المسیر الجاریه :
نرود از دل من خاطر تو یک لحظه مهدوی

نرود از دل من خاطر تو یک لحظه

نرود از دل من خاطر تو یک لحظه<br /> در هوای رخ تو یار گل اندامم من<br /> عاشق لحظه دیدار توام رخ بنما<br /> بی تو و وصل تو بی غایت و فرجامم من
منتظر بر ره تو در همه ایامم من مهدوی

منتظر بر ره تو در همه ایامم من

منتظر بر ره تو در همه ایامم من<br /> مترصد همه دم بر لبه بامم من<br /> چشم به ره دارم و دیدار تو را میجویم<br /> بی تو هر لحظه که بی راحت و آرامم من
بگو تا کی ز تو دوری و هجران مهدوی

بگو تا کی ز تو دوری و هجران

تو ای آن آخرین منجی موعود<br /> به دوران بی گمان باید بیایی<br /> بگو تا کی ز تو دوری و هجران<br /> به جمع عاشقان باید بیایی
شده غم بی امان باید بیایی مهدوی

شده غم بی امان باید بیایی

شده بی حد دگر ظلم و جنایت<br /> شده غم بی امان باید بیایی<br /> شده خون از وفور جور و بیداد<br /> دل مستضعفان باید بیایی
شده آخر زمان باید بیایی مهدوی

شده آخر زمان باید بیایی

شده آخر زمان باید بیایی<br /> عبث کار جهان باید بیایی<br /> رسید از هر طرف بر نسل آدم<br /> مصیبت ناگهان باید بیایی
الا ای قبله یاران کجایی مهدوی

الا ای قبله یاران کجایی

الا ای قبله یاران کجایی<br /> فروغ چشم بیداران کجایی<br /> الا ای منجی موعود عالم<br /> رها بخش گرفتاران کجایی
گریه بی حد و حساب است کجایی آقا مهدوی

گریه بی حد و حساب است کجایی آقا

از غم دوری تو هر نفس ای راحت جان<br /> گریه بی حد و حساب است کجایی آقا<br /> داستان غم هجران تو ای یوسف من<br /> قدر یک کهنه کتاب است کجایی آقا<br /> چه شود گر نظری بر من بیچاره کنی<br /> یک نظر بر...
منتظر بهر جواب است کجایی آقا مهدوی

منتظر بهر جواب است کجایی آقا

دل غمگین مرا کی تو عنایت بکنی<br /> منتظر بهر جواب است کجایی آقا<br /> تا که از در برسی رخ بنمایی تو به من<br /> دل من در تب و تاب است کجایی آقا
حال من بی تو خراب است کجایی آقا مهدوی

حال من بی تو خراب است کجایی آقا

حال من بی تو خراب است کجایی آقا<br /> نقش من بی تو برآب است کجایی آقا<br /> عمر بیهوده من بی تو چه ارزد تو بگو<br /> زندگی بی تو سراب است کجایی آقا
صیاد قلب من تو چه صیدی فکنده‌ای مهدوی

صیاد قلب من تو چه صیدی فکنده‌ای

صیاد قلب من تو چه صیدی فکنده‌ای<br /> صیدت دلم اسیر و گرفتار می‌کند<br /> این دوریُ فراق تو شب را پگاه نیست<br /> روزم مثال شب سیه و تار می‌کند