المسیر الجاریه :
احکام اجتماعی | معامله: سوال شصت و هشت
شخصى در سال ١٣۶٨ هجرى شمسى مغازهاى را در سه طبقه با آب، برق، سرقفلى، ملک واقع در قم به شخص دیگرى فروخته که مبلغ کل یک میلیون تومان آن در زمان تنظیم مبایعهنامه به فروشنده تسلیم و پرداخت گردیده و مبلغ...
احکام اجتماعی | معامله: سوال شصت و هفت
شخصى خانهاى خریده به یکصد و بیست و شش متر به مبلغ ده میلیون و چهارصد و پنجاه هزار تومان، موقع تحویل معلوم شده که خانه یکصد و نوزده متر است و هفت متر از قرار داد کمتر است، آیا خریدار حقّى دارد یا خیر و...
احکام اجتماعی | معامله: سوال شصت و شش
زمینى مزروعى به فردى اجاره داده شده از سال ۵۴ تا ۵٨ به مدّت ۴ سال هر سال به مقدار ١۵۴٠ کیلو گندم و ٧ کیلو روغن حیوانى. فرد اجارهکننده در آن زمان قیمت گندم و روغن را نداده است، اگر صاحب زمین بخواهد امسال...
احکام اجتماعی | معامله: سوال شصت و چهار
خریدوفروش کتب ضالّه و کتبى که تا حدّى محتوى ضلالتهاى اعتقادى و غیر آن مىباشد چه حکمى دارد؟
احکام اجتماعی | معامله: سوال شصت و سه
آیا مستأجر وقتى که خانه را اجاره مىکند بعد از عقد اجاره اگر در خانه چیزى تلف شود و یا چیزى معیب بشود در حالى که مستأجر افراط و تفریط نکند، خسارت در عهدۀ مستأجر است یا نه؟
احکام اجتماعی | معامله: سوال شصت و دو
این جانب به اتفاق اعضاى خانوادهام مالک ۵٩ درصد سهام شرکتى مىباشیم که شریک دیگرى نیز دارد که وى مالک چهل و یک درصد سهام دیگر مىباشد، حدود دو سال قبل بوسیلۀ اظهار نامهاى به این شریک اعلام نمودیم که قصد...
احکام اجتماعی | معامله: سوال شصت و یک
١- آیا اسکناس مثلى است یا قیمى؟
٢- در فرضى که اسکناس مثلى باشد آیا کاهش قیمت مثل به ضمان بدهکار مىآید؟
٣- در مورد افزایش قیمت مثل مطلب چطور است؟
۴- در فرضى که اسکناس مثلى باشد و کاهش قیمت مثل ضمانآور...
احکام اجتماعی | معامله: سوال شصت
چند شخص مثلا ١٢ نفر به طور اشتراک از کوه معدن در مىآورند، شش نفر براى اخراج معدن کار مىکنند و شش نفر دیگر اسباب داشتند از قبیل باروت و اشیاء خوردنى، ماشینهاى اخراج معدن و ... هرگاه بعد از مدت زمانى...
احکام اجتماعی | معامله: سوال پنجاه و نه
اجرتى را که شخص مسلمان در مقابل ریشتراشى و احیانا آرایش زنانه نمودن مردان، دریافت مىکند چه حکمى دارد؟
احکام اجتماعی | معامله: سوال پنجاه و هشت
در سال ١٣٣٠ این جانب براى شخصى با شهریه ٢۵٠ ریال کار کشاورزى انجام مىدادم، لکن ایشان به علت اختلافى که با فرزندش داشت از پرداخت حقوق بنده خوددارى نمود و هر یک از پدر و پسر مسئولیت را بر دیگرى محوّل نمود...