییم؛ زیرا این الگوهای اقتصادی و سیاسی از نوع غربی و کاپیتالیستی است که پس از فرو پاشی کمونیسم با سرعت هرچه تمام تر جهان را در می نوردد.(3)
جهانی سازی در ابعاد مختلف فرهنگی
با اشاره به این که جهانی سازی در ابعاد مختلف فرهنگی، سیاسی و اقتصادی در حال وقوع می باشد و با توجه به این که فرهنگ یکی از مهمترین مقولات در امر توسعه جوامع بشری محسوب می شود؛ چرا که سنگ بنای هویت فردی و اجتماعی و پیوستگی قومی را می نهد، طریقه مصرف و پس انداز را مشخص می کند، رفتار سیاسی را در بر می گیرد و مهمتر از همه ارزش هایی را که شکل دهنده رفتار جمعی هستند در بر می گیرد، مناسب است فرهنگ جهانی را مورد توجه قرار دهم.فرهنگ جهانی، گرایش به تنزیه و تصفیه ارزش ها و استانداردها و رساندن آن به یک سطح عام دارد به گونه ای که سطوح بی شماری از تفاوت های فرهنگی را در خود جای دهد. آنچه را که فرهنگ جهانی منظور دارد، این است که مردم را تک تک از داخل فرهنگ های خودشان بیرون بکشد، از عمق به سطح بیاورد و در نهایت در چیزی به نام فرهنگ جهانی آن را شکل دهد.(4)
یکی دیگر از ابعاد جهانی سازی فرهنگ، تبدیل انسان های سراسر گیتی به یک انسان مصرفی که در آن فرهنگ، رابطه عقل و چشم کاملا از هم گسسته است. هر آنچه را که به معرض چشم ظاهریش بنهند، می پذیرد و طلب می نماید و آنچه را که از او بخواهند، عمل می کند. در مجموع می توان گفت در بعد فرهنگی، یک فرهنگ جهانی با معیارهای واحد برای ارزش گذاری اخلاقی ارائه می شود.
در اینکه: آیا جهانی سازی فرهنگ امری ممکن است؟ جان استریت می گوید: «اولین چالش در مفهوم فرهنگ جهانی این است که اصلا چنین فرهنگی وجود ندارد »(5) اما آیا اساسا ترویج همگرایی، امری مطلوب است؟ بلوم( Bloom). در نقد یکپارچه سازی فرهنگ و اندیشه جهان وطنی، کاملا آن را مردود می داند."(6)
علاوه بر این انتقادها، باید متذکر این مطلب نیز بشویم که خود فرهنگ غربی، با تضعیف دولت - ملت و ترویج همگرایی جهانی، به نوعی بی هویتی دچار شده است، آنگونه که خود اندیشمندان غربی نیز به آن اذعان دارند. از جمله در کتاب «هرج و مرج جهانی در هزاره سوم» آمده: «مهمترین عامل تهدید کننده تمدن غربی، فقدان هویت و همبستگی اجتماعی است که در اثر تضعیف دولت- ملت به دنبال ایجاد اقتصاد جهانی و فرهنگ جهانی رخ داده است».(7)
از سوی دیگر علیرغم شعار «همگرایی فرهنگی» و «ایجاد فرصت برای همه» با شکاف دهشتناک و تمایزگذاری فاحش میان فرهنگها و سعی در زدودن و حذف برخی از آنها مواجه هستیم. برای مثال در ایالات متحده آمریکا، سیاهپوستان بیشتر طرد می شوند و نابرابری های طبقاتی به طرز شگفت آوری رو به افزایش است.(8)
واقعیت آن است که در پس پرده یکپارچه نمودن فرهنگی، له نمودن، از بین بردن و سرکوب کردن خواست های سالم فرهنگی و ابداع فرقه های ضاله و مورد نظر برای ایجاد تنش و نزاع در راستای تضعیف مذاهب اصیل و ادیان الهی و محو نهایی آنهاست. یکی از نویسندگان فرانسوی درباره نظام سرمایه داری آمریکا می گوید: « هر اندازه که این نظام مبتنی بر سرمایه داری بی مهار، با ابزار جهانی سازی گسترش یابد، به موازات آن شورش ها، جنگهای نژادی، قبیله ای و دینی نیز برای جستجوی یافتن هویت قومی و حقیقی در آینده، گسترش خواهد یافت و به هر اندازه که انفجار اطلاعات و دستگاههای رسانه ای تلویزیونی و ماهواره ای، انکشاف پیدا کند به همان اندازه، بر دست و پای گروههای بیشتری از بشر زنجیر بردگی افکنده خواهد شد و هر اندازه که سطح زندگی مادی بالا رود، به همان اندازه وسایل کشتار جمعی، جرائم بربریت و بردگی نیز افزایش خواهد یافت. (9)
البته باید توجه داشت که ناخواسته، نمادهای جهان وطنی وهمگونی فرهنگی، روز به روز در سراسر جهان رو به گسترش هستند؛ زیرا استفاده از فرهنگ فناوری و تکنولوژی غرب، به نوعی نوشیدن و سیراب شدن از فرهنگ غربی است. به گفته مارشال مک لوهان زمانی که وسیله بیاید، پیام هم با آن خواهد آمد.
دکتر کارل وینز کهی در مقاله خود با نام «آن روی سکه جهانی سازی» می گوید: «نباید تصور کنید که جهانی سازی صرفا به گسترش جهانی تصورات و ایده های غربی منجر شده است. استعمارگران غربی ابتدا با استفاده از سه گروه از کالاهای تولید شده در کشورهای خود، بازار مستعمره ها را تسخیر و زمینه را برای جهانی سازی فراهم کرده اند، تسلیحات نظامی، محصولات نساجی و لوازم تفریح و سرگرمی و لذت جویی...»(10)
گسترش روز افزون نمادهای فرهنگی غربی
گفتنی است که هر چند در مشرق زمین شاهد گسترش روز افزون نمادهای فرهنگی غربی هستیم، اما از آن سو نیز باید گفت مشرق زمین نیز تا حدی هویت خود را یافته و برخی- جنبش های فکری - سیاسی احیاگرانه، همچون انقلاب اسلامی ایران و مقاومت های جانانه فلسطینیان اگر توطئه های مغرب زمین با ایجاد فتنه های فرقه ای و قومی، فرصت عرض اندام بدهد - به عنوان سدی از نفوذ جهانی سازی فرهنگ جلوگیری می کنند.دکتر کارل هینز کهی در این زمینه می گوید: «واقعیت آن است که مشرق زمین خود را کشف کرده است. اسلام در پوشش فرهنگ شرق خود را به عنوان آخرین پایگاه مقاومت در برابر غربی سازی معرفی می کند».(11)
به نظر کورتن(korten) برای ساختن یک جامعه سالم باید مجددا به معنویت رو آورد، همان کمبودی که غرب با آن روبروست: «ما باید خود را از توهم دنیای پول رها کنیم، مفهوم معنویت را در حیاتمان مجددا زنده کنیم ...»(12) ملاحظه می شود که غرب بی معنویت، به صورت فعال معنویت زدائی از دنیای اسلام را بخصوص مورد نظر دارد و از طریق خلق فرقه های گمراه، جهان را از اسلام اصیل، منحرف می سازد.
روشن است که جهانی سازی برابر است با پیاده کردن این نظام با همه ابعاد و سطوحش در سراسر جهان و با توجه به اهداف جامعه غرب، جز این نیست که شعار جهان وطنی به عنوان ابزاری است در دست قدرت های جهانی برای هدایت همه ساکنان زمین برای یکپارچه و همگرا کردن به سمت مادی گرایی، سکولار شدن، قشری گرائی و دوری از معنویت. در این میان مشخص است که بازنده اصلی، کشورهای مشرق زمین و در حال رشد هستند که از سویی هویت و اصالت ملی و دینی خود را از دست داده اند و از سوی دیگر به وجوه مثبت جامعه غربی نیز دست نیافته اند. چرا که پیچیدن نسخه های جهانی و تحمیل راهبردهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی یکسان برای همه ملتها بدون در نظر گرفتن زمینه ها و بسترها، اشتباهی فاحش است. به گفته هایک(Hayek): «برنامه ریزی در یک مقیاس جهانی، جز حکومت عریان قدرت نیست و در واقع گروهی کوچک، برنامه های خود را بر سایر ملاکها و اصول، تحمیل کرده و آن را مناسب برای همه می پندارند».(13)
ماهاتیر محمد صدر اعظم وقت مالزی در باره آثار سوء جهانی سازی می گوید: «عالم در نماد جهانی سازی خود هرگز از عدل و مساواتی افزون تر برخوردار نخواهد بود، بلکه بیشتر زیر بار اطاعت از دول نیرومند و مسلط قرار خواهد گرفت و چنان که دوران جنگ سرد به مرگ بسیاری از مردم جهان انجامید، ممکن است جهانی سازی نیز همین کار را انجام دهد و حتی بیشتر از آن. در عالمی که زیر سلطه نظم کذایی قرار دارد، دول غنی سلطه گر به زودی خواهند توانست اراده خود را بر دیگران به گونه ای تحمیل نمایند که از دوران مستعمره بودن آنها از سوی این کشورهای ثروتمند نیز فلاکت بارتر است».(14) وی به صراحت، جهانی سازی را امکانی برای قدرت های غربی جهت تثبیت سلطه خود بر جهان و جهانیان می داند. (15) با توضیح مبسوط در خصوص اغراض و انگیزه های استکبار در خصوص جهانی سازی و یا غربی سازی، ایجاد و تشکیل فرقه بهائیت که مستقیم زاده چنین بستری است بیان و تحلیل می گردد.
بهائیت یا فرقه خرد سوز
هرمان رومر متکلم روحانی پروتستان بین سالهای ۱۸۹۸ تا ۱۹۰۲ در دانشکده الهیات دانشگاه های توبینگن و هال به تحصیل پرداخت و پس از پایان تحصیلات در کسوت استاد الهیات در شهر باسلر به فعالیت های دین پژوهی مشغول شد، وی می نویسد: در سال ۱۹۰۷ شاهد تأسیس انجمن بهائیان اشوتگارت بودم و همواره نیاز به یک پزوهش عملی جهت پاسخگوئی به تبلیغات بهائیت در آلمان را احساس می کردم به این منظور رومر کتاب خود تحت عنوان "بابیت و بهائیت، پژوهشی در تاریخ مذاهب اسلامی" را تألیف کرد. وی در سال ۱۹۰۸ مقاله ای در نقد بهائیت نگاشت و در سال ۱۹۱۰ به دنبال تحقیقاتی در خصوص تاریخ تبلیغات مذهبی در آلمان، مقاله ای تحت عنوان "تبلیغات مذاهب آسیایی در مغرب زمین" را به رشته تحریر در آورد. وی در سال ۱۹۱۲ نیز کتابی تحت عنوان "بابیت و بهائیت، آخرین فرقه منشعب از اسلام"Die babi Behai, the latest Mohammedan sect" را نگاشت. از جمله منابع تحقیقات کتاب رومر، آثار گوبینو، براون، گویارد، نولدکه، هوارت، اوئن هایم، گولد زیهر، نیکولا، نیکلسون، کبلر، کرمر، ریشتر، اولدنبرگ، زیبولند، اشراینر، زیلر و گزارش میسیونرهای مذهبی از ایران است، اما آثار رومر، اولین آثار عمده در موضوع بابیه و بهائیت است که در آلمان منتشر می شد.هرمان رومر در فصل اول از کتاب چهار فصلی خود، موضوعاتی چون پایه گذاری بابیت در شیخیه، توصیف مقام باب به عنوان شیعه کامل در آراء شیخیه، بررسی تاریخی تمایلات صوفی مآبانه در بابه، رخنه تعالیم کابالیستی در بابیه، بررسی نگرش بابیه در مورد پیامبری، کاربرد تأویل در آثار بابیه و عنصر سیاسی را مطرح می کند. فصل سوم کتاب نیز به نحوه شکل گیری کتاب اقدس، حقوق جزاء در بهائیت، بررسی آثار حسینعلی نوری در عگا، شکل گیری و تحولات این فرقه در ایران و ارتباطات بهائیان با خارجیان اختصاص دارد. وی در فصل چهارم کتاب، به رهبری عبد البهاء تا سال ۱۹۰۸ می پردازد و مباحث سیاسی - تاریخی بهائیت را به خوبی تشریح می کند.
نویسنده در ضمیمه اول کتاب با تأکید بر ظهور سیاسی این فرقه، به بررسی قرابت معنائی میان فرق و مذاهب می پردازد و تأکید اصلی را بر نزدیکی میان فرقه بکتاشی و بابیه و بهائیت قرار می دهد. رومر در اثر خود، به گرایشات شبه عرفانی و صوفی مابانه بهائیت اشاره کرده و معتقد است که بهائیت علفی است که در باتلاق جهان صوفی گری رشد و نمو کرده است. او معتقد است که بهائیان با تمایلات و گرایش های صوفی مآبانه از عبدالبهاء، بتی ساخته اند که در الباسی امروزی نمایان شده است.
رومر، بابیه و بهائیت را گنوسی، ثنویت گرا و دارای ساختاری فرقه ای و خرد ستیز می داند که از علوم رمزی و تدویلی اسماعیلی، حروفی، کابالا و دراویش بکتاشی متأثر است.
رومر در بررسی های خود، سفر تبلیغاتی عبد البهاء به آمریکا را صوفی گری آخرالزمانی - آپوکالیپتیک- معرفی می کند ... و معتقد است که بهائیت در فرانسه، خاستگاه یهودی دارد بطوری که دریفوس یهودی، نقش بسیار مهمی را در سفر عبدالبها به پاریس ایفا کرد و تشکیلات جهانی آلیانس - اسرائیلیت، به واسطه کمک های همه جانبه خود به یهودیان در شرق، تبدیل به پلی برای نفوذ بهائیت به فرانسه شد. رومر به علاوه تأکید داشت که یهودیان ایرانی در داخل ایران، برای به چالش کشیدن اسلام، فرقه بهائیت را متحد خود یافته و هم پیمان خویش تلقی می کردند.
از دیدگاه هرمان رومر، در جریان انقلاب مشروطیت ایران، بهائیت با شعار جهان وطنی آرمان گرایانه و غیر واقعی خود، به علائق ملی و منافع ایرانیان خیانت کردند. در این ارتباط، رومر اشاره می کند که "عباس افندی، عملا بر ضد نهضت مردم سالاری ایرانیان دسیسه کرد و با دیپلمات های روسی و انگلیسی سازش و تفاهم داشت" بگونه ای که به بهائیان شهرهای تهران و تبریز، به شدت توصیه کرده بود که از محمد علیشاه جانبداری کنند و به علاوه آنها را از شرکت در نهضت مشروطیت ایران نیز باز می داشت. رومر همچنین تأکید می کند که با پیروزی انقلاب مشروطه، نادرستی ادعای عباس افندی که برای محمد علی شاه، حکومتی طولانی و خوشایند را پیشگوئی کرده بود، بر همگان روشن شد. رومر با یادآوری فشارهای وارده از سوی روسیه و انگلستان به ایران و اتحاد آن دو قدرت در تقسیم خاک آن به دو حوزه نفوذ در ۱۹۰۷ بیان می دارد که روابط عبدالبهاء در عگا با ارتش های خارجی و کارگزاران آنها در ایران، چیزی جز یک خیانت بزرگ به کشور ایران نبوده است. در ضمیمه پاورقی، به یک نمونه جدید از اهانت این فرقه به اسلام در آتن، اشاره می شود.
وهابیت یا سلفیه ؟ کدامین واژه صحیح است
در مقدمه سخن، این توضیح لازم به نظر می رسد که کتاب آسمانی مسلمانان - قرآن - و قول و فعل پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) اولین و اصلی ترین خاستگاه آغاز مباحثات و مجادلات کلامی در عالم اسلام بوده اند. از همان صدر اسلام و دقیقا پس از وفات پیامبر، تفسیرهای گوناگون از کلام خداوند و احادیث پیامبر، آغاز و هر گروه و فرقه ای خود را نزدیک به اسلام ناب و سیراب از سرچشمه زلال وحی می شمرد. رویدادهای اجتماعی و سیاسی درون تاریخ اسلام، خطرات احتمالی از سوی ادیان و مذاهب دیگر و شبهات مطرح شده، دعوت به تفکر و تعقل در آیات از جمله عوامل پدید آمدن این حادثه بوده اند. شاید بتوان گفت نخستین عالمانی که برداشت خود را از آیات عرضه می کردند، در صدد راه اندازی علم خاصی به نام کلام نبودند بلکه تنها دفاع از اصل دین و سنت پیامبر، آنان را بر آن می داشت تا در مقام پاسخگویی به شبهات و تردیدهای مطرح شده برآیند. هرچند که همان فعالیت های نخستین، در طی تاریخ گستره عظیمی از عقاید و معارف را بوجود آورده است که به نام علم کلام اسلامی جایگاه عظیمی را در میدان اندیشه ها یافته است.تا آنجا که این اختلافات فکری و عقیدتی در صحنه نظری آشکار می شدند، نه تنها مانعی بر سر راه پیشرفت و تکامل اسلام نبودند، که خود عامل بالیدن هر چه بیشتر تفکر اسلامی می گشتند. اما متأسفانه، شاهد آن هستیم که از همان ابتدا تاکنون برخی از این اعتقادات، تنها وجهه سیاسی به خود گرفته و عامل دامن زدن به اختلافات و خونریزی های گسترده ای میان مسلمانان می شدند و عاملان و حاکمان سیاسی برای پیشبرد مقاصد خود به ترویج یاحتی پایه گذاری مکتبی روی می آوردند. در واقع بدون آنکه حقانیت، انصاف، صداقت و روشمندی علمی پشتوانه اعتقادات قرار گیرد، تنها اغراض سیاسی و کینه ورزی ها، گرداننده اصلی ماجرا بوده است.
وهابیت، از فرق نسبت نوپای اسلامی می باشد. این مسلک که در بطن سرزمین اسلام یعنی در عربستان رشد یافته، به دلیل پشتوانه قوی سیاسی و اقتصادی، در حال گسترش به دیگر نقاط بلاد اسلام می باشد. از آنجا که پیروان این فرقه تنها خود را بر حق دانسته و پیروان مذاهب دیگر اسلامی را کافر و مشرک و خارج از حوزه اسلام می شمرند، در حوزه این مقاله، اهمیت مطالعه و تدقیق در نحوه تشکیل و اصول فکری این مکتب آشکار می گردد.
فرقه وهابیت بر اساس یک هدف ظاهری و یک هدف باطنی تشکیل شده است. هدف ظاهری وهابیت عبارت است از اخلاص در توحید و جنگ با شرک و بت پرستی، ولی واقعیت جنبش وهابیت، چه از جهت فکری و چه عملی، این هدف را تأیید نمی کند. هدف باطنی و پنهان آنها کشتار مسلمانان و افروختن آتش فتنه و جنگ در بین آنان، در جهت خدمت به فراماسونری و امپریالیسم جهانی است و این اصل، محور تمام تلاشهای وهابیت از زمان ظهور تا به امروز است و آن هدف ظاهری را فقط برای اغوا و گمراه کردن ساده لوحان و عوام الناس قرار داده اند.
شکی نیست که شعار اخلاص در توحید و مبارزه با شرک، شعار بسیار جذابی است که پیروان وهابیت با شور و هیجان تمام از آن سخن می گویند ولیکن آن بیچارگان خبر ندارند که این شعار تنها دستاویزی برای رسیدن به آن اهداف پنهانی است که استعمار غرب برای تحققش این فرقه را به وجود آورده است.
محققان تاریخ وهابیت ثابت کرده اند که این فرقه در اصل به دستور مستقیم وزارت بریتانیا ایجاد شد، به عنوان مثال به کتابهایی چون "پایه های استعمار" از خیری حماد و تاریخ نجد" از سنت جان ویلبی یا عبد الله ویلبی و "خاطرات حاییم وایزمن" اولین نخست وزیر رژیم صهیونیستی و نیز "خاطرات مستر همفر" و ... می توان مراجعه نمود.
«وهابیت عملا مصمم شده که نقش خود را در زشت جلوه دادن چهره اسلام به عنوان یک دین خونریز به خوبی بازی کند»... آغاز دعوت وهابیت در دیار نجد به قرن ۱۲ هق(۱۸ م) بر می گردد. باید دانست که محمد بن عبدالوهاب مبتکر و بوجود آورنده عقاید وهابیان بیست، بلکه قرنها قبل از او، این عقاید یا قسمتی از آنها به صورت های گوناگونی اظهار شده (خصوصا در آرای ابن تیمیه و شاگردش ابن قیم جوزی)، اما به صورت فرقه یا مذهب تازه ای در نیامده و طرفداران زیادی پیدا نکرده بود.
وهابیت نیز نامی است که مخالفان این حرکت در همان زمان حیات محمد بن عبدالوهاب روی آن گذاشته اند، اما پیروان این مکتب خود را «موحدین» یا «سلفیه» یعنی پیروان سلف صحابه و تابعین) می خوانند ولی چنانچه استاد سبحانی در کتاب "الملل والنحل" خویش آورده اند: اگر سلفیه را یک مذهب و مسلک هم بدانیم آن عبارت است از عدم تخطی از روش سلف صالح در طی هفت قرن، لکن آراء و افکار این گروه، دقیقا در طرف خلاف آراء و افکار سلف صالح است..
ماهیت وهابیون
با توجه به ماهیت وهابیون، اکثریت قاطع مسلمانان جهان از دایره اسلام خارج و جان و مال و ناموس آنان مباح است. این فرقه به علاوه در محیط قدرت حکومت خود، آزادی فکر را که از ارکان اجتماعی آیین مقدس اسلام است، از بین برده و با شعار «اما الوهابیة و إما السیف، یا وهابیت یا شمشیر»، مسلک خود را به صورت یک اعتقاد اجباری در آورده و به نام مذهب و به عنوان اصلاحات، برادرکشی و جمود فکری را در جامعه اسلامی ترویج کرده اند و از این راه کمکی بس ارزنده به پیشرفت هدفهای استعمار غربی تقدیم داشتند.علمای وهابی بسیاری از کتب اسلامی را سوزاندند. از جمله می توان به دستوری که قاضی سلیمان بن عبید در محکمه ظهران در سال ۱۹۵۵م نسبت به سوزاندن کتاب فقهی دعائم الاسلام» و نیز «ابوالشهداء» و بسیاری کتب دیگر داد، اشاره کرد.
«اما علاوه بر این اقدامات، آنان به تحریف آیات، روایات و تاریخ نیز دست زدند. محمدبن عبدالوهاب تأکید بسیار داشت که اطاعت حکام واجب است حتی اگر آنان ظالم باشند، در حالی که اوامر حکام تا زمانی که با قواعد دین تضاد و مخالفتی نداشته باشد، باید اطاعت شوند و علماء، قیم و مسؤول شرح و تفسیر آن قواعد هستند . اما شیخ صبر در برابر ظلم حکام را توصیه می نمود و از قیام مسلحانه علیه حکومت نهی می کرد...». (16)
وهابیون در مورد مساله اطاعت از هر حاکمی - خواه ظالم یا عادل - به احادیث و عمل برخی صحابه استناد می کنند. از جمله آنکه: «الجهاد واجب علیکم مع کل امیر برا کان أو فاجرا». حال آنکه این تفکر مخالف قرآن است و آیات بسیاری تبعیت از ظالمین را معصیت می داند و از آن نهی می کند. از جمله آیه « ... ولا تعاونوا على الاثم و العدوان ...» (17) و در احادیث نیز، از اطاعت مخلوق گناهکار نهی شده است: «لاطاعة لمخلوق فی معصیة الخالق».(18)
علاوه بر همه این مطالب، حملات وهابیون به بلاد مسلمین، ویران کردن شهرهای شیعه نشین چون نجف اشرف و کربلا، کشتار مسلمانان، ویران کردن آثار تاریخی و اسلامی، ویران کردن مقابر و مشاهد، از بین بردن آثار مربوط به شخص پیامبر، همگی از جمله جنایات انجام شده توسط وهابیون می باشد. تاریخ کشته شدگان کربلا را در یک حمله، ۱۵۰۰۰۰ تن ذکر کرده اند و بعد از این واقعه کربلا به صورتی در آمد که شعرا برای آن مرثیه می گفتند. این حملات راء بسیاری از مورخان شرق و غرب و حتی مورخان سعودی نوشته اند.
وهابیان در آغاز پیدایش خود هزاران تن از مسلمانان شیعه و سنی را کشتند و در زمان حاضر نیز، حسب راهنماییهای گام به گام آمریکا و صهیونیسم، بیشترین توجه خود را به طور خاص بر قتل شیعیان و تکفیر آنها متمرکز کرده اند. از زمان پیروزی انقلاب اسلامی ایران، آتش جنگ بر ضد تشیع افزوده تر شده است و این آتش تا ظهور فرج ادامه خواهد داشت.
باید توجه داشت که الغا و بی اعتبار سازی عنصر عقل و اندیشه و منطق و جایگزین کردن قشری گرایی خشک و جامد از جمله اهداف استکبار است و وهابیون چنین القا می کنند که سلف هر آنچه انجام داده اند را باید انجام دهیم که این مصیبت بزرگی است؛ زیرا اسلام تأکید زیادی بر تفکر و حکمت و منطق و رحمت و احسان نموده نه تقلید از سلف. ولی به بهانه خروج از تقلید از سلف، ریختن خون مسلمانان و بی گناهان که اسلام آن همه تأکید بر آن داشته و آن را اولین اولویت بعد از ایمان به خدا قرار داده، چگونه قابل توجیه است؟ نفی عقل و منطق و فکر نزد وهابیت و به جای آن، تمرکز بر فرهنگ گله و چوپان در بین آنان مهمترین وظیفه ای است که سرویس اطلاعاتی بریتانیا از طریق بعضی از حکام اسلامی و فتواهای مزدوران یهودی صفتشان ترویج می دهند که بر اساس آن باید کر و لال و کور شد و این یعنی استمرار بندگی و خضوع در مقابل دشمنان اسلام و نابودی اسلام از داخل.
متأسفانه کلمه تروریست اسلامی در روزنامه های جهانی بسیار شایع شده، در حالی که صحیح آن این است که بگویند تروریست وهابی، چرا که اسلام هیچ دخلی در کارهایی که آنان انجام می دهند، ندارد، دینی که رحمت برای عالمیان است و برای اتمام مکارم اخلاق آمده است.
وهابیت به عنوان یک جنبش تروریستی با پول های بی حساب برخی از حکام ممالک اسلامی زنده است. اینها فقط فرضیه و ادعا نیست، بلکه حقایق مستند و گزارشهای سازمان ملل متحد و فیلمهای واقعی از سایت یوتیوب است. بخش مهمی از کتاب های منتشر شده به زبانهای عربی، انگلیسی، فارسی و اردو در چاپخانه های برخی از کشورهای اسلامی، اختصاص به رد عقاید مذهب شیعه و دشمنی می آید.
تبلیغ وهابیت در کشورهای اسلامی مسأله ای جدی است. غیر از انحرافات اساسی این فرقه که از آراء و پندارهای پیشوایان سلفی گری (ابن تیمیه و محمدبن عبدالوهاب) نشأت گرفته است، امروز به عنوان ابزاری سیاسی، مذهبی و نظامی در دست استعمارگران و سیاست های شیطانی آمریکا و انگلستان قرار دارد و یکی از عوامل اصلی ایجاد اختلاف و تفرقه بین مسلمانان محسوب می گردد. تفرقه و تشتت در دنیای اسلام، خواست استکبار جهانی به سرکردگی آمریکا می باشد و در اثر همین اختلاف و تشدید آن، دشمنان اسلام و مسلمانان، بیشترین بهره برداری را از ذخایر مادی و معنوی کشورهای اسلامی و از سلطه و نفوذ بر مناطق مسلمان نشین کرده اند. وضعیت کنونی عراق، افغانستان، پاکستان و ... بهترین گواه این سخن است. باشد که این اوضاع تلخ و زجر آور، درس عبرتی برای بیداری مسلمانان و انسجام اسلامیشان باشد. ان شاء الله تعالی. در هر حال وهابت برای آینده جهان اسلام بسیار خطرناک است و شیعه و سنی باید در کنار هم متوجه این غده سرطانی باشند.
فتوای وهابیون ناشی از تأثیرات عناصر اسراییلی
دکتر عصام العماد، شیعه شناس، متخصص در علم رجال و حدیث و تاریخ و فارغ التحصیل دانشگاه های مذاهب عربستان سعودی که خود زمانی پیرو وهابیت بوده و به مذهب تشیع گرویده، معتقد است که فتوای وهابیون ناشی از تأثیرات عناصر اسراییلی در میان آنان و در راستای متوقف کردن حرکت حزب الله لبنان و اخوان المسلمین می باشد. ایشان می افزاید: شیخ محمد سعید رمضان لوطی که از فقهای بزرگ است، گفته بود «حدود ۲۰۰ متفکر اسلامی از سراسر جهان اجتماعی تشکیل دادیم تا مشکلات جهان اسلام را بیابیم و حل کنیم. پس از بحث به این نتیجه رسیدیم که بزرگترین مشکل که دنیای اسلام با آن دست و پنجه نرم می کند حرکت وهابیت است.» اینان مشکلاتی در تمام دنیا اعم از آمریکا و فرانسه، آلمان و چین و تمام جاهایی که در آن نفوذ کرده اند ایجاد نموده اند.هم ایشان از قول دکتر علامه یوسف قرضاوی نقل می کند: در دنیای اسلام کسی اعم از مرده و زنده وجود ندارد مگر اینکه وهابیت کتابی در لعن آن نوشته است چه شیعه باشد چه سنی، چه زیدی و چه...
وی گفت: گمان نمی کنم هیچ مذهبی همانند وهابیت در فضای تکفیری تبلور یافته باشد و متأسفانه این گونه تندروی آنان، ناشی از جهل به معنی تکفیر و خصوصیات آن است.
محمد عبدالوهاب آنچنان در مورد مسلمانان تندرو بود که در کتاب خود نوشته است مشرکین مسلمان از مشرکین دوران پیامبر مانند ابولهب و ابوجهل بدتر وملعون ترند.
به عنوان مثال یک وهابی کتابی در رد سید جمال الدین اسد آبادی به نام "تحذیر الأمم من کلب العجم" نوشته است. یک وهابی دیگر کتابی در رد صاحب «تفسیر المنار» به نام "صواعق من النار على صاحب المنار، هجوم شعله های آتش بر سر صاحب کتاب المنار" نوشته است. دیگری کتابی به نام "الکلب العالی یوسف القرضاوی: ... بزرگ یوسف قرضاوی" نوشته است. عصام العماد گفت: من به یاد دارم زمانی در دانشگاه های عربستان نقد امام علی علیه السلام و حتى عمر بن خطاب به راحتی صورت می گرفت ولی هیچ کس حق نقد شیخ محمد عبدالوهاب را نداشت.
وی ادامه داد: وقتی بزرگان وهابی نتوانستند با قدرت علمی «سید محمد قطب» مقابله کنند، او را متهم کردند به این که علیه ولی امر خود شورش کرده است .
دکتر عصام می افزاید: بنده قبل از شیعه شدنم نزد فردی به نام المدخلی درس می خواندم که نزد این شیخ قریب ۱۰۰ کتاب در لعن و رد بزرگان اسلام اعم از «سید محمد قطب»، «شیخ محمد غزالی»، «آیت الله خویی»، «شیخ محمد عبده» و ... وجود داشت. این در حالی است که ما در میان کتب وهابیون کتابی در رد مارکسیست، بودائیسم، بهائیت و تفکرات اسرائیلی و آمریکایی نمی بینیم. و البته عجیب نیست که تمام نوشته های آنان فقط و فقط علیه مسلمانان است.(19)
در پایان سخن، مجددا به آغاز مقاله باز می گردیم که واژه «Globalization» صرفا یک فرایند تاریخی نبوده، بلکه در اندیشه جهانی سازی غربی، اجبار و تحمیل ایده به منظور استعمار دیگر ملل و فرهنگها ، یک اصل مسلم است که به هر قیمتی باید عملی گردد.
برای مقابله با تبعات فرقه گرایی، کدامین اراده و عواملی رهگشاست؟
پیشنهادها
- حفظ و صیانت از فرهنگ اصیل اسلامی.- مقابله هوشمندانه و مؤثر با تهاجم معارضان اسلام اصیل و ناب.
- تبیین صحیح و ساده مبانی نظری و تئوریک جهان بینی اسلامی.
- هوشمندی و دقت و برنامه ریزی در مقابل وسوسه های وسیع بیگانگان معاند و یا جاهل برای رها سازی احساس مسلمانان و محبوس سازی عقول آنها.
- ممانعت از غلطیدن در دامن خوش بینی و یا بدبینی افراطی نسبت به سیاستهای القایی بیگانگان به اسلام.
- خودباوری و پرورش روح اندیشه طلبی در جوانان عالم اسلام.
- دعوت به تعمیق در احکام اسلامی و پرهیز از قشری گرایی.
- بسط روابط مودت آمیز بین کشورهای اسلامی و مسلمانان و گسترش فرهنگ گفتگو.
- خارج سازی گروه های افراطی از لاک تنیده شده جاهلانه و یا عامدانه.
- پی ریزی مبانی سالم اسلامی در اذهان به خصوص جوانان.
- تبیین صحیح استشهاد و عدم بد فهمی در مسأله و دوگانه عمل نکردن در این قضیه.
- صدور بیانیه ای مشترک توسط علمای شیعه و سنی در مقابل صدور فتاوی تکفیری وهابیون.
- بها دادن به مباحث تقریبی به دلیل عدم اعتقاد وهابیون به مقوله ای به نام «تقریب مذاهب».
- ضرورت پرداختن به رابطه تنگاتنگ رابطه دینداری و اخلاق در اسلام و ایجاد تقید به آن.
- جمع بین دیپلماسی و دین هوشیارانه در جهت خنثی کردن تحریکات آنان.
پینوشتها:
١ - ماهنامه امت، جهانی سازی از دیدگاهی اسلامی، احسان مدنی، شماره 16، صص ۳۲-۳۳.
2 - همان
3 - هفته نامه ترجمان سیاسی، ش۵۲، ص ۵۱.
4 - سید محمد سلطانی فر، تعاملی با جهانی شدن، روزنامه جام جم ، ۹ آذرماه ۱۳۸۰.
5- . 80- 81 The limits of Globalization , Alan Scott , pp
6- Global Anarchy pl5.
7- .Global Anarchy p15 4
8- هفته نامه ترجمان اقتصادی، شماره چهارم، ص 53
9 - ماهنامه امت، شماره 16، ص ۳۲.
10 - هفته نامه ترجمان سیاسی، شماره ۵۲، ص 5۲.
11 - همان
12- Global Anarchy p9
13- همان، ص85
14 - ماهنامه امت ، شماره ۱۹، ص۳۳.
15- هفته نامه ترجمان اقتصادی، ش ۱۰، ص35
16- الدین و الدولة فی المملکة العربیة السعودیة، ایمن الیاسینی، صص ۳۹-۳۷.
17- سوره مائده، آیه ۲.
18- نهج البلاغه، ح 156؛ تحلیلی نو بر عقاید وهابیان، محمد حسین ابراهیمی، صص ۱۸۸ - ۱۹۳.
19- دکتر عصام العماد در گفت و گو با خبرنگار فقه و حقوق خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا).
منبع: مجموعه مقالات «امت اسلامی؛ از تنوع مذهبی تا فرقه گرایی»، نویسنده: اداران دکتر طوبی کرمانی، چاپ اول، ناشر: مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، تهران، 1389ش، صص 436-421