المسیر الجاریه :

گسترش دامنه هاي تعليق در بستر درم نويسنده: مهرزاد دانش
تا قبل از مطالعه داستان جايي بين صخره و سنگ، گمان داشتم كه فيلمنامه 127 ساعت، به دليل آن كه با عناصر محدودي مانند لوكيشن واحد، شخصيت واحد و ماجرايي با كمترين ميزان روند دراماتيك متعارف پر ملاط، يكي از...

گفت و گو با آرون رالستون (درس اميد)
در ماه مي سال 2003 كوه نورد 27 ساله اي به نام آرون رالستون از سقوط در گودال عميق و تنگي واقع در صحراي يوتا جان سالم به در برد. رالستون در سرماي شديد، با مقدار اندكي آب و بدون غذا در حاليكه بازوي راستش...

فيلم نامه 127 ساعت (قسمت ششم)
درست هفتاد يارد جلوتر سه غريبه به سمت او در حركت اند. دو انسان بلند و يك انسان كوتاه تر. اشباحي با بدن هايي دراز و سرهايي كوچك كه در گرماي نيمروز تصوير لرزان را به چشم بيننده عرضه مي كنند.
آرون مي خواهد...

فيلم نامه 127 ساعت (قسمت پنجم)
در آن تاريكي از باريكه اي از نور مي توانيم جان را ببينيم كه لباس كار به تن كرده. نور بيشتر مي شود و در سه ديوار قفسه هاي آهني را مي بينيم كه مملو از وسايل نظافت و جاروهاي صنعتي است. آرون همين لباس هايش...

فيلم نامه 127 ساعت (قسمت چهارم)
صدايي فوق العاده مهيب مثل اين كه زمين از هم شكافته باشد. چشمان آرون به آسمان زل زده است، پلك نمي زند، ردي از نوري كه در آسمان ظاهر شده در لنز چشمانش مثل يك آينه بازتاب پيدا مي كند.
ناگهان يك قطره آب...

فيلم نامه 127 ساعت (قسمت سوم)
آرون مثل شكارچي اي تيزبين به اشعه خورشيد به چشم شكاري نگاه مي كند كه قرار است آن را شكار كند. نور خورشيد در امتداد ديوارهاي دره به سمت آرون حركت مي كند.آرون حركتي نمي كند. اما پرتو خورشيد به كف دره مي...

فيلم نامه 127 ساعت (قسمت دوم)
ناگهان صدا بيش از اندازه اوج مي گيرد، صداي كف زدن و هلهله پنج هزار تماشاچي در كنسرت زنده گروه فيش در لاس وگاس در گوش آرون و ما مي پيچد. او بارها اين آهنگ را گوش كرده است، در حالي كه او گه گاهي گفت و...

فيلم نامه 127 ساعت (قسمت اول)
خيل جمعيت، در يك استاديوم ورزشي، در كنسرتي از گروه يو2، يا جشن سال جديد در ساحل كوپاكابانا، اما هر چه كه هست ما شاهد حضور صدها و صدها آدم هستيم. موج مكزيكي كه به اوج مي رسد، جشني بزرگ، حضوري گسترده...

خلاصه اي از كتاب جايي بين صخره و سنگ (قسمت ششم)
زمان معني خود را از دست داده است. شمارش ساعات و ايام صرفاً به يک عمل خشک رياضي تبديل شده است. اين کار هيچ واکنش عاطفي اي را به دنبال ندارد. فقط اقراري سرد و بي روح است؛ آهان، بسيار خب، من اين مدت در اينجا...

خلاصه اي از كتاب جايي بين صخره و سنگ (قسمت دوم)
«هشت مايل راهه، راحتي هاي من رو از تو ساكم بردار. چاد خم شد و من گره هاي ولكرو [يك نوع گره كوه نوردي] را باز كردم. راحتي هاي پلاستيكي اش خيلي بزرگ بودند، ولي در بيابان لنگه كفش نعمت بود. هر چه بيشتر...