المسیر الجاریه :
اربعین حسینی
به غایت آوردم
اگرچه عشق و وفا را به غایت آوردم هجوم بیکسیام را برایت آوردم من از تظاهر نامحرمان عزادارم هزار غم ز هزاران حکایت آوردم کسی که درد ندیده ز درد راوی نیست
اربعین حسینی
برگشته ام
برگشتم از رسالت انجام دادهام زخمي ترين پيمبر غمگين جادهام ناباورانه از سفرم خيل خارها تبريك گفتهاند به پاي پيادهام يا نيست باورم كه در اين خاك خفتهاي
اربعین حسینی
باید شناخت کینه ز بدر و حنین را
باید شناخت کینه ز بدر و حنین را بغض نهان و شوم، علیه حسین را باید شنید شرح غمِ کاف و عین را تا ذوب شد مخدّره عالمین را باید مسیر قافله تا اربعین گرفت
اربعین حسینی
بالم شكسته، از پرم چيزي نگويم
بالم شكسته، از پرم چيزي نگويم از كوچ پر درد سرم چيزي نگويم طوفان سختي باغمان را زیر و رو كرد از لالههاي پرپرم چيزي نگويم حق ميدهم نشناسيام؛ اما برادر
اربعین حسینی
بار بگشایيد
بار بگشایيد، اينجا کربلاست آب و خاکش با دل و جان آشناست بر مشام جان رسد بوي بهشت به به از اين تربت مينو سرشت کربلا، اي آفرينش را هدف
اربعین حسینی
آن بادهای كه روز نخستش نه خام بود
آن بادهای كه روز نخستش نه خام بود يك اربعين گذشت و دوباره به جام بود شكر خدا كه صبح زيارت دميده است هر چند آفتاب حياتم به بام بود
اربعین حسینی
آمده سر شکستۀ محنت
آمده سر شکستۀ محنت آمده اشکریز بت شکنت السلام ای مرملٌ بدماء چه خبر از هزار زخم تنت از دو تا لالههای من چه خبر
اربعین حسینی
ای غایب از نظر
ای غایب از نظر، نظری کن به خواهرت زینب نشسته بر سر قبر مطهرت یک اربعین گذشته ولی زندهام هنوز قامت خمیده آمده سرو صنوبرت
اربعین حسینی
الا ای گل که پرپر زیر خاکی
الا ای گل که پرپر زیر خاکی به زیر خاک و چون دل چاک چاکی نمیگویم ز خاکت سر برآری که میدانم برادر سر نداری
اربعین حسینی
از جان خود
از جان خود اگرچه گذشتم به راحتی دل كندهام ولی ز تنت با چه زحمتی میخواستم به پات سرم را فدا كنم اما به خواهر تو ندادند مهلتی كی گفته قطعه قطعه شدن درد آور است؟