المسیر الجاریه :
#تاریخ انقلاب اسلامی در راسخون
#تاریخ انقلاب اسلامی در مقالات
#تاریخ انقلاب اسلامی در فیلم و صوت
#تاریخ انقلاب اسلامی پرسش و پاسخ
#تاریخ انقلاب اسلامی در مشاوره
#تاریخ انقلاب اسلامی در خبر
#تاریخ انقلاب اسلامی در سبک زندگی
#تاریخ انقلاب اسلامی در مشاهیر
#تاریخ انقلاب اسلامی در احادیث
#تاریخ انقلاب اسلامی در ویژه نامه
ادبیات دفاع مقدس
شیوه ی برخورد با مسائل کردستان
ناصر کاظمی اعتقاد داشت تا زمانی که نیروی بومی کردستان را فعال نکنیم و کردها مسئولیت به عهده نگیرند، نیروهای نظامی، کاری از پیش نمی برند. می گفت: «آنها انقلاب را حفظ می کنند، ولی این که کار اساسی از دستشان...
ادبیات دفاع مقدس
پختگی و مدیریت
توبه کرده بود. از منافقین به طور کامل بریده بود. خواسته بود بیاید جبهه. گفته بودند: «نمی شه، شما سابقه ی سیاسی داری و از این حرف ها.»
رفته بود پیش صوفی. او قبولش کرد.
ادبیات دفاع مقدس
طراحی، نبوغ و شمّ عملیاتی
بعد از پاکسازی پاوه، ناصر کاظمی گفت: «باید نودشه را پاکسازی کنید. تا آنجا با پای پیاده دو ساعت راه بود. سه قله ی استراتژیک بین ما بود به نام: «کمانجار»، «کوشیار» و «شمشیر»، نیروهای عراق روی شمشیر بودند...
ادبیات دفاع مقدس
مهلت
حدود دو ماه از عملیات والفجر مقدماتی می گذشت و به دلیل متوقف شدن والفجر مقدماتی، نیروهای رزمنده اشتیاق شدیدی برای شرکت در عملیات داشتند؛ اما در ظاهر هیچ خبری نبود الا همان کارهای هر روز و هر شب مان؛ رزم...
ادبیات دفاع مقدس
آگاهی سیاسی، ابتکارات نظامی
تازه به این محل آمده بودیم. عضو بسیج مسجد شدیم. اما وقتی وارد فعالیت های مسجد شدیم، متأسفانه فهمیدیم که عده ای با پشتوانه ی هیئت امنا، شب نشینی دارند و تنها چیزی که به فکرش نیستید، آرمان بسیج است. افراد...
ادبیات دفاع مقدس
من کنار شما هستم
برای آزادسازی روستای « آلواتان» رفته بودیم. روبروی این روستا ارتفاعی بود که در دست ضد انقلاب بود و آنها از آن بالا روی بچه های ما آتش می ریختند. قرار شد گروهی بروند و این ارتفاع را آزاد کنند که « بارزانی...
ادبیات دفاع مقدس
شناخت دشمن در میان دوستان
بعد از عملیات بدر، پاسگاهی شناور در هور العظیم ایجاد شده بود، به نام « ترابه»، این پاسگاه خط مقدم ما بود. جایی در وسط آب و در پناه نی ها، که عراقی ها حساسیت شدیدی به آن داشتند. عراقی ها آن قدر به ما نزدیک...
ادبیات دفاع مقدس
با تدبیر، ضد انقلاب سرکوب شد
عملیات کربلای 5 بود. ما در محور عملیات و در کنار اروند صغیر بودیم. کنار ما پلی بود که عراقی ها به شدت آتش روی آن می ریختند تا راههای ارتباطی را قطع کنند. چندین ساعت درگیری شدید بین ما و عراقی ها برقرار...
ادبیات دفاع مقدس
اول خودش عمل می کرد
سید می گفت چون ما غوّاص هستیم احتمال دارد در مسیر حرکتمان، مورد اصابت تیر دشمن قرار گیریم، به همین دلیل باید مواظب باشیم تا هیچ سر و صدایی نکنیم که دشمن مسیر حرکتمان را حدس بزند. بچه ها هم به دقت به نصایح
ادبیات دفاع مقدس
توجه به آینده و ارزش ها
شب از نیمه شب گذشته بود و خورشید روز 21 بهمن 57 چند ساعت دیگر طلوع می کرد. در آن هوای زمستانی نگهبان تانک هایی بودم که در محوطه ی پادگان صف کشیده بودند. تانک هایی که قرار بود فردا به خیابان ها بریزند و