المسیر الجاریه :
#تاریخ انقلاب اسلامی در راسخون
#تاریخ انقلاب اسلامی در مقالات
#تاریخ انقلاب اسلامی در فیلم و صوت
#تاریخ انقلاب اسلامی پرسش و پاسخ
#تاریخ انقلاب اسلامی در مشاوره
#تاریخ انقلاب اسلامی در خبر
#تاریخ انقلاب اسلامی در سبک زندگی
#تاریخ انقلاب اسلامی در مشاهیر
#تاریخ انقلاب اسلامی در احادیث
#تاریخ انقلاب اسلامی در ویژه نامه
ادبیات دفاع مقدس
روحيه ي پهلواني
محمّدرضا به فوتبال هم خيلي علاقه داشت. تو همان مدرسه ي راهنمايي، همان سال اول، از بس بازي اش خوب بود رفت تو تيم مدرسه شان. واليبال و اين چيزها هم بازي مي کرد، ولي تمام عشق و علاقه اش فوتبال بود. عصرها...
ادبیات دفاع مقدس
در ورزش هميشه با وضو بودم!
در باشگاه کشتي بوديم. آماده مي شديم براي تمرين. ابراهيم هم وارد شد. چند دقيقه بعد يکي ديگر از دوستان آمد.
ادبیات دفاع مقدس
باخت تا من ضايع نشوم!
صبح زود بود. ابراهيم با وسايل کشتي از خانه بيرون رفت. من و برادرم هم راه افتاديم. هر جايي مي رفت دنبالش بوديم. تا اينکه داخل سالن هفت تير فعلي رفت. ما هم رفتيم توي سالن و بين تماشاگرها نشستيم. سالن شلوغ...
ادبیات دفاع مقدس
تيم فوتبال الگو
کار نظامي و رزمي اقتضا مي کرد که در صورت حصول فرصت به بدن سازي و کوه نوردي بپردازد. او يکي از تکواندوکارهاي معروف را جهت آموزش تکواندو و رزم انفرادي نيروهاي تحت امرش، به قرارگاه فراخواند و خود به همراه...
ادبیات دفاع مقدس
فوتبال جانانه
در جبهه، نياز به نيرو شديداً احساس مي شد. آقا هادي هم از اين موضوع مطلع شده بود و جمع زيادي از فرهنگيان و دانش آموزان را با خود به جبهه آورده بود. سراغش را که گرفتم، مرا به محل استقرار گردان نوح در اطراف...
ادبیات دفاع مقدس
اينجا همه بايد ورزش کنند
دلش مي خواست يک روز او را پيش همه ي بچّه ها سکه ي يک پول کند. بازي « ناصر » بهتر از ديگران بود. حتّي اگر او يک گل صد درصد را هم خراب مي کرد، کسي حرف نمي زد. اما قاسم ذخيره ي تيم بود و حرصش مي گرفت
ادبیات دفاع مقدس
قوي مي شويم براي خدمت به اسلام
مراسم صبحگاهي که تمام شد، بچّه ها به آسايشگاه برگشتند تا حاضر شدن صبحانه، نيم ساعتي مانده بود. سيّد دست در گردن محسن انداخت:
ادبیات دفاع مقدس
آمادگی جسمانی و روحیه ی پهلوانی در میان شهدا
خاطراتی از روحیه ورزشی و پهلوانی در میان شهدا وجود دارد که نه فقط بهعنوان یک قهرمان، بلکه بهعنوان یک پهلوان باید نامشان مطرح شود.
ادبیات دفاع مقدس
ورزش باستاني
ما توي يک روستا زندگي مي کرديم. تيم فوتبالي داشتيم که يازده – دوازده نفر در آن بازي مي کردند. مي رفتيم بيرون روستا. دو دسته مي شديم و بازي مي کرديم. يک بار دم غروب بود. گرم بازي بوديم که حاجي علي آمد به...
ادبیات دفاع مقدس
در بازي، خطا نکنيد
پيش از عمليات طريق القدس، بچه ها در دانشگاه « جندي شاپور » اهواز بودند و در پاره اي از اوقات، در زمين چمن دانشگاه به ورزش بخصوص فوتبال مي پرداختند. يک روز عصر، تيم تشکيل داديم و بازي کرديم. من، شهيد «...