المسیر الجاریه :
عواقب دلشکستن از منظر اسلام
عواقب فحاشی و بی احترامی به همسر
بهترین گزینه برای از بین بردن سوسک ریز چیست؟
چگونه با فلش ویندوز نصب کنیم؟
قانون هوش مصنوعی اتحادیه اروپا - فصل 3؛ ماده 17 – دقت، استحکام و امنیت سایبری
قانون هوش مصنوعی اتحادیه اروپا - ماده 16: تعهدات عرضهکنندگان هوش مصنوعی پرمخاطره
چرا برخی خانم ها بعد از عروسی دچار افسردگی میشوند؟
روش هایی برای اینکه لباس هایتان دیگر نیاز به اتو کردن نداشته باشند
۱۴ اصل سبک زندگی از نگاه امام علی (ع)
پرستاری در نگاه رهبر انقلاب؛ تبیینی نو از جایگاه الهی و تمدنی پرستار در نظام سلامت اسلامی
چهار زن برگزیده عالم
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
مراحل بازی نهنگ آبی و خطرات آن
متن کامل سوره یس با خط درشت + صوت و ترجمه
چگونه تعداد پروتونها، نوترونها و الکترونها را تشخیص دهیم؟
طریقه خواندن نماز شکسته و نیت آن
نماز قضا را چگونه بخوانیم؟
اهل سنت چگونه نماز می خوانند؟
بهترین دعاها برای ختم به خیر شدن معامله کداماند؟
سایر اشعار عاشورایی
جنگل خنجر
این چنین حادثه سرخ، مقّدر شده بود سوختن در گذر آب، مقرّر شده بود هرکه را شوق پرافشانی و بالیدن بود با پرافشانی دل، مثل کبوتر شده بود
سایر اشعار عاشورایی
جنگ عطش
مشک بر دوش گرفته است که دریا ببرد کاش گرداب امانش بدهد تا ببرد آنچه یک عمر در این باغ دمیده است بهار باد پاییز رسیده است که یک جا ببرد
سایر اشعار عاشورایی
جستجو
آن جا که هیچ قطرهی آبی نمانده بود زخمیترین کبوتر بی لانه پرگشود دیگر کسی نبود که دردی دوا کند حتی خبر ز ساقی لب تشنگان نبود
سایر اشعار عاشورایی
جای دستش مانده روی گردنم
میشناسم! آفتاب ...روشنم میشناسی؟ این گل نیلی منم میگذارم سر به روی گونهات میگذاری سر به روی دامنم؟ میچکد! خاکستر سرخی هنوز
سایر اشعار عاشورایی
جای باغبان
بامن بشین، بمان، بگو از فردا بی پرده و اشکار و محرز... فردا... امروز که مینویسم اسمت را باز خون میچکد از گلوی کاغذ فردا
سایر اشعار عاشورایی
تو را مگر...
چقدر آه کشیدم تو را مگر بنویسم تو را به رنگ نفسهای شعلهور بنویسم چقدر خاطره باید چقدر واژه و تصویر که وسعتت را هرچند مختصر بنویسم
سایر اشعار عاشورایی
تنهای عقلمه
یک نفر تنها کنار عقلمه در نگاه آسمان جان میدهد آن طرف در جنگ ایمان با عطش
دستهایش بوی باران میدهد
سایر اشعار عاشورایی
تنهاترین
بیا بر شانهام بگذار سهم کوچکی از دردهایت را بیا، تنهاترین، بشکن در آغوش زمین، بغض صدایت را چه اندوه عظیمی میوزد بر بیکران آبی چشمت کدامین درد تلخ این گونه آشفته است، روح لحظههایت را
سایر اشعار عاشورایی
تنها صدا
یک واژه قرمزتر از خون است، که لای لبهای خدا مانده ست یک پیکر بی سر که بر روی شنهای داغ کربلا مانده ست صحرای بعد ازظهر، بعد ازجنگ، تنهاتر از تنهاتر از تنهاست اما کنار پیکر آن مرد، قلب زنی انگار جا مانده...
سایر اشعار عاشورایی
تنها برادرت
تنها، برادرت بر ساحلی غریب، تویی با برادرت در شعله نگاه تو پیدا، برادرت چون خشم ذوالفقاری، خاموش و بی قرار طوفان گر گرفتهی صحرا برادرت ماهی و از قبیلهی خورشید اهل بیت