المسیر الجاریه :
تابآوری در برابر بحرانها؛ آموزههای معصومین برای قدرتبخشی به جامعه
خلاقیت و نوآوری در مشکلات و سختی ها
پیام ها و هشدارهای قرآنی: راهکارهای مبارزه با دشمن در زمان جنگ
آشنایی با تعقیبات نماز صبح روز جمعه
آیات پیروزی: تبیین آیات تقویت تابآوری و اعتماد به قدرت مومنان در مواجهه با دشمنان
فراتر از شایعه و ترس: درس قرآن برای تابآوری در برابر واقعیتهای تلخ جنگ
ایران مقاوم: حفظ روحیه همبستگی ملی در مقابل حملات و جنگ روانی دشمن
آیا سالمندی کامیاب بر اساس بهزیستی معنوی، خودپنداره مثبت و امید به زندگی قابل پیش بینی می باشد؟ ( 1 )
مدیریت بهتر حقوق و دستمزد تعمیرکاران با نرم افزار حسابداری تعمیرگاهی
نجات در دل بحران: راهنمای جامع اقدامات شهروندان در جنگ، حملات هوایی و بمبگذاری
آموزش نصب روبیکا روی آیفون
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
سرباز و سه خواهر
شهر خامنه کجاست؟ از پیش شماره این شهر تا مناطق گردشگری و مشاهیر آن
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
پیش شماره شهر های استان گیلان
آموزش نصب و راه اندازی نرم افزار روبیکا
اهل سنت چگونه نماز می خوانند؟
متن کامل سوره یس با خط درشت + صوت و ترجمه
همه چیز درباره فردو

آن يار کز او خانه ما جاي پري بود
سر تا قدمش چون پري از عيب بري بود آن يار کز او خانه ما جاي پري بود
بيچاره ندانست که يارش سفري بود دل گفت فروکش کنم اين شهر به بويش

به کوي ميکده يا رب سحر چه مشغله بود
که جوش شاهد و ساقي و شمع و مشعله بود به کوي ميکده يا رب سحر چه مشغله بود
به ناله دف و ني در خروش و ولوله بود حديث عشق که از حرف و صوت مستغنيست

ديدم به خواب خوش که به دستم پياله بود
تعبير رفت و کار به دولت حواله بود ديدم به خواب خوش که به دستم پياله بود
تدبير ما به دست شراب دوساله بود چهل سال رنج و غصه کشيديم و عاقبت

گوهر مخزن اسرار همان است که بود
حقه مهر بدان مهر و نشان است که بود گوهر مخزن اسرار همان است که بود
لاجرم چشم گهربار همان است که بود عاشقان زمره ارباب امانت باشند

يک دو جامم دي سحرگه اتفاق افتاده بود
و از لب ساقي شرابم در مذاق افتاده بود يک دو جامم دي سحرگه اتفاق افتاده بود
رجعتي ميخواستم ليکن طلاق افتاده بود از سر مستي دگر با شاهد عهد شباب

دوش ميآمد و رخساره برافروخته بود
تا کجا باز دل غمزدهاي سوخته بود دوش ميآمد و رخساره برافروخته بود
جامهاي بود که بر قامت او دوخته بود رسم عاشق کشي و شيوه شهرآشوبي

نقد صوفي نه همه صافي بيغش باشد
نقد صوفي نه همه صافي بيغش باشد اي بسا خرقه که مستوجب آتش باشد
صوفي ما که ز ورد سحري مست شدي شامگاهش نگران باش که سرخوش باشد

من و انکار شراب اين چه حکايت باشد
من و انکار شراب اين چه حکايت باشد غالبا اين قدرم عقل و کفايت باشد
تا به غايت ره ميخانه نميدانستم ور نه مستوري ما تا به چه غايت باشد

هر که را با خط سبزت سر سودا باشد
هر که را با خط سبزت سر سودا باشد پاي از اين دايره بيرون ننهد تا باشد
من چو از خاک لحد لاله صفت برخيزم داغ سوداي توام سر سويدا باشد

به حسن و خلق و وفا کس به يار ما نرسد
به حسن و خلق و وفا کس به يار ما نرسد تو را در اين سخن انکار کار ما نرسد
اگر چه حسن فروشان به جلوه آمدهاند کسي به حسن و ملاحت به يار ما نرسد