المسیر الجاریه :
قرار رفته ز جانهای بی قرار بیاید
امید خفته به دلهای بی شکیب بخیزد<br />
قرار رفته ز جانهای بی قرار بیاید<br />
خوشا ظهور تو مهدی که از شمیم کلامت<br />
نهال وعده ی پیغمبران به بار بیاید
بیا که از قدمت سبزی بهار بیاید
بیا که از قدمت سبزی بهار بیاید<br />
بیا که روشنی روز و روزگار بیاید<br />
خزانِ ظلم به تاراج باغ دست گشوده<br />
بیا بیا که به همراه تو بهار بیاید
هستم گدای کوی تو، چشمم بود بر سوی تو
هستم گدای کوی تو، چشمم بود بر سوی تو<br />
شاید ببینم روی تو، یابن الحسن یا بن الحسن<br />
گیرم سراغت را کجا، در مروه ای یا در صفا<br />
در سامرا یا کربلا، یابن الحسن یا بن الحسن
حیات بی تو به معنای مرگ تدریجی است
به صبح روز ظهور تو می خورم سوگند<br />
که صبح بی تو زهر شام تار سخت تر است<br />
حیات بی تو به معنای مرگ تدریجی است<br />
بهشت اگر تو نباشی ز نار سخت تر است
ز صبح حشر شب انتظار سخت تر است
فراق روی تو از احتضار سخت تر است<br />
ز صبح حشر شب انتظار سخت تر است<br />
ندیدن گل روی تو ای بهشت امید<br />
تحملش به دو چشمم ز خار سخت تر است
کسی که دل به تو داد اعتنا به جانش نیست
کسی که دل به تو داد اعتنا به جانش نیست<br />
نه اعتناش به جان کار با جهانش نیست<br />
به دین زنده ما مرده بایدش گفتن<br />
کسی که صحبت عشق تو بر زبانش نیست
هرچه کردم تا ببینم روی ماهت را نشد
هرچه کردم تا ببینم روی ماهت را نشد<br />
دیدن آن چهره ی زیبا نصیب ما نشد<br />
حاجتم این بود زیر خیمه ات نجوا کنم<br />
رسم عشق و عشق بازی، بازهم اجرا نشد
جان و دل را بوی وصل آن دل و جان کی رسد؟
جان و دل را بوی وصل آن دل و جان کی رسد؟<br />
وین شب تنهای تاریکی به پایان کی رسد؟<br />
ای صبا، باز آمدن دورست یوسف را ز مصر<br />
باز گو تا بوی پیراهن به کنعان کی رسد؟
ز پشت ابر ای مه، سر بر آور
ز پشت ابر ای مه، سر بر آور<br />
دگر دوران ظلمت را سر آور<br />
خط بطلان بکش بر هر مرامی<br />
جهان را تحت یک فرمان در آور
وصالت کی شود ما را میسّر؟
وصالت کی شود ما را میسّر؟<br />
که تا گردد دل و دیده منوّر<br />
خوش آن روزی که برخیزد ز کعبه<br />
طنین نغمه ی الله اکبر