المسیر الجاریه :
رمز و راز عدم قیام مسلحانه امام صادق (ع)
بلیط تهران ازمیر؛ چطور ارزان ترین پرواز را رزرو کنیم؟
معماری روابط عادلانه کارگر و کارفرما در اسلام
هوش مصنوعی، همیار کشاورزان در دوران کمآبی
راه های خلاصی از شر لکه روغن وروی دیوار و سرامیک
مذاکره یا تحمیل؟ بررسی عوامل ناکامی مذاکرات ایران و آمریکا از دیدگاه رهبر انقلاب
رزرو هتل داریوش کیش: سفری با اصالت با طعم آسایش بینهایت
یاران باوفا و همراه امام علی علیه السلام
یاران بیوفا و مخالف امام علی علیه السلام
ولادت و دوران امامت حضرت هادی علیه السلام
پیش شماره شهر های استان تهران
نحوه خواندن نماز والدین
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
پیش شماره شهر های استان گیلان
آیا استحمام در زمان آبله مرغان خطرناک است؟
نماز قضا را چگونه بخوانیم؟
طریقه خواندن نماز شکسته و نیت آن
لیست ویژگیهای شخصیتی
زنگ اشغال برای برخی تماس گیرندگان
لیست کاملی از خدایان و الهههای یونانی

دوش از جناب آصف پيک بشارت آمد
دوش از جناب آصف پيک بشارت آمد کز حضرت سليمان عشرت اشارت آمد
خاک وجود ما را از آب ديده گل کن ويرانسراي دل را گاه عمارت آمد

زاهد خلوت نشين دوش به ميخانه شد
زاهد خلوت نشين دوش به ميخانه شد از سر پيمان برفت با سر پيمانه شد
صوفي مجلس که دي جام و قدح ميشکست باز به يک جرعه مي عاقل و فرزانه شد

ياري اندر کس نميبينيم ياران را چه شد
ياري اندر کس نميبينيم ياران را چه شد دوستي کي آخر آمد دوستداران را چه شد
آب حيوان تيره گون شد خضر فرخ پي کجاست خون چکيد از شاخ گل باد بهاران را چه شد

ديگر ز شاخ سرو سهي بلبل صبور
گلبانگ زد که چشم بد از روي گل به دور ديگر ز شاخ سرو سهي بلبل صبور
با بلبلان بيدل شيدا مکن غرور اي گلبشکر آن که تويي پادشاه حسن

اي خرم از فروغ رخت لاله زار عمر
بازآ که ريخت بي گل رويت بهار عمر اي خرم از فروغ رخت لاله زار عمر
کاندر غمت چو برق بشد روزگار عمر از ديده گر سرشک چو باران چکد رواست

گر بود عمر به ميخانه رسم بار دگر
بجز از خدمت رندان نکنم کار دگر گر بود عمر به ميخانه رسم بار دگر
تا زنم آب در ميکده يک بار دگر خرم آن روز که با ديده گريان بروم

شب وصل است و طي شد نامه هجر
سلام فيه حتي مطلع الفجر شب وصل است و طي شد نامه هجر
که در اين ره نباشد کار بي اجر دلا در عاشقي ثابت قدم باش

روي بنماي و وجود خودم از ياد ببر
خرمن سوختگان را همه گو باد ببر روي بنماي و وجود خودم از ياد ببر
گو بيا سيل غم و خانه ز بنياد ببر ما چو داديم دل و ديده به طوفان بلا

اي صبا نکهتي از خاک ره يار بيار
ببر اندوه دل و مژده دلدار بيار اي صبا نکهتي از خاک ره يار بيار
نامهاي خوش خبر از عالم اسرار بيار نکتهاي روح فزا از دهن دوست بگو

اي صبا نکهتي از کوي فلاني به من آر
زار و بيمار غمم راحت جاني به من آر اي صبا نکهتي از کوي فلاني به من آر
يعني از خاک در دوست نشاني به من آر قلب بيحاصل ما را بزن اکسير مراد